احمد حبیبزاده... |
برای از تو گفتن احمد کلمه لال میشود و بیلام گچهای نشسته بر دل تخته سیاه در این برهوت بی معنا ذرات گچهای معلق در فضا در این کویر پر پهنا خاک صحنهها خاک صحنهها احمد ششهای تو را نشان گرفته بودند +++ چه بگویم مرثیهگوی هنرمندان درگذشته شدهام از بس که غربت این قبیله آزارم میدهد هیچ کس چشم دیدنشان را ندارد احمد و این چشم دیدن نداشتن در بین خود افراد قبیله نیز به رسمی دیرین بدل گشته آن جوانمردیهای جوانان خیابان برق آن رفیقداریهای سرشار از صداقت و پاکی آن فضای لبریز از استغنا آن عطر گلابریشم و بوی ریحان و نعنا احمد از چه بگویم +++ و این شهر بی در و پیکر که عشق قبیلهمان بود یکایک دلسوزان و ناموران فرهنگ خود را به خاک نشاند و با چشمان تیز خود دیدی احمد که به یاد رامی پرآوازهاش ساختمان ملکه آسمانها را ساختند و به یاد صالح بیریا عمارت بزرگ پاسارگاد را و به یاد حسن قرار است شهربانی را با خاک یکسان کنند و عمارتی در خور بسازند +++ آن چشمهای خیره به راه بیدغدغه جلال و جاه با نگاه تیز و یوزانهی خود انتظار قدمهای پرهیبت مردانی را داشت که صولت جوانمردیشان گردههای زمین را بلرزاند و فروتنی مومنانهشان آسمان را به تکریم وادارد احمد تو شاگردانت را اینگونه میخواستی و اکنون فرزندان و برادران و شاگردان تو وارثان این پیام انسانی تو اند پینوشت: مراسم روز سوم درگذشت احمد حبیبزاده فردا یکشنبه ۱۹ اردیبشهت ساعت ۹ صبح در مسجد فاطمیه بندرعباس برگزار میگردد. در همین باره: احمد حبیبزاده رفت. عکس: انوشیروان ملاییپور |