سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

ناصر عبداللهی...

 

بندر میوزیک: بندر میوزیک یکی از دوستان بسیار خوب من است که در مورد موسیقی هرمزگان می نویسد. او با توجه به سنش اطلاعات خیلی خوبی از موسیقی هرمزگان دارد که البته گاهی انرا با سلیقه اش تلفیق می کند.ولی در کل کار او برای من خیلی ارزشمند است. دیروز مطلبی در مورد ناصر عبداللهی نوشته بود که مرا واداشت جوابیه ای برای این مطلب بنویسم. البته این بدان معنا نیست که من چشم بسته تمام کارها و حرفهای ناصر را قبول داشته باشم چنانکه در این نوشته از او هم انتقاد کرده ام. ولی این روزها ناصر مورد بی مهری خیلی ها قرار گفته است که امیدوارم منشا آن چیزی جز سلیقه شخصی افراد و نکات فنی چیز دیگری نباشد.

......................................................................................................................

محله سید کامل:
دوستم ناصر را مایه شرمساری استان هرمزگان می داند و یکی از دلایلش هم این است که ناصر در محله سید کامل به دنیا آمده و سنی می باشد. باید بگویم که محله سید کامل از قدیمی ترین و هنرمند خیز ترین محله های بندرعباس می باشد. به خصوص در زمینه موسیقی که به جرات می گویم بسیاری از خوانندگان و نوازندگان خوب استان در این محله تقریبا فقیر نشین پا گرفته اند. در مورد سنی بودن ناصر هم دو نکته باید بگویم اول اینکه مگر تمام خوانندگان خوب دنیا شیعه هستند؟ و دوم کار علی ای احمد ثانی ناصر را گوش بدهید . به جرات می گویم تاثیر گذارترین و قوی ترین کاری که در زمینه موسیقی پاپ در مدح امام علی (ع) ساخته شده همین کار است.

آسمون ابری: ناصر قبل از آسمون ابری ، با شهلا ، مزن سنگ و ... معروف بود. او در هفده سالگی یکی از معروف ترین خوانندگان بندر بود و حتی او را برای مراسم به دیگر شهرستانها هم می بردند.درست دو سال قبل از به دنیا آمدن شما دوست عزیز.و البته او کارش را با کاست حقیقت دارد و بعد از آن عشق است و سپس با دوستت دارم ادامه داد. و در ضمن این یکی از افتخارات ناصر است که کارش را با خوانندگی در مجالس عروسی آغاز کرد. و چه سختی هایی که برای رسیدن به هدفش نکشید. و این نه مایه شرمساری ناصر است نه هرمزگان . فراموش نکن که امروز محبوب ترین خواننده هرمزگان کسی است که مجالس عروسی را می گرداند.( محمد روهنده)

ناصر با ایمان: او فقط ترانه ناز اتکه را به خدا نسبت داده .دو حالت بیشتر ندارد او او با ایمان است .که این خیلی خوب است و یا به قول شما تظاهر می کند . که اگر این دومی هم درست باشد نمی شود او را سرزنش کرد چون باید اینگونه باشد. منظورم را فهمیدی؟...

بوی شرجی: کاش حداقل توضیحات این کاست را به دقت مطالعه می کردید و بعد راجع به آن می نوشتید. ترانه ناز اتکه از استاد سنگبر نیست. ترانه غصه هم از مرحوم منصفی نیست . بلکه همان طور که در توضیحات این کاست هست و همه هم می دانند این ترانه از استاد قویدل و آهنگش هم از مهندس علوی می باشد. و در مورد اسامی ناشناس در کاست هوای حوا باید بگویم صالح آتون یکی از پیشکسوتان موسیقی استان هستند و شاید برای شما ناشناس باشند و الا...

پشت این پنجره ها: ناصر در برنامه پنجره حرفهایی زد که بیشتر به درد برنامه های طنز می خورد . ولی او هرگر به استاد منصفی توهین نکرد. این داستان سر دراز دارد.

اطلاع رسانی: شما دوست من حتی در مورد توضیحاتی که بر روی جلد کاست ناصر درج شده مرتکب اشتباه شده ای با این حال چطور به خود جرات می دهید که در مورد مسائل خانوادگی او هم این اشتباهات را تکرار کنید.

ناصر: او امروز زرنگترین خواننده پاپ ایران است. کاست هوای حوا علاوه بر موفقیت در فروش توانست دل دوستداران واقعی موسیقی را بدست بیاود . ناصر دیگر نمی خواهد تمام آهنگ ها را خودش تنظیم کند و تمام کارها ساخته های خودش باشند .او از آهنگسازان مختلف استفاده می کند تا کارش اسیر یکنواختی نشود. کارهای بندری کاست هوای حوا به خوبی توانست مردم ایران را با موسیقی مظلوم بندرعباسی آشنا کند. موسیقی که اکثر مردم تنها نامی از آن را به زبان می بردند و کسی متوجه تفاوت موسیقی بندرعباسی با موسیقی بندری نبود.ولی متاسفانه این روزها در هرمزگان بدگویی از ناصر بدون در نظر گرفتن نکات فنی شده یکی از نشانه های روشنفکری و سواد و ...در حالی که همه هم کارهای او را گوش می دهند و شاید نتواند ایرادی از نظر موسیقیایی بر آن بگیرند.

نقشه

  یکی برای نفت جان می دهد
      یکی برای پول جان می کند
      یکی در پی زر 
      یکی در پی زور
      من دور از این تکاپو
      خستـه از این هیاهـو
              برای بوسیدن دستهای تو
               نقـشه می کشـم 

در حاشیه ششمین کنگره شعر و قصه جوان

  ششمین کنگره شعر و قصه جوان کشور در بندرعباس برگذار شد. این کنگره این بار عنوان " نکوداشت استاد محمد علی بهمنی" را با خود داشت. نوشته زیر از استاد و دوست ارجمندم آقای سعید سهیلی زاده است. از اینکه این افتخار نصیبم شد که نوشته ی ایشان را در وبلاگم قرار دهم بسیار خوشحالم. و امیدوارم باز هم بتوانم از لطف ایشان بهره مند گردم. بعد از بند هفتم را خود نوشته ام امیدوارم به نوشته های آقای سهیلی زاده لطمه نزده باشم.

.......................................................................................................................................................................................

اول: تداوم چند ساله جشنواره شعر و قصه جوان در بندرعباس دیگر به یکی از ناگزیرترین رویدادهای فرهنگی و ادبی هرمزگان تبدیل شده است که باید هر زمستان انتظارش را کشید. جشنواره ای که در سال اول به تناسب شرایط خوب آب وهوایی و نارنگی سیاهو و تجارت قشم مثل بسیاری از دیگر سمینارها و کنگره ها در بندرعباس تشکیل شد و از قضای ربانی جا خوش کرد و ماند و چه ماندنی. کاش که تمام که نه ، حتی ربعی از سمینارها و کنگره هایی که هر زمستان در بندرعباس علم می شوند این گونه با قسمتی و قشری از مردم این سامان گره می خوردند.

..........................................................................................................................................................................................

دوم: جشنواره امسال نکوداشت محمد علی بهمنی بود، مردی که نقش تاثیرگذارش در شعر و ادبیات بیست ساله هرمزگان غیر قابل فراموشی است. بسیاری از گرایش های ادبیاتی امروز هرمزگان و به خصوص شعر آن مدیون بهمنی است که این دیار را به عشق زندگی اش انتخاب کرد.

معرفی و حضور بسیاری از چهره های امروز شعر و قصه و حتی موسیقی هرمزگان در سطح کشور در کنار استعداد و نبوغ بی نظیر فردی بچه های این دیار ، ریشه در نام و کار او داشت و دارد ، که این دیار و زندگی در آن را بی نهایت دوست دارد و حق هم با اوست.

...........................................................................................................................................................................................

سوم: بیشتر چهره های دعوت شده امسال کنگره ، دستی و دلی در شعر سنتی و کهن ایران داشتند و اسم هایی چون : قیصر امین پور ، علیرضا قروه ، عبدالجبار کاکایی و... گواه این سخن.چرا که گرامی داشت مردی بود که اگر چه اولین دفترهای شعرش ، سپید و نیمایی بوده اند ولی امروز به عنوان چهره برتر غزل شناخته می شود و این تقدیر وارونه را فقط یک نفر به خوبی به سر آورده است که او کسی جز بهمنی نیست. چرا که همه متقدمان شعر معاصر از غزل و مثنوی شروع کرده و به نیمایی و سپید رسیده اند و بهمنی بر عکس و این عکس جریان آب شنا کردن البته مهارتی می خواهد که از هر کسی ساخته نیست و کیمیای شعر بهمنی نیز در این است.

............................................................................................................................................................................................

چهارم: بیشتر شاگردان بهمنی در هرمزگان (و اکنون تمام ایران ) راهی دیگر را در پیش گرفته اند چرا که تنفس در هوا های تازه را بر نفس غزل مقدم کرده اند و راهی را در پیش گرفته اند که به شعر مدرن امروز ایران معروف است . راهی پر رهرو و جوان پسند و صد البته امروزی.

.............................................................................................................................................................................................

پنجم: شعر و قصه جوان امروز بازتابی از زندگی جوانان امروز است از این رو فراوانی سکس گفتاری در آثار ارائه شده و از هفتاد صافی عبور کرده ی کنگره هم به حدی بود که صدای معاون وزیر ارشاد را در روز آخر کنگره در آورد که : شعر و قصه امروز ما به کجا می رود؟ سوالی که البته جوابی نگرفت.

..............................................................................................................................................................................................

ششم: جامعه ای که از خط ریش و واکس کفش گرفته تا اندازه ناخن سبابه و چسب زخم و دیالوگ با مرغ همسایه و رنگ سقف مستراح اش بسته به مد روز باشد انتظار این که شعر و قصه جوانش دیگر با این مدها سازگار نباشد انتظار بعیدی است. خالی بودن سالن کنگره به هنگام خواندن شعر و قصه هاج و واج ماندن مستمعین نیز حکایت جمله معروف عباس میرزاست که راست گفته بود بنده ی خدا که گفته بود : همه چیز ما ایرانی ها مثل همه چیز ماست !!

..............................................................................................................................................................................................

هفتم : طیبه شنبه زاده در قسمت شعر جوان تنها نامی بود که از هرمزگان در روز آخر جشنواره توانست جایزه مقام دوم شعر را کسب کند در داستان با همه امید هایی که می رفت نامی از هرمزگان خوانده نشد. شنبه زاده نیز اگر چه سپید کار می کند و خود را چندان با شعر کلاسیک و به خصوص غزل هم خون نمی داند اما به نسلی تعلق دارد که گره های محکم ان به حیات شعری بهمنی غیر قابل انکار است.

سعید سهیلی زاده

...........................................................................................................................................................................................

سانسور سرایت می کند:سانسور به کنگره هم سرایت کرده بود . بسیاری از داستانها و اشعار سانسور شده بودند . دوستی می گفت پنج سطر از داستانش را حذف کرده اند . خیلی جالب است در سال ۲۰۰۵ما داستان سانسور می کنیم.

...........................................................................................................................................................................................

هرمزگانیها : پس از درخشش هرمزگانیها در جشواره ادبیات دانش آموزی کشور در اردبیل و کسب سیزده مقام اولی و نیز سوابقی که در کنگره های قبلی از آنها به جا مانده بود این انتظار می رفت که در کنگره ششم هم شاهد موفقیت های انها باشیم که متاسفانه به جز مقام دومی خانم شنبه زاده چیزی دستگیرمان نشد.

.........................................................................................................................................................................................

                                                       


بادگیرها:
در کنار برگذاری کنگره آثار حجمی مسعود درگاهی هم به نمایش در آمد. نمونه های بادگیرهای هرمزگان که هر کدام بنا بر شرایطی شکلی خاص دارند. در آینده از بادگیرها در این وبلاگ بیشتر می خوانید
.

..............................................................................................................................................                             

موسیقی در کنگره: به جز گروهی موسیقی یزد ،بقیه گروه ها چنگی به دل نمی زدند. به ویژه که از گزوه های هرمزگانی توقع بیشتری می رفت. گروه جعله با نوازندگی قنبر راستگو و بدون گیتاریستش حمید سعید به روی سن آمد. شاید تصمیم بر این بود حال و هوای کار را بومی تر کنند. نبود حمید سعید از زیبایی کار گروه کاسته بود.

..........................................................................................................................................................................................

آقای توحدی ! موسیقی هرمزگان فقط گروه نغمه نیست:نمی دانم این چه رازیست که آقای توحدی رئیس انجمن موسیقی استان از بین این همه هنرمند خوش صدا و این همه گروه موسیقی چسپیده به برادران ایرانمنش. باور کنید تنها کسی که می فهمید سلیمان ایرانمنش چه می خواند برادرش مجید بود. که او هم روی سن در حال نواختن عود بود. آقای توحدی جشنواره ایرانگردی و جهانگردی که در هتل هرمز برگذار شد را به خاطر بیاور و آن گروهی که از میناب آمده بود و البته خیلی بهتر از گروه نغمه برنامه اجرا می کرد.این گونه مراسم هایی که در سطح اول کشور برگذار می شود جای بهترین هاست.نه نزدیک ترین ها! اگر به این مساله توجه می کردی مجبور نمی شدی هنگام اجرای گروه نغمه از خجالت خود را پشت روزنامه قایم کنی!؟!

شاید دیوانه بود!

  نه شب بود نه روز... . عصر هم  نبود ! شاید دیوانه بود!

 همه به او می خندیدند. والبته از ترس فاصله شان را با او حفظ می کردند. او ترسناک نبود ولی شاید حرفهایش وحشتناک بود.پوستش بنفش شده بود. می شد حدس زد که قبلا سرخ بوده و آفتاب اینگونه اش کرده .مو و ریشش بلند بود ولی زیاد ژولیده نبود.البته این نظر من بود. سینه ای ستبر و اندامی ورزیده داشت.

  در یک دستش نان بود . نان تازه.، بویش را می شد حس کرد و گرمی اش را. نان ها حالت مقدسی داشتند. یک چیزی شبیه معجزه در دستان یک ...!  نه ! نه ! مقدس تر بود. چون نان را هر کسی می تواند در دست بگیرد ولی...

   و دست دیگرش یادم نیست. شاید هم دست دیگری نداشت! چرا ! چرا ! داشت. ولی زیاد مهم نبود. انگار اخم کرده بود ولی ابروهایش گره نخورده بود. با لحنی که تقریبا برای سربازها می شمارند، می شمرد: یک ، دو ، سه ، چهار! ... یک ، دو ، سه ، چهار! ....

  همه می خندیدند ولی من  فقط لبخند زدم. چیزی که می شنیدم خیلی مفید تر از تمام موعظه هایی بود که تا به حال شنیده بودم.باید عجله می کردم داشت دیر می شد. شما هم عجله کنید.

   یک ، دو ، سه ، چهار!...