لطفا به جزیره ی هرموز پا نگذارید !

  چند روزی را در جزیره هرموز بودم .جزیره ای آرام زیبا و اسرار آمیز با تاریخی بسیار درخشان که دوستان بهتر از من واقفند و به آن پرداخته اند .دوستان خوبی در آنجا پیدا کردم  و چیزهای زیادی هم از آنها یاد گرفتم .

لطفا به جزیره ی هرموز نروید !

  هرموز برای من جزیره ای است با طبیعتی بکر و حال و هوایی دوست داشتنی. شب هنگام که در کوچه های تاریک و خنک آن قدم برمیداری صدای جفتی و دهل از خانه ای بلند است و همه چیز آماده است تا تو به خوبی بوی هرمزگان را حس کنی !

  هر غیرهرموزی که به جزیره وارد می شود به راحتی قابل تشخیص است . مقصد هم یا قلعه پرتقالی هاست یا دانشگاه تازه تاسیس هرموز .کسی از قصر بی بی گل یا ...سراغی نمی گیرد . به هر حال فرقی هم نمی کند چون هر کسی که به این جزیره پا می گذارد به نوعی ضربه ای است بر طبیعت و فضای زیبای جزیره !

 پیشنهاد من این است از آنجایی که خود من عاشق هرموز شده ام و به ناچار باید ببینمش ، به نمایندگی از همه شما هر چند وقت یک بار به هرموز می روم و از چیزهای که شما دوست دارید ببینید و بدانید، عکس می گیرم مطلب جمع آوری می کنم و ...به شرط اینکه شما به هرموز پا نگذارید .  

قلعه پرتقالی ها

  حسن دریاپیما راهنمای قلعه است . البته او داوطلبانه این کار را انجام می دهد و هیچ چیزی هم تا کنون از بابت این کار دریافت نکرده است . منصور نصیری  گفتگوی جالبی با او انجام داده بود که در اعتماد ملی چاپ شد .

 بازدیدکننده هر که باشد حسن مثل معلم ها با او برخورد می کند . لهجه عجیبی دارد . هرموزی ها می گویند از بس در آن قلعه زندگی کرده لهجه اش هم پرتقالی شده . می گوید : سالم ترین جای این قلعه زندان آن است، تنها کاری که میراث فرهنگی انجام داده می دانید چیست ؟ ما نگاه می کنیم و چیزی نمی بینیم  . می گوید یک لامپ اینجا نصب کرده !

نمایی از کلیسای قلعه پرتقالی ها

  قلعه روز به روز ویران تر می شود . قسمت هایی که متخصصان داخلی ترمیم کرده بودند از همین حالا شروع به ریزش کرده . صحبت هایی مبنی بر گفتگو با متخصصان پرتقالی به گوش می رسد . آگاهان محلی می گویند آنها یک شرط برای بازسازی قلعه گذاشته اند و آن اینکه هر چه در این قلعه پیدا کردند مال خودشان است . تالار و کلیسای قلعه بسیار دیدنی اند . حسن می گوید در ساخت ستون های کلیسا از شکل درخت نخل الهام گرفته اند . البته آب انبار هم بسیار هوشمندانه ساخته شده است . آب انبار سقفی از مرجان و سنگ های دریایی دارد که آب را به راحتی عبور می داده است . این قلعه از بالا توسط تصاویر ماهواره ای به شکل یک انجیر دیده می شود .

جری پولاک که بود ؟

قبل از انقلاب شخصی به نام جری پولاک به هورموز می آید که اقدامات بسیار تاثیر گذاری در این جزیره انجام می دهد . آگاهان محلی ساختن مدرسه ای که در عکس می بیند ،تاسیس اداره برق و برگزاری مسابقات بین المللی قایقرانی و ... را از کارهای مهم او می دانند .

 حسادت های دربار ایران و مشکلاتی که برای او بوجود می آورند باعث می شود او همه چیز را رها کند و به کشور خود باز گردد . البته من اطلاعات مستندی از این شخص ندارم اگر کسی چیزی می داند من را هم بی نصیب نگذارد .

افسانه بی بی گل و بی بی صورت

  هنگامی که داشتیم با دوستان جزیره را دور می زدیم .خرابه هایی قدیمی و سنگی بر بالای تپه ای مشرف به دریا توجه مان را جلب کرد . عبدل می گفت : این قصر بی بی گل است .

قصر بی بی گل

بی بی گل یک روز مورچه هایی را می بیند که چیزهای زرد و براقی با خود حمل می کردند . آنها را دنبال می کند تا به یک گنج بزرگ می رسد .خلاصه وضع زندگی بی بی گل از این رو به آنرو می شود و مردم نیازمند را هم بی نصیب نمی گذارد. بجز او یک بی بی صورت هم در آنزمان زندگی می کرد که آدم خوبی نبود .یک وقت بیماری عجیبی به جزیره می آید که خیلی ها را می کشد . پزشکی غریبه به جزیره می آید . از قضای ربانی پزشک و بی بی گل عاشق هم  می شوند . بی بی صورت حسادت می کند آنها را به قتل می رساند ولی چندی نمی گذرد که خود به همان بیماری دچار می شود و تمام ...

البته مثل خیلی از افسانه ها این افسانه هم به تاریخ پیوند خورده و البته به صورت های مختلفی بازگو می شود .

بادهای سرخ و بابا زارهایی سفید

از قدیم گفته اند از هر چه بگذریم سخت دوست خوش تر است . برای همین قصد داشتم از گفتگو و آشنایی ام با اهل هوای هرموز بگویم و حرفهایی که رد و بدل شد، آنها را می شود به صورت سه مصاحبه مفصل در آورد ولی فعلا چنین قصدی ندارم چون اهل هوا هم برای خودشان ضرب المثلی دارند که می گوید : غریبه غریبی می کند . (منظورشان این است که غریبه هر چقدر هم خوب باشد چون با قوانین و رمز و راز ما آشنا نیست کارهایی می کند که نباید بکند.)

و قانونی دارند که : سخن اهل هوا را هر جا و به همه کس جز اهلش مگوی ...

بنا بر همین تنها به قسمتهایی از سخنان خالو حبُل ــ قدیمی ترین بابا زار هرموز ــ که از خاطرات سفرهایش می باشد ، اشاره می کنم :

  ما وقتی می رفیتم سفر دریا برای تجارت چند ماه از خانواده دور بودیم . ولی می توانستیم از احوال آنها با خبر شویم . در هند کسانی بودند که سختی هایی زیادی می کشیدند . شب ها توی قبر می خوابیدند و یک کارهای عجیب و سخت دیگر انجام می دادند و در مراحل آخر یک چیزهایی روی کاغذی می نوشتند و آنرا در ماتحت خود فرو می کردند . ما می رفتیم پیش بزرگ آنها و خودمان را با نام معرفی می کردیم او به ما می گفت که برویم نزد یکی از همان هایی که توی قبر خوابیده بودند و آنها به ما می گفتند خانواده ما در چه وضعی هستند . آنها حتی رنگ در خانه ما را هم می دانستند . ما همه حرفهای آنها را یادداشت می کردیم با تاریخ دقیق و وقتی بر می گشتیم از خانواده می پرسیدیم در فلان تاریخ همچین اتفاقی افتاده ؟ آنها با حیرت تایید می کردند .

جزیره هرموز...سیاورشن

دارد و ندارد

جزیره یک خیابان اصلی دارد . هرموز اینترنت ندارد .می گویند هرموز بهشت زمین شناسان است .هرموز دکه نشریاتی ندارد . هرموز خاک سرخ دارد . خاک سرخ هرموز در دنیا هواخواهان زیادی دارد . چندین بار جلوی فعالیت شرکتی که خاک سرخ را استخراج و صادر می کند به علت ضربه زدن به محیط زیست گرفته شده ولی ...مشکل اصلی جوانان بیکاری و البته راه یافتن مواد مخدر به جزیره است . مشکل هنرمندان: کمبود فضای فرهنگی و جلوگیری از اغلب فعالیت هایی که به نوعی موسیقیایی اند .جوانان هرموز علاقه شدید به والیبال دارند آنها سهم زیادی در موفقیت های تیم منتخب استان در مسابقات کشوری داشته اند . جزیره هرموز به نسبت جمعیتش بیشترین درصد شهید را در طول جنگ با عراق داشته است .

شاید ادامه داشته باشد ...