نتایج و حواشی اولین جشنوراه فیلم و عکس اردی بهشت

جشنواره اردی بهشت هم تمام شد

 بخش فیلم

فیلم مستند : مقام اول برای فیلم بندر لافت : منعم قائدی

                   مقام دوم برای فیلم دختران شرجی : موسی کمالی

                   مقام سوم به طور مشترک برای فیلم تا مقصد سپید : محمود شهبازی

                  و فیلم سرگیجه : علیرضا محسنی

       داستانی : ( مقام اول و سوم نداشت )

                 مقام دوم برای فیلم من پرتقالی هستم : منعم قائدی

                 جایزه ویژه هیئت داوران برای فیلم کوج گنو : احسان رضایی

       جایزه مرحوم کوروش گرمساری به بهترین تصویربردار به خاطر فیلبرداری در فیلم لافت به آقای عالم زاده

                 تقدیر از خانم رحیمی به خاطر فیلم آوای قلم

 عکس

آزاد : اول : حسن بردال     دوم : امیر مینابیان      سوم : عبدالحسین رضوانی، صغری لک زائی فر و  روح لله بلوچی

تقدیر : احسان رضایی  

فرهنگ مردم هرمزگان : اول : نداشت    دوم :  صادق طاهری      سوم امیر مسعود ابری

 تقدیر  :‌ احمد جعفری

 

   خسته نباشید

   جا دارد از کسانی که برای برپایی این جشنواره زحمت کشیدند تشکر کنم . خوبیار سالاری که حتی اگر نمی خواستی ببینی باز هم می  دیدی که چقدر دارد زحمت می کشد . مهرداد امیرزاده ،احسان رضایی و ... و البته بدون تعارف تشکر ویژه از حسن بردال و خلاصه بگویم همه بچه های انجمن سینمای جوان و عکس ... به هر حال هر چقدر هم که بدبین باشم نمی شود نفس عمل و تاثیری که می گذارد را نادیده گرفت امیدوارم این اردی بهشت همچنان اردی بهشت بماند .

  نکوداشت منصور نعیمی

  از نکات قابل تحسین در این اردی بهشت نکوداشت از استاد عزیز منصور نعیمی بود . این نکوداشت با نمایش فیلی درباره نعیمی به نام انتشار گنجشک ساخته ابراهیم پشتکوهی همراه بود . امید که این نکوداشت ها فقط محدود به این جشنواره ها نیاشد و شایستگان همواره نکو داشته شوند . و اما منصور نعیمی و شمه ای از کارهایش : 1_ تهیه و کارگردانی بیش از یکصد فیلم بلند و کوتاه مستند ( نگاتیو 16 و ویدیو ) پیرامون معرفی هرمزگان به لحاظ مردم شناسی ، طبیعت ، صنعت و هنر 2 _ تدریس و اشاعه فنون عکاسی و فیلمسازی برای علاقمندان از سال 1353 به این سو ۳_ تهیه و نویسندگی بیش از صدها برنامه رادیویی پیرامون تاریخ و فرهنگ و هنر مردم هرمزگان و ...

    جنجالی ترین فیلم

 بی شک فیلم اهل هوای بازماندگان که اولین فیلم بودار در کشور بود جنجالی ترین پدیده این جشنواره بود . این فیلم به خاطر همین عنوان بودار بودنش مورد توجه بسیاری از خبرگزاریها و سایت ها قرار گرفته بود . البته بیشتر آنها گمان می کردند این فیلم بودار بوی سیاست می دهد . که کور خوانده بودند . هنرمندان ما زرنگتر از این حرفها هستند ! وقتی فیم بازماندگان پخش می شد خود او و دستیارش گشته سوز را در سالن می گرداندند و سالن را پر از دود می کردند . این کار همزمان بود با صحنه هایی از فیلم که در آن هم از گشته و کندر و عود استفاده می شد و اگر سیستم صوتی سالن کمی مناسب تر بود حتما چند نفری را دگرگون می کرد . می گویند تعدادی بر تصمیم داوران در قبال این فیلم معترض بوده اند .

   من اعتراض دارم !

 حتی اسم کارگردان و تهیه کننده و نویسنده اش را هم یادم نیست . ولی اعتراض دارم . به عنوان یک مخاطب عام و خام اعتراض دارم . به اینکه فیلم کنچی به بخش مسابقه راه نیافته اعتراض دارم . اینکه زمان این فیلم زیاد بوده به گوش من نمی رود ! خب خیلی از فیلم ها بودند که ده دقیقه بیشتر زمان  نداشتند ولی پیر آدم در آمد تا تمام می شد . ولی این فیلم سی چهل دقیقه ای طوری بود که ...آقا من اعتراض دارم ! کار بچه های بستک بود انگار درباره روستای کنج یا کنچ بود. خودشان هم آنجا بودند و لبخند می زدند ...توی دلم می گفتم آقا چرا نشستی و لبخند می زنی پاشو حداقل چار پنج تا صندلی خورد کن ...

 حیف شد ...چه تصویرهایی داشت ...چه کادر هایی ! گوینده اش را دیگر نگو ! خیلی حرفه ای! این حرفی بود که از زبان بغل دستها و جلو پایی ها و پشت سری ها بلند می شد: خیلی حرفه ای ! وقتی صندلی های سالن غدیر هشت سال ضمانت داشته باشد باید هم لبخند بزنی ! مگر تکان می خورد !

پدیده ی عکاسی

امیرمسعود با عکس زیبایش همه را شوکه کرده بود هیچ کس باور نمی کرد این عکس کار یک جوان هفده ساله باشد . ولی نکته جالب و عجیب برای من شرکت این عکس در بخش فرهنگ هرمزگان بود . شاید اگر در بخش آزاد بود مقام بهتری هم کسب می کرد .

از اینجا به بعد را اگر واقعا کار خاصی ندارید برای خواندن پیشنهاد می شود ...

 از فواید جشنواره ها

  جشنوراه ها حالا جشنواره ی هر چه باشد یک فایده مشترک که دارد این است که همه دور هم هستند . من هم خیلی هایی که دوست داشتم ببینم را دیدم . به خودشان گفته ام که چقدر خوشحال شده ام . بخصوص وبلاگ بنویسان هرمزگانی از جمله مسعود ، هادی و میک . البته میک را اولین بار بود که می دیدم . جوانی پر انرژی و با استعداد است . نوشته ی رگه های بلوز و جز در موسیقی هرمزگانش مرا شگفت زده کرد . دمش گرم باد !

   از فواید جشنواره ها قسمت دوم و آخر

  از دیگر فواید جشنواره ها این است که من اتفاقی به فیلم اربعین ناصر تقوایی دست پیدا می کنم .(داوود مرزی زاده دم تو هم گرم باد ! ) و علاوه بر دیدن یک فیلم خیلی خوب به یکی از آرزوهای دیرینه ام که همانا دیدن چهره و شنیدین صدای بخشو (نوحه خوان ) می رسم . چه خوش گفت استاد محمد رضا درویشی که  این نواها (نوحه های جنوب) با تصنیف های سنتی ایرانی برابری می کند و گاه دلپزیر تر و طبیعی ترند .

 از اینجا به بعد را حداقل افلاین بخوانید !

    شبیه اتیکت

قبل از اینکه به این بخش بپردازم بد نیست یک حکایت قدیمی برایتان بازگو کنم . به گویش بندری مزه اش بیشتر است .

مشی سکینه : هو بَخدا  مه خو آلا شلوم ناتونوم برم پا منبر ولی زنون تعریف اکنن که چوکوم ایسوف وختی شبی  (شبی= شبیه  = شبیه خوان در تعزیه ) ابو هیچ که دگه نگا تعزیه ناکنت همه زنون و دختون روشو طرف این...اترسوم که چهمی بزنن ! 

میریم : خا اااا ! ماشاا... ایی ببو ! چوکو ماخو پامنبری نبودن .هرچی نصیحت موکه فایده نیکه ...یتا خو دنبال دهل و دمپکن اویتا هم خو صب تا شوم کتاب ولکای نخوندن...

مشی سکینه : همه چی وا کسمتن مُم ...ناشکری مکن ...هر که وا راه خوشن ...

کُل کل کل کل ( صدای کلیون لنگه ای درصد بالا )

چند روز بعد

میریم : ای مشی سکین ! تو تگو چوکت ایسوف پا منبر گپ شبی ابو ؟ ما دوش پا منبر هستریم . مه ئو زن غلوم سین محسین او هم شاهدن .هر چی نگا موکه که ایوسف بره لباس اگروخو بکنت خبری نبو همی میکروفن بارشه دوو دنبال شبی ئو شزه که میکروفن دم لووشو بگناره !

  مشی سکینه : اهه بره ئو .خیلی کم عگلی زن ! تو همی که نادونی ایسوف ما  وختی مریض بو نذر موکه اگه خوبی ببو بیارومی پا منبر گپ هر سال شبی میکروفن ببو ؟!  ایسوف ما شبی میکروفنن!

 البته ربطی ندارد ولی عکس هایی که نمایش داده شده بود اتیکت نداشت و همه سرگردان بودند که صاحب اثر کیست . در این حال بود که یکی از عکاسان فداکار نقش اتیکت را بازی کرد و ...(خسته شدم )

 من و صبا و فاطمه رضایی

داشت عکس ها را نگاه می کرد (این مطلب به خاطر همین سطر به جشنواره مربوط شد)

ببخشید آقا شما سردبیر صبا هستید ؟

بله

می خواستم درباره مصاحبه ای که از فاطمه رضایی چاپ کرده بودین حرف بزنم .

بله متاسفانه سیستم های ما مشکل پیدا کرده و مصاحبه هم به هم ریخت و اونجوری که ما می خواستیم نشد .

ولی من شبیه این مصاحبه رو یه جایی خونده بودم .

/انگار حدس زده من خودمم نه خاطره /

بله توی وبلاگ سیاورشن ...من همیشه مطالبشو می خونم و دنبال می کنم ...می خواستم همونو بذارم ...ولی خودمون رفتیم و از یک قسمتهایی از اون استفاده کردیم ...

بله و حتی اشتباهات تایپی سیاورشن رو هم شما تکرار کردین ...من یه پیشنهاد دارم ...شما اگر می خواین با موزیسن های قدیمی گفتگو کنین یه نفر که از موسیقی محلی اطلاع داره با خودتون ببرین چون امکان داره مثل همین مصاحبه که حالا ثبت شده و به یک سند تبدیل شده دچار اشتباهات تاریخی بشید . مثلا اون جایی که از نوازنندگان قدیمی زن نام برده میشه ، گفته می شه که هر سه اینها فوت کردن در صورتی که اینطور نیست و خوشبختانه هنوز یکی از اونا زنده اس ."

   و این را نگفتم  که :

.... آقای سردبیر شاید سیاورشن می خواست این مصاحبه را به نشریه ای دیگر بدهد و یا هزار امکان دیگر ... هر چند هدف زبباست ولی این کار با روح حرفه ای گری نمی خواند .

.........................................................................................................................

پ. ن : این نوشته فقط از زبان یک مخاطب عام است که راهش را گم کرده بود ...

پ.ن۲ : در همین باره در بندرعباس سیتی