من در آغوش مادر مهربان و آسمانیام.
من
خانهی مادر بزرگ هزار تا خاطره و ...
اون موقع بزرگترها موقع فوتبال منو "زیکو" صدا می زدن! به هر حال از همون کودکی علاقهام به موضوعات مختلف نمایان بود!
این چوبها در دست ما مثلا شمشیر هستن. این که لباس عجیبی به تن دارد برادر کوچکتر من است. در یک تئاتر خانگی.
عکسهای دیگر دوستان:
حسن بردال . فاطمه بردال . احسان و ایمان رضایی . من . اپی نوروزی . خلیل مویدی
و این بازی هنوز ادامه داره!
خیلی جونه یاد قدیمون گفتیم
اون عکس اولت رو نگاه کن. ببین چه چشای تقسی داری؟ از همون اول معلوم بوده چه موجودی از آّب درمیای. عکسای دوم و سومت واقعا خوردنیه. اگه من اون جا بودم درسته قورتت می دادم.
بزرگ ترها احتمالا به شوخی زیکو صدات نمی کردن؟ آخه این تریپ فوتبال بازی کردن و توپ دست گرفتن و اون دست دیگه ات هم که استغفرالله! معلوم هست اون پایین چی کار می کنه؟ این ژیان دروازه تونه؟ عکس آخری هم خیلی باحاله. یاد بازی های بچه گی خودمون افتادم. ما همیشه از چوب جعبه میوه شمشیر می تراشیدیم و بعد براش دسته هم درست می کردیم. خداییش شمشیرهای شما خیلی ابتدایین. معلومه اصلا فنون جنگ رو یاد نگرفتی. اصلا فکر کنم از همون اول هم صلح طلب بودی.
آدم دلش می خواد لپاتو بکشه. بس که دوست داشتنی هستی تو این عکسات.
با احترام به دوستان عزیز و بزرگوار ایده بازی شب یلدا
به دلایلی از جمله:
- گستره حوزه مخاطب هریک از وبلاگهای حاضر، محدود به رفاقتهای اندک نمی باشد
- نوع زمینه فعالیت تخصصی واعتباری که هر کدام مرجعی در خصوص مدیوم خاص خود هستند ومی طلبد که روند معمول خود را حفظ نمایند
- شکل برخورد وانتظار مخاطب درارتزاق خوراک بصری و مفهومی که با منظری تعیین شده به سراغ هریک از فضاهای مجازی دوستان می روند
وبا توجه به برخورد مشترک مخاطبین در قرارگیری با چنین وضعیتی و سوالاتی در خصوص این موضوع، پیشنهاد میکنم اجرای این ایده در فضایی مستقل صورت پذیرد تا تمانی علاقمندان بتوانند شرکت کنند.
عکس اول یه عکس فوق العاده و منحصر به فرد
یه قیافه خاصی داشتی تو بچگی
آقا ما تسلیم.
ایی عکس اولیت دیوانه کنندن (شلال شلال)
عکاس عکس پر حسی ایگفتن در حد تیم برزیل
با ژیانم و پوزیشن دستت حال اکردم.
مرسی سیاجون
در جواب فاطمه
می دونی چرا عکس اولی یه عکس فوق العاده و منحصر به فرده
بخاطر حضور یک رضائی توی عکسه
خرابتم زیکو اول صبح امزه خنده.
داداشت چه سوژه ست تو این عکس آخریه!
هیچ تغییری تو قیافت نی و عکس اولی واقعا زیبانننننننننن
هر چه نظر ننهادم تایید نابودن ..
بابا عکس اولیت اخر و اند و ته عکس درعالم بشرین
که باور شکه صاحب ای عکس یه روزی ...
ممنون بابت ش
آقا سیا دست مریزاد
این بیاد گذشته افتادن و یادآوری دوران کودکی .........چه عالم دوست داشتنی وبدون دروغ و باصفائی ........ کو اون همه صفا ؟ کو اون همهدلخوشی وامید؟
به امید آینده ای پر بار
خوش باشی برادر
از چشات پیدان که دلت نمیخواست دکتر و مهندس و خلبان بشی ؛ اما حالا هم پزشکی هم مهندسی هم دو تا بال ِ اهورایی واسه پرواز داری و اوج پروازت از هر عقابی بالاتره !
...............
چششیای ناز و مستوش...
پانوشت:مقصود عکس چشم سرمه ای است
سلام.حرکت یلدایی بسیار ۲۰انجام تدا.خیلی عکست خاشن.ملامن کودکیت چه بودی.موفق بشی
سلام.
عکس اولی که اصلا با تصویر امروزیت مو نمیخوره.
عکس دوم که نسبت به اولی تغییر کردی ولی نه زیاد
عکس سوم که بع بعی داری بازی می کنی با اون عکسات خیلی فرق داره
وووووو
جالب بود دوست عزیز.
راستی لاتیدان مبارک
چه چشمای شروری داری
هیچکس رو ندیدم عکس زمان جوجه گیش اینقدر شبیه الانش باشه
مخصوصا چشات!
رزیا گریخت ول وامندش سرپا
بهتر از مگ بدش سرزبونت سر زرا
ای خدا که وامنش بربگا وبر مما
متی دلخش بکنش با صفا وباوفا
همیشه بر قرار وشاد باشی.
salam migam too un axi ke toop dastete wc nadashti
سلام ... واقعا پیشرفت چشمگیری داشتی ... به این بچه تو عکس نمی یاد وبلاگ نویس و هنرمند بشه