سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

شرح حال صالح سنگبر به قلم مرحوم صالح سنگبر !

نوشته زیر شرح حالی است که صالح سنگبر از زندگی خود نوشته و خواستار انتشار آن پس از مرگش بوده است. دوستی این نوشته را به همراه چند عکس که توسط خود صالح تهیه و انتخاب شده بودند و نیز رونوشتی از همین متن به خط و امضای صالح به من رساند.

 

 

پدرش از اهالی بندرلنگه و مادر از تبار بلوچ(شهر بمپور) بود. او در سال 1327 در خرمشهر پای به دنیا نهاد، 3 ساله بود که به همراه خانواده به بندرعباس نقل مکان نمود. دبستان جاوید اولین آموزشگاه او بود. او عضو تیم والیبال مدرسه بود و پس از اتمام دبستان وارد دبیرستان ابن سینا شد. در همین سال بود که به عضویت دسته ورزشی نور درآمد. او در سن نوجوانی از آنجا که از قابلیت بالای جسمی برخوردار بود در جامعه ورزشی آن روز مطرح و چهره نمود و در سن 17 سالگی به عضویت تیم منتخب استان در آمد. باشگاه امید اولین باشگاهی بود که او به عضویت آن درآمد و سپس باشگاه شعاع، تا اینکه باشگاه آرش تاسیس شد. او در این باشگاه سمت کاپیتان و مربیگری را داشت. مدتها در تیم آموزشگاههای بندرعباس در مسابقات کشوری شرکت نمود. در سال 1345در مسابقات قهرمان کشوری که در اهواز برگزار میشد نام او به مطبوعات کشیده شد و به باشگاههای پایتخت درصدد جذب او برآمدند.

 

                                   

                   

 

اما او دعوتها را نپذیرفت و همچنان در باشگاه آرش به فعالیت ورزشی خود ادامه داد. او به جز فوتبال در ورزشهای شنا، دومیدانی و ژیمناستیک فعالیت داشت. در دومیدانی رکورد دار دو 100 متر بود. او در ورزش به منش و اخلاق پهلوانی معتقد بود. پوریای ولی و جهان پهلوان تختی الگوهای او بودند.

در سیکل دوم دبیرستان پای به دبیرستان ششم بهمن نهاد و در رشته ادبیات ادامه تحصیل داد. در سال 47 تیم نوجوانان برق را تاسیس کرد. در این سال مرگ مشکوک جهان پهلوان تختی شوک و ضربه روحی بود که به او وارد شد و او را به سمت مسائل و موضوعات سیاسی کشانید. در سال 47 در حالیکه در کلاس یازده درس میخواند دبیرستان را رها نمود و به بندرانزلی رفت و به ارتش (نیروی دریایی) پیوست. در بندرانزلی عضو تیم ثابت ملوان بود. به همین خاطر از موقعیتی استثنایی برخوردار بود. از آنجائیکه روحیه او با ارتش سازگار نبود پس از چندماه از ارتش استعفا داد و به بندرعباس به سر کلاس بازگشت.

 

             

 

خانه پدری او محل تجمع روشنفکران و دوستداران کتاب بود. در سال 49 به تشکیلات سیاسی ستاره سرخ که تشکیلات زیرزمینی و مخفی بود درآمد و از بنیانگذاران حرکت مارکسیستی در استان بود. در سال 49 درس را رها نمود و جهت انجام ماموریت سیاسی قاچاقی به دوبی رفت و پس از اتمام ماموریت از آنجا که شنیده بود در قطر دفتر سازمان آزادیمنش فلسطین قرار دارد قاچاقی به قطر رفت و خود را به سازمان چریکی فلسطین معرفی نمود تا بدینوسیله به لبنان اعزام و به تشکیلات فلسطین به پیوندد، اما در آن شرایط سازمانهای فلسطینی در شرایط مناسبی بسر نمیبردند. سپتامبر سیاه ملک حسین چریکهای فلسطینی را از کشور خود اخراج نمود و آنها به لبنان پناهنده شدند و از نظر تدارکات در مضیقه بودند. او برای مدتی در قطر ماند تا شاید بتواند به لبنان برود. در این فاصله در باشگاه ورزشی وحده توپ میزد. تا اینکه از رفتن به لبنان ناامید شد. به ایران بازگشت. متعاقبا" در ایران دستگیر و مدت 2 سال محکومیت گرفت. این دو سال مدتی را در زندان خرمشهر و الباقی در زندان اهواز سپری نمود. این دستگیری نقطه عطفی در زندگی او بود زیرا او عملا" در شرایطی قرار گرفته بود تا توان و نیروی خود را بیازماید. در همین دوره بود که او مبارزه مسلحانه را رد کرد و به کار سیاسی روی آورد. پس از اتمام زندان به محیط ورزشی پیوست. دسته ورزشی نخل را که آنموقع بهرنگ نام داشت تاسیس کرد. دسته ورزشی نخل که یک تیم نوجوان بود مثل تیم برق هر دو به نوبت قهرمان نوجوان استان شدند و حتی باشگاههای بزرگسالان را هم پس پشت نهادند. در سال 1353 اولین نفری بود که از استان هرمزگان وارد کلاس مربیگری درجه 2 شد و اولین مربی آموزش دیده استان گردید. در سال 54 برای دومین بار دستگیر شد. اینبار زندان هادی آباد شیراز زندان او بود. به عنوان متهم ردیف اول 10 سال حبس گرفت. این زندان برای او زندان پرباری بود. او در این فرصت توانست خود را از نظر تئوریک غنی سازد و در سال 57 همراه با اوج گیری انقلاب از زندان بیرون آمد و به صف مبارزین پیوست. با تشکیل سندیکای ورزشکاران استان او ریاست سندیکا را از طریق آراء ورزشکاران بدست آورد. مدت 1 سال و نیم در این سمت انجام وظیفه نمود. متاسفانه از آنجائیکه ممنوع الاستخدام در کارهای دولتی بود به شغل آزاد رو آورد و مدتی به کار مهرسازی و آرایشگری پرداخت. او آرایشگری را در زندان آموخته بود و دیپلم خود را در زندان اخذ کرد. در سال 1359 ازدواج نمود که حاصل این ازدواج چهارفرزند بنامهای نظام(پسر)، مریم، ثمین و صدیقه میباشد.

 

 

           

 

 

 

بخاطر مشکلات روحی و جفای زمانه به اعتیاد روی آورد. او بارها مبادرت به ترک اعتیاد نمود تا اینکه در سال 1376 پس از ترک مواد مخدر با انجمن معتادان گمنام آشنا شد. به همین خاطر سفری به تهران داشت تا از نزدیک با انجمن و راهکارهای او آشنا شود . پس از آموزش یک هفته ای از راهکارهای انجمن به بندرعباس بازگشت  و پیام انجمن را به معتادان رسانید و اولین هسته انجمن را در این استان پایه گذاری کرد. ناگفته نماند که در سال 1365 پس از ترک اعتیاد به جبهه رفت. در شهر فاو عراق مسئول 90 بسیجی را بعهده داشت که ماموریت دفاع از خور عبدالله را به عهده داشتند. در همین سالها بود که او به سمت عرفان گرایش پیدا کرد. سیرو سلوکی در خانقاهها نمود و وارد عالم شاعری شد. ابتدا به شعرهای فارسی میپرداخت اما در ادامه به بومی سرایی روی آورد.

 

                              

 

حاصل کار هنری او بومی سروده ای بنام یادتن میباشد که نقطه عطفی در هنر هرمزگان شناخته میشود و با استقبال عمومی روبرو شد و باز ترانه سرایی هم جزیی از کارهای او بود که در این رابطه بخشی از کارهای او را ناصر عبدالهی و عیسی بلوچستانی اجرا نمودند. او با نشریات ندای هرمزگان و ارمغان بندر همکاری داشت. در اجتماعات دانشجویی شعر خوانی میکرد و در میتینگ های سیاسی ایضا". اما کهولت سن، پیری زودرس، ضعف شدید بینایی و بیکاری و بی پولی روح او را شدیدا" میازرد. او از نظر اقتصادی یک ورشکسته بتمام معنی بود. در ایام پیری مزه ناگوار فقر و بیپولی را با تمام وجودش احساس میکرد. فرزندانش بزرگ شده و مطالباتی بحق داشتند. از سویی او در ناتوانی مالی شدیدی به سر میبرد تا جائیکه دخترش را در دانشگاه آزاد قبول شده بود بعلت فقر مادی نتوانست او را حمایت کرده و به دانشگاه بفرستد.

او احساس میکرد به زن و فرزندان خود بسیار ستم نموده است و نتوانسته پدری شایسته برای آنها باشد. اگر در فعالیتهای اجتماعی و هنری خود موفق بود در زندگی خانواده هیچ توفیقی را برای خود متصور نبود.

او که عمری چون پازل بهم ریخته بن بستها را تک به تک سرک کشیده بود خود را در اوج ناتوانی احساس می کند. این هم از بازیهای روزگار است.

(بخشی از بیوگرافی که احتمالا"در این جا قید نشده در مصاحبه با نشریه ندای هرمزگان چاپ شده است، بخشی از نوشته ها در نشریه گامرون چاپ شده است)

-        در مورد اعتیاد و اختلال شخصیتی و پارانوئید- اسکینزفرنی

-        دوران نوجوانی- جوانی- بزرگسالی

-        ارتباط با همسر

-        شخصیت همسر

                                                                                    صالح سنگبر

 

.......................................................................................

پ . ن : چهار موردی که در پایین نوشته ذکر شده اند موضوعاتی است که قرار بوده صالح سنگبر به آنها هم بپردازد  که ...

پ . ن ۲: اگر اشتباه نکنم دو عکس آخر را موسی کمالی از صالح گرفته است . ممنونم از او و دیگرانی که صالح را قدر می دانستند .

نظرات 20 + ارسال نظر
دوست صالح سه‌شنبه 14 شهریور 1385 ساعت 12:02 ب.ظ

سیاورشن ممنونم. باری از دوشم برداشتید.

ماه لی لی سه‌شنبه 14 شهریور 1385 ساعت 12:32 ب.ظ http://abi-e-aram blogfa.com

درود
وبر روح مانای او دو صد درود .
میتوانست باشد وبودن را معنا کند ....

شب قطبی سه‌شنبه 14 شهریور 1385 ساعت 01:07 ب.ظ http://shabeghotbi.blogsky.com

دست شما درست!مرسی که بیو گرافی این استاد رو اینجا گذاشتین...مرسی

مرگ قسطی سه‌شنبه 14 شهریور 1385 ساعت 01:12 ب.ظ http://masoud61.blogfa.com

مرگ این روزها بدجوری جولان می دهد. راه افتاده و از یک کنار دارد رگ و ریشه آدمهای بدرد خور و آنهایی که سرشان به تنشان می ارزد را می زند. بهمرگ نمی شود بد گفت . همیشه بوده و هست.

محسن سه‌شنبه 14 شهریور 1385 ساعت 01:39 ب.ظ http://geno

سلام مرد عا لم خودتی

چوک لنگه سه‌شنبه 14 شهریور 1385 ساعت 03:26 ب.ظ http://lengeh.blogsky.com

چه زندگی پر فراز و نشیبی.
اگه ما الان بخواهیم از گذشته خود یا یکی از اجدادمان چیزی بنویسم یک خط که نوشتیم نمیدانیم دیگه بقیش رو چی بنوسیم.
..........................
راستی جریان عوض کردن قالب چیه؟ اولی خیلی بهتر بودا.
شاید به این خاطر اینه که وانمود کنی عذاداری؟

ابراهیم سه‌شنبه 14 شهریور 1385 ساعت 04:35 ب.ظ http://inja-anja.miohanblog.com

خدا قوت

امیر مسلم زاده سه‌شنبه 14 شهریور 1385 ساعت 06:38 ب.ظ

هرچند کافی نیست اما فقط متاسفم...

اسد سه‌شنبه 14 شهریور 1385 ساعت 06:46 ب.ظ

با درود به همه همشهریان خوبم
می توانید نظر شخص مرا در مورد خودکشی صالح همراه با عکسی از ایشان در سایت وزین پیک ایران بخوانید . اینهم لینکش:
http://web.peykeiran.com/new/iran/iran_news_body.aspx?ID=33461
دست همه شما را می بوسم
اسد مذنبی

سامان سه‌شنبه 14 شهریور 1385 ساعت 07:06 ب.ظ http://sahelha.blogspot.com

سیاورشن عزیز، چه کار خوبی کردی . ممنون . دیروز میخواستم بپرسم که اطلاعات بیشتری درباره مرحوم سنگبر داری ؟ که خودت
زحمتش را کشیده‌ای . باز هم ممنون

عبدالله سعیدیان چهارشنبه 15 شهریور 1385 ساعت 08:35 ق.ظ

بعد از ۲۵سال نوروز ۸۴ که دیگر حال و هوای سالهای ۴۰و۵۰رانداشت طبق قرار قبلی هم دیگر را ته خیابان شاه حسینی دیدیم بعد از کمی بیاده روی باتاکسی به برکه گرد منزل اقای عیسی بلوچستانی رفتیم چون قراربود روی شعر کغار برای اهنگ کار کنند .غروب هنگام هم مرا تا یادبود همراهی کردند در اصل ان غروب وداع من و صالح بود .روحش شاد و ارمانش شکوفه باد.
از اقای سیاورشان به خاطر زحمات باکش سباس گذارم

ابراهیم چهارشنبه 15 شهریور 1385 ساعت 10:45 ق.ظ http://inja-anja.miohanblog.com

حس و حالی نیست اما بگذار تا این جوش و خروش مرسوم پس از هر مرگ بخوابد! آنگاه مردان عمل را خواهی شناخت. یا حق

چوک محله چهارشنبه 15 شهریور 1385 ساعت 07:16 ب.ظ http://sarekoocha.blogsky.com



دلم امشو هوای صالح ایکه

بدو صالح که غم بی مه له ایکه

بندرجاسک چهارشنبه 15 شهریور 1385 ساعت 08:31 ب.ظ http://www.jaski.mihanblog.com

سلام. باز هم متن جالب و خوبی اینبار زندگینامه مرحوم صالح سنگبر که به مناسبت درگذشتش نوشتی.
سیاورشن عزیز اگه امکان داره زندگینامه دیگر هنرمندان بزرگوار هرمزگانی را قبل از اینکه از میانمان بروند پیدا کن و در وبلاگت بنویس...
موفق باشی دوست عزیز

چوک محله چهارشنبه 15 شهریور 1385 ساعت 10:01 ب.ظ http://sarekoocha.blogsky.com

دلـُم اِمشو هوای صالح ایکِه
بدو صالح که غم بی مه لِه ایکِه

بدو صالح بگـَه شعری دوبارهَ
بُنُس مرحم رو زخم پارهَ پارهَ

تو بی مِه مثـل شمع پر فروغی
بدو تو یادُم هادَه ای گــــنوغی

ناصر پنج‌شنبه 16 شهریور 1385 ساعت 05:21 ق.ظ

بنام خدا

کاظم پنج‌شنبه 16 شهریور 1385 ساعت 07:51 ب.ظ

جناب آقای سیاورشن ،

با عرض سلام و احترام ٬
در صورتیکه صلاح بدانید و قبول زحمت بفرمایید ( آنچنانکه تا کنون ) ، ایده ای دارم برای ماندن صالح پس از رفتنش :
1 - پروند را ، مثل یک میراث گرانقدر فرهنگی ، زنده نگهدارید و مرتب به روزش کنید .
2 - سرایی بسازیدش برای صالح ، رامی ، کرمی و تمامی فقیدان عزیز هنر و فرهنگ هرمزگان ( در بر گیرنده آثار ، بیوگرافی و . . . . آنان )
3 - بنای اصلیش را بگذارید بر زبان و فولکور هرمزگان از براشت و بستک گرفته تا بشکرد و جاسک .
4 - " پروندی " باشد همیشه آویخته و آماده برای هر که بخواهد صعود کند از نخل راست قامت و سرافراز زبان این خطه تا دستیابی به « پنگ » های بارور فرهنگ مردم آن .
5 - پاتوقی باشد برای میعاد تمامی استعدادهای ادب و فرهنگ هرمزگان ، آنچنانکه آرزوی صالح بود ( البته از نوع مجازیش ) ( که میتواند مکمل نوع بیرونی آن - در صورت تحقق - گردد و زائر سرای تمامی مشتاقان با هر بعد مسافت ) .
6 - جایگاهی باشد برای اطلاع رسانی روزآمد رویدادهای فرهنگی استان .
7 - پایانه ای باشد برای درج آثار شعر و داستان و . . . . هنروران مستعد حال و آینده .
8 - و صندوقی در آن پیش بینی کنید تا ما اظهار تاسف کنندگان فعلی ، در آن استعانتی بگذاریم به فراخور حال و تمایل ، با توکیل تام به حضرتعالی ، برای آنکه دوباره نگوییم چگونه بزرگی به نان شب محتاج بود ، و نیز به تشخیص خود مدد رسانی به استعدادهایی که توان مالی نشر آثارشان نیست ، یا راه اندازی شب شعر ، داستان خوانی ، یا تجدید نشر با کیفیت آثار در گذشتگان این راه .
بدیهی است با فراخوان حضرتعالی ، سروران دیگر که درایتی بیش از من دارند میتوانند نضج بیشتری بخشند این ایده خام را.

سرافراز باشید .

راستی : ْ آفتاب هم آب است که آفت زده باشد ْ یعنی چه ؟

سلام ...ممنون ...ایده های خوبی است ...باید بیشتر فکر کنیم ...

اهل یکشنبه 19 شهریور 1385 ساعت 08:19 ب.ظ http://abed.blogsky.com

سلام
زیبا بود
ممنون

چوک محله شاه حسینی یکشنبه 19 شهریور 1385 ساعت 10:55 ب.ظ

فقط می توانم بگویم متآ سفم برای خودمان .حالا بیایید بگوئید صالح اینطور بود آن طور بود بابا تا وقتی صالح زنده بود کسی سراغش را هم از باد نمی گرفت .صالح همان بهتر که رفتی اینجا همیشه زمستان است.آقایان اگر زحمتی نیست حالا حداقل به یاد او باشید.(تا تو قدر مه بدونی دیر آبو دیر آبو )

هرمز ممیزی پنج‌شنبه 26 بهمن 1385 ساعت 09:44 ق.ظ http://hmomayezi.persianblog.com

سلام / دوست عزیز اگر در رابطه با زنده یاد تختی مطلبی دارید لطفا ادرسش را بفرمائید ممنون

سلام ... متاسفانه ندارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد