سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

در رثای عطا جنگوک

  دوست عزیز و البته نادیده‌ام "لاری" که از نوشته‌های سودمندش در قسمت نظرات این صفحه همیشه بهره جسته‌ام این بار سروده‌ای از "سید مصطفی کشفی" و در رثای عطا جنگوک برایم گذارده بود که به پاس محبت این دو عزیز و نیز ارادتی که به جناب جنگوک داشتم آن را در ادامه آورده‌ام.





خبر این بود: "عطا" شد خاموش!
دل غافل به کجا می‌برد این اندوهش
غم سنگین و غم چون کوهش!
شاد باشد روحش!
شرق، در دست خبر
تیر و پیکان اجل، شست خبر!
شرق روز شنبه، چارمین روز، ز ماه دوم.
از گل و فصل بهار
نغمه غم بزند کاسه تار
چار مضراب، در اوجش، بزند راه فرود!
پوست، آویخته با دست خرک!
کاسه تار که برداشته از دسته، ترک
خبر این بود: "عطا" رفت به خاک!
چه بگویم؟ که عطای جنگوک،
رفته از دست و ندارد گل ماهورش کوک!
پوست خشکیده و زه پوسیده!
وای از این غم، که به "مغلوب" رسید
یوسفی گم شد و یک "مویه" به یعقوب رسید!
سیم زردی که ندارد زنگی
دست خشکیده، نزد آهنگی!
نغمه "مال کنون"، باور ایل!
نوبت کوچ "عطا" آمد و
فریاد که رفت . . !


 عکس از : روزنامه‌نگار شهر خاکستری

احمد حبیب‌زاده...

برای از تو گفتن احمد

کلمه لال می‌شود و بی‌لام

گچ‌های نشسته بر دل تخته سیاه

در این برهوت بی معنا

ذرات گچ‌های معلق در فضا

در این کویر پر پهنا

 خاک صحنه‌ها    خاک صحنه‌ها

احمد          شش‌های تو را نشان گرفته بودند

+++

چه بگویم مرثیه‌گوی هنرمندان درگذشته شده‌ام

از بس که غربت این قبیله آزارم می‌دهد

هیچ کس چشم دیدنشان را ندارد احمد

   و این چشم دیدن نداشتن

در بین خود افراد قبیله نیز

                                 به رسمی دیرین بدل گشته



آن جوانمردی‌های جوانان خیابان برق

آن رفیق‌داری‌های سرشار از صداقت و پاکی

        آن فضای لبریز از استغنا

         آن عطر گل‌ابریشم و بوی ریحان و نعنا

                                                         احمد از چه بگویم

+++

و این شهر بی در و پیکر

که عشق قبیله‌مان بود

   یکایک دلسوزان و ناموران فرهنگ خود را

 به خاک نشاند

             و با چشمان تیز خود دیدی احمد

که به یاد رامی پرآوازه‌اش

         ساختمان ملکه آسمان‌ها را ساختند

        و به یاد صالح بی‌ریا عمارت بزرگ پاسارگاد را

 و به یاد حسن قرار است

                                  شهربانی را با خاک یکسان کنند

                                                   و عمارتی در خور بسازند

+++

آن چشم‌های خیره به راه

بی‌دغدغه جلال و جاه

  با نگاه تیز و یوزانه‌ی خود

            انتظار قدم‌های پرهیبت مردانی را داشت

که صولت جوانمردی‌شان

                                 گرده‌های زمین را بلرزاند

و فروتنی مومنانه‌شان

        آسمان را به تکریم وادارد

احمد تو شاگردانت را این‌گونه می‌خواستی

            و اکنون فرزندان و برادران و شاگردان تو

                                وارثان این پیام انسانی تو‌ اند


                                                                 علی رضایی شریف


پی‌نوشت: مراسم روز سوم درگذشت احمد حبیب‌زاده فردا یکشنبه ۱۹ اردیبشهت ساعت ۹ صبح در مسجد فاطمیه بندرعباس برگزار می‌گردد.

در همین باره: احمد حبیب‌زاده رفت.

عکس: انوشیروان ملایی‌پور

احمد حبیب‌زاده درگذشت.



احمد حبیب‌زاده در حالی که از ۲۴ فروردین در حالت کما به سر می‌برد امروز درگذشت. او پیشکسوت تئاتر هرمزگان و دبیر زبان انگلیسی بود. تسلیت می‌گویم به بهزاد و بهروز عزیز و خانواده محترم حبیب‌زاده. پیکر او فردا پنجشنبه  ساعت ۹ از مقابل فرهنگسرای طوبی تا بیمارستان شریعتی تشیع و سپس در قبرستان باغو، قطعه هنرمندان به خاک سپرده خواهد شد. روحش شاد و یاد و نامش ماندگار.

احمد حبیب‌زاده هم‌چنان در کماست.

   استاد احمد حبیب زاده پیشکسوت تئاتر هرمزگان همچنان در کما به سر می‌برد. حال عمومی او از روز ابتدای بستری شدنش بهتر است اما هنوز به هوش نیامده.

سایت اداره ارشاد هرمزگان در این گیرو دار خبری منتشر کرده بود مبنی بر عیادت مدیرکل این اداره از حبیب‌زاده و از قول ایشان ذکر کرده بود: آگاهی از وضعیت زندگی و معیشت هنرمندان از وظایف اصلی فرهنگ و ارشاد اسلامی می باشد.

نکته جالب در این خبر گذاردن عکس استاد علی حبیب‌زاده به جای عکس احمد حبیب‌زاده بود. که البته خوشبختانه پس از تذکرات شفاهی به دوستان بالاخره این عکس از روی سایت برداشته شد. اما اگر بخواهید می‌توانید در این عکس این شاهکار را ببینید. استاد علی حبیب‌زاده موزیسین خلاق هرمزگانی و برادر بزرگتر احمد حبیب‌زاده سه دهه اخیر را در خارج از ایران زندگی کرده و از قضا همچنان سرحال و قبراق است. به امید بهبودی احمد حبیب‌زاده.