عکسهای بازی شب یلدا |
من در آغوش مادر مهربان و آسمانیام.
من خانهی مادر بزرگ هزار تا خاطره و ... اون موقع بزرگترها موقع فوتبال منو "زیکو" صدا می زدن! به هر حال از همون کودکی علاقهام به موضوعات مختلف نمایان بود!
این چوبها در دست ما مثلا شمشیر هستن. این که لباس عجیبی به تن دارد برادر کوچکتر من است. در یک تئاتر خانگی.
عکسهای دیگر دوستان: حسن بردال . فاطمه بردال . احسان و ایمان رضایی . من . اپی نوروزی . خلیل مویدی و این بازی هنوز ادامه داره! |