هرمز ...

  هرمز رفت . رفت شاید فعل خوبی برای این جور جاها نباشد . هرمز ... نمی دانم .

 از خودش چیزی نمی دانستم .  وقتی وبلاگ نویسی را شروع کرد هم همانطور ادامه می داد . برای من هم همان کار با ارزشش مهم بود . می شد حس کرد که نمی خواهد زیاد شناخته شود . من هم نشناختمش تا دیروز که خبر درگذشتش را در هرمزگانی دات نت دیدم . البته باز هم نشناختمش ...

  قالب وبلاگ و سلیقه اش در گذاردن عکسهای خوب و حتی نحوه چیدن عکس ها در صفحه مرا مجذوب می کرد . چه علاقه ای پشت این کارها بوده ؟ مطالب را که بخوانیم خیلی چیزها روشن می شوند . از ابرام می گوید از حسن کرمی می گوید از ...ناگفته هاشان و ...

حالا که وبلاگش را نگاه می کنم هیچ چیز جز یک کلمه در آن نیست : پایان !

نمی دانم چه کسی وبلاگ را به روز کرده و چرا اینگونه که دسترسی به مطالب او را بسیار سخت کرده است . آیا خواست خودش بوده ؟  اگر نبوده از این دوست عزیز می خواهم که وبلاگ را به حالت عادی اش در بیاورد . به هر حال هر چند این اواخر به روز نمی شد ولی مطالب طوری نبود که تاریخ مصرف داشته باشد . هرمزگانی که هرمز ساخته بود می تواند مرجع خوبی برای دوستدارن فرهنگ و هنر باشد .

امیدوارم هر جا هست خوش و خرم باشد .

.............................................................

مدت زیادی از مرگ خالو صالح نگذشته است !