از فراز تا فرود مطبوعات قبل از صبح ساحل هرمزگان
فریدون دبیری معروف به فرازدر سوم اردیبهشت 1315 در محله شهرداری کرمانشاه متولد شد.
در سال1333و1334موفق به دریافت دو لیسانس دررشته روزنامه نگاری و تاریخ از دانشگاه تهران گردید.
او در سال 1349اولین شماره ندای ایران نوین بندرعباس،در سال 1353نشریه خاور ودر سال 1360به
مدت دوسال روزنامه موج را دربندرعباس به چاپ رساند.
-جناب دبیری چی شد که به بندر آمدید؟
من سخنگوی حزب ایران نوین بودم یکروز دکتر کلالی معاون دبیرکل حزب با من تماس گرفتند که بیا کارت دارم،من هم رفتم و گفتند که تصمیم گرفتیم تو را شش ماه بفرستیم جهنم،خنده ام گرفت و گفتم چرا تا بهشت هست جهنم برم.گفتند ما تصمیم گرفتیم تو را بفرستیم جهنم.پرسیدم داستان چیه؟گفتند سه تا روزنامه داریم مجوز می گیریم بنام حزب ،یکی تهران است یکی شیراز و یکی هم بندرعباس.تهران را به آقای ناصح و خانم پارسا ،شیراز رابه مینوچهرکه خودش شیرازی است.جهنم هم می خواهیم بدهیم به تو گفتم من تا حالا بندرعباس نرفتم.نمی دونم چه جور جایی است!؟امکانات داره یا نه؟گفتند منوچهر پیروز استاندار انجاست بهش گفتیم همه امکانات را دراختیارتان بگذارد وهرچه خواستید را برایتان فراهم کند.
-دقیقا سمتهای شما در این سه روزنامه چه بود؟
من سردبیربودم-روزنامه اول که مدیر مسئول حزب بود،خاور هم که مرحوم فرامرزی بود که امتیازش را داده بود به محمد خان برادرش.
-شمادر مصاحبه ای با هرمزگان نیوزگفته اید که شماره اول صبح ساحل را را باتیتر نوزاد به دنیاآمد را شما منشر کردید؟
بله بله من تا شش ماه آنرا در آوردم.
-چه سالی بود؟
سال 64چاپخانه سپاهان توی شاه حسینی؛بعد که امکانات بهتر شد تصمیم به این شد که بفرستند تهران.
-سمت شما در صبح ساحل چی بود؟
صبح ساحل من سمتی نداشتم مه فقط نویسنده بودم.
-یعنی اون شماره که با تیتر نوزاد به دنیا آمد را شما فقط مطلبی د رآن نوشتید؟
بله من آن را نوشتم البته بعد از این هم من درآن مطلب زیاد نوشتم.
-صبح ساحل صاحب امتیازش که بود؟
مرحوم کرمی بود .خدا بیامرزدش.
-پس اینکه گفتید شماره اول صبح ساحل را شما منتشر کردید منظورتان این بوده که مطلبی درآن داشتید؟
سرمقاله اش را من نوشتم.چون مرحوم کرمی خدابیامرز از سال 50که کارمند بازرگانی بود.و دوست صمیمی بیژن فرامرزی عموزاده دکتر احمد فرامرزی اینها با هم بودند می آمدند دفتر من، و من بسیار ایشان را دوست داشتم چون د رحین جوانی و اختلاف سنی بین ما؛ برای من بسیار عزیز بود.
-ایران نوین اینجا چاپ می شد یا تهران بسته می شد و بندر می آمد؟
نه، نه،هیچی .ایران نوین را اینجا من چاپخانه بهمنی زاده دو صفحه اش را در می آوردم ،چاپخانه گامرون مرحوم نیک آیین بغل حوزه فعل یبندرعباس هم دو صفحه دیگر آنرا چاپ کرده و روزانه آنرا منتشر می کردم.
-چرا دو جا چاپ می کردید؟
چون بهمنی زاده یک دستگاه چاپ نیم بندی هایدلبرگ داشت مرحوم نیک آیین هم یک نیم ورقی هایدلبرگ بعلاوه چهارتا دستگاه ملخی که از ان برای چاپ آگهی کوچک استفاده می شد.که من برای بهمنی زاده از کلفی با پول حزب ماشین چاپ گرفتم و پنج تن حروف و برای مرحوم نیک آیین هم همینطور.و همچنین هشت تا حروف چین هم از روزنامه مهر ایران در تهران که سردبیران بودم.آوردم بندر که یکی از اینها همین آقای ارسلان تاکستانی است که الان روبروی تی بی تی سابق توی شاه حسینی شهر کارت دارد ومهر سازی انجام می دهد.و یکی هم آقای نصیری خدابیامرز و آ چاپخانه سپاهان آقای طهماسبی که اینها حروف چینهای من د رتهران بودند که به بندرآوردم.
-روزنامه خاور و موج که در آوردید مستقل از روزنامه کیهان بود که شما نمایندگی آن راداشتید؟
اصلا به کیهان ارتباطی نداشتند و مستقل بودند.
-روزنامه خاور چند نفر عوامل داشت؟
خانم سایبانی،خانم عزیزه سرچمی شاعر،آقای علی دمادم ورزشی برای من می نوشت ،آقای مهندس کنگانی ،احمد سایبانی ،مرحوم انجم روز که قلم و بینش خوبی داشت در امر کشاورزی استان و خودم هم که به دو اسم فراز و دبیری می نوشتم.
-خانم سایبانی که گفتید کدامشان منظورتان است؟
(با خنده ) ماندانا،بچه بود برای من کار می کرد.علاقه خاصی داشت مثل عموش.
- با این سن کم کارخاصی انجام میداد؟
نه-خودش چیزهایی را من می آورد.
-سایر عوامل روزنامه (موج،ایران نوین)چه کسانی بودند؟
ایران نوین که من بودم و گه گاهی دوستم مرحوم حسن فرامرزی وقتی قرار بود من دوسه روزبرم تهران،از تهران برای کمک به من می آمد. دیگر عوامل منوچهر حقیقی،سیروس بهمن بودند که با من همکاری میکردند.
-توی روزنامه موج چی؟
همین عوامل خاوری بودند منهای سایبانی.
-دفتر نشریات کجا بود؟
توی بلوار ساحلی بالای بازر لباس ترکها،روبروی محل سابق مجسمه رضا شاه،طبقه بالا مال آقای کهزاد مشیری بود که کیهان آنرا از قدیم اجاره کرده بود.
-این دفتر چی بود؟
دفتر کیهان،منتهی چون من اونجا بودم و بخاطر اینکه با کیهان مسئله پیدا نکنیم.من اکثرا"توی همین چاپخانه خلیج فارس مطالب خاور و موج را تهیه می کردم.
-چاپخانه با استقرار شما مشکلی نداشت؟
نه،نصیری آن چاپخانه را شریک شده بود.
محل آن کجا بود؟
پایین فلکه شاه حسینی ،کوچه درگیر.
-موج کجا بود؟
همان جا.
-دفتر ندای ایران نوین کجا بود؟
خونه آقای (فکر می کند)موسوی یک همیچین چیزی پشت زندان شهربانی که منوچهر پیروز استاندار برای من گرفته بود.
-نحوه جمع آوری مطالب روزنامه چگونه بود؟
اونموقع نه کامپیوتری بود نه اینترنت.من فقط یک تلکس داشتم که آنراهم از ساواک گرفته بودم.یعنی یک تلکس بندرعباس آمده بود .با مدیرکل مخابرات صحبت کردم و گفت که این تلکس مال ساواک است و باید به انجا تحویل بدم.که من مستقیم رفتم پیش سرهنگ نیکوسرشت رییس ساواک که بسیار مرد موقر و متینی بود و از ایشان خواهش کردم و گفتم شما امکانات زیاد دارید و هر وسیله ای را هم بخواهید برایتان فراهم می کنند من هیچی ندارم این تلکس را به من بدهید.گفت باشه مال شما.
-گستره توزیع روزنامه ها کدام شهرها بود؟
لنگه می فرستادم که عبدالحسین اسد پور بود،ببخشید اول علی حکیمی بود بعد اسد پور،غلامعلی دانشور حوزه میناب و طیب خدابیامرز هم خمیر بودند.
-خارج از استان هم می فرستادید؟
فقط تهران برای فرامرزی ها می فرستادم.
-تیراژ روزنامه ها چقدر بودند؟
خاور هزار تا موج اسما"هزار تا بود چون برای ما صرف نمی کرد .من خاور را با خون دل در می آوردم 2ریال و از جیب هم می گذاشتم چون علاقه داشتم و اگر شماره ای هم از جیب نمی گذاشتم یر به یر میشد.
-عواملی که با شما کار میکردند حقوق بگیر بودند؟
جز حروف چین ها هیچ کدام.حروف چینی و چاپ کاغذ هزینه داشت و بقیه همه دوستانه بود.
-چرا باگذشت این همه سال در بندر نمی توانیم روزنامه چاپ کنیم؟
چون امکانات چاپخانه اینجا د رحدی نیست که بتوانند روزانه روزنامه بیرون بدهند،و حالا که این را گفتید این را هم بگم که من دوسال پیش در مراسم روز خبرنگار شنیدم که یک بنده خدایی که سمت استادی دانشگاه را هم دارد هزار و پانصد متر زمین هم در بلوار امام حسین به او دادند که برود چاپخانه رولی را اینجا راه اندازی کند . که من آن روز به مرحوم کرمی گفتم چاپخانه رولی برای دو سه تا روزنامه بندرعباس چیز بیخودی است.رولی برای تهران خوب است که ده تا روزنامه در میاره و چهل پنجاه تا مجله .این براش نمی صرفه ،مگر غیر رولی اتومات دربیاره با خشک کن که بتونه دوسه تاروزنامه ای که ما تو بندر داریم اینها رو روزانه در بیاره.،مرحوم کرمی گفت نمیدونم کی و کی دنبال کارش هستن و پول گرفته وآقای خورشیدزاده هم گفت که ماچند بار نوشتیم که آقا این پول چی شد؟این چاپخانه چی شد؟این زمین چی شد؟که اخیرا هم گفته من جلوی این زمین باید چند تا مغازه بزنم که تامین رولی رو بکنه که بردارم بیارم.امکانات شما این است. شما این چند تا روزنامه ،ببخشید این را می گم همه تان من اید و برای گرفتن حق خودتان ما نیستید.اگر من را کنار بگذارید و ما بشوید اون پول را چرا شما نگیرید!
-ناصر مجرد چه سمتی د رروزنامه موج داشت؟
مدیرمسئول بود،ایشان ورزشی نویس کیهان بود،بعد که از کیهان بیرون آمد دربازار بین الحرمین تهران کتابفروشی باز کرد.و بعد هم عمرش را دادبه شما.
-آقای حقایق که روزنامه نوید هرمزگان را به چاپ می رساند را می شناسید؟
سرپرست روزنامه اطلاعات بود و زمان آقای حافظی که رییس ارشاد بود یک نسخه نوید هرمزگان را درآورد. وبعد دید توان و مکان و پول زیادی می خواهد و بعد هم ول کرد.
- درخانواده شما به جز شما کس دیگری هم به کار مطبوعاتی علاقه مند بود مثلا فرزندانتان؟
بله یکی در روزنامه لوموند انگلیس و دیگری گاردین فلوریدا فعالیت می کنند.
-اگر به گذشته برگردید دوباره همین راه را می روید؟
هرکس تابع شرایط زمان ومکان است باید ببینم شرایط من چطور می شود و چقدر دیگر عمر می کنم.با این بیماریهای خاص که دارم چون من هیجده بارجراحی انجام دادم .اگر شرایط برای جسم من مناسب بود (با لبخند)بله تا واپسین لحظات.
-بزرگترین آرزوی که داری چیست؟
جراید مملکت ما به ان حد اعلا آنچنانی برسند که آزادانه نه مخربانه برای ارتقاء این مملکت از همه نظر سیاسی ،اقتصادی،فرهنگی،اجتماعی ،ورزشی مطلب بنویسند و مرشد و راهنما باشند.
-با سپاس از همکاری شما برای شرکت دراین مصاحبه اگر حرفی دارید که به صحبتها اضافه کنید بفرمایید؟
فقط چند توصیه می کنم به این چند روزنامه ای که در بندر هستند اول اینکه با هم باشند،دوم اینکه روزنامه رو همیشه با تیتر وسوتیتر بیرون بدهند. چون روزنامه بدون تیتر ولواینکه بهترین وبزرگترین خبرها چه اقتصادی وفرهنگی و هرچه را که فکرش را بکنید داشته باشد اگر تیتر و سوتیتر رانداشته باشد یک ستون که هیچ آن دو سه و سه ستونی که می نویسند اصلا"خواننده همان چند خط اول آنرا ول می کند.بدلیل اینکه با یک حروف ریز آمده و نه تیتر خورده و نه سوتیتری دارد.شما اگر روزنامه خاور من را ببینید و با روزنامه ندای هرمزگان و صبح ساحل به اندازه من تیتر ندارند.هرتیتر را یکی می برد.آن تیتر را ورزشکار می برد،آن تیتر را تاجر می برد وآن تیتر را اجتماعی خوان می برد در نتیجه آنهایی که باید بخواندش و می خواندش روزنامه را می برد.
چاپ شده در ندای هرمزگان دهم اردیبهشت۱۳۹۲