سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

یک روز خوش در جزیره هنگام

   در ادامه جزیره پیمایی‌ها به اتفاق امیرمینابیان برای عکاسی به جزیره هنگام رفتیم. برای رسیدن به هنگام به قشم و پس از طی ۵۰ کیلومتر راه زمینی به روستای کندالو فرود آمدیم. از آنجا تا هنگام فقط دو کیلومتر راه آبی است. نزدیک ظهر بود که به هنگام رسیدیم. زیر سایه یک درخت کرت ناهارمان را خوردیم و در اوج گرمای جزیره راه افتادیم در کوچه پس کوچه ها که چندان زیاد هم نبود . جمعیت جزیره شاید به هزار نفر هم نرسد. تقریبا ۲۰ ساعت در جزیره بودیم با احتساب ۴ ساعت خواب و استراحت، ۱۶ ساعت در جزیره چرخیدیم و عکس گرفتیم. من دوربین یکی از دوستان عزیز، شفیق، مهربان، تو دل برو و ... را قرض گرفته بودم . (کانن ۲۰ دی) به قول ما "سیاه اگه روغن بیگین، سر ... "من ‌‌ِتازه به دوربین رسیده، نزدیک به ۵۰۰ عکس گرفتم که فکر کنم ۵ تایی خوب در آمده باشد.

  ساعت ۳ به اتفاق آقای عباس‌نژاد از اهالی خونگرم جزیره پیمایش دور جزیره را شروع کردیم. ساحل‌هایی بکر و زیبا ، خانه های قدیمی رو به دریا که اکنون رها شده بود، لاکپشت ها و مرجان ها و ... را دیدیم و لذت بردیم . برای دیدن دلفین ها باید منتظر می‌ماندیم که ترجیح دادیم جزیره را ببینیم تا اینکه ...

                                  

  شب شد . بعد از شام به امیر گفتم:"شب‌های جزیره دیدن دارد." همین طور هم بود. هم دیدن داشت و هم شنیدن. آنجا صداها شفافیت بیشتری دارند. سکوت و نسیم و فقط گاه صدای چند جوان که هنوز دور هم نشسته بودند. یا صدای زنی که کودکش را دنبال می کرد و انگار تمام مردم جزیره هم می توانستند این صداها را بشنوند. صدای امواج هارمونی این صداها بود. اینجاست که دیگر عکس کاری از پیش نمی برد و کلمات من هم ...صدای ضربه‌هایی بر چوب از گوشه‌ای دیگر به گوش می رسید. پیرمردی داشت با چوب کار می‌کرد. از جاده‌ی ساحلی باریکی گذشتیم. به انتهای منطقه مسکونی رسیدیم و بازگشتیم . پیرمرد هنوز داشت بر روی یک کمد چوبی کار می‌کرد. مگر می‌شد از خیرش گذشت بدون هیچ کلامی و گفت و شنودی؟ نشستیم پای حرف‌هایش.هر چند کم‌بینا ولی باسواد و خوش مشرب بود و شوخ! از قدیم گفت، از زندگی‌اش در جاشک و هرموز و هنگام. از گویش های رایج در جزایر. از کودکی‌اش از کار و سفرهایش. ولی برخلاف خیلی از پیرمردها هیچ افسوسی در حرف زدنش نبود . پرانرژی و بانشاط و شاد.

                

                                                        (این عکس از امیر مینابیان) 

  اسمش درویش بود و ما خالو درویش خطابش می‌کردیم. می‌گفت: ناخدای لنج بودم حالا برای سرگرمی با چوب کار می‌کنم . برای مردم کرسی و کمد و ... می‌سازم . بدون هیچ بهایی. اتاق کوچکی داشت که انبار کارها و چوب‌هایش بود. این اتاق یک در قدیمی زببا داشت که خالو درویش می‌گفت بارها آمده اند ببرندش برای موزه که آنرا نداده‌ام. اجازه گرفتیم که صبح روز بعد برویم و ازش عکس بگیریم. خلاصه بگویم آن فضا خیلی لذت داد به من بیش از آن چیزی که بتوانم بنویسم. خالو دو کرسی به عنوان "یادبودی" به ما هدیه داد.

                  

   از کوچه‌های تاریک و خنک گذشتیم. ناگهان صدایی به گوش رسید. صدای دهل و آواز! صدا را دنبال کردیم از خانه‌ای بود که صبح هم از آن عکس گرفته بودیم. امیر گفت: "موسیقی زار است." نمی‌شد از خیرش گذشت. حاضر بودیم همان جا بمانیم و تا پایان گوش دهیم. البته خوش شانس تر از اینها بودیم. به داخل دعوت شدیم. و من دیگر از خوشی نمی توانستم ساکت بنشینم. داشتند مشایخ می‌زدند. با آنها خواندم. دهل‌هایشان مانند دهل‌هایی بود که برای مراسم ازوا و رزیف استفاده می‌شود . نوازندگان پیرمردها بودند. صدای دهل‌ها و مردان مانند امواج من را به جلو هل می‌دادند و صدای زنان مانند نسیمی خوش بود که من را بالا می‌برد.

شبی به یادماندنی بود.

 

 

                

 

 

چون صرفا برای عکاسی رفته بودیم و فرصت زیادی هم نداشتیم زمان مناسبی برای گفتگو با اهالی هنگام پیدا نکردیم ولی اینگونه بر می‌آمد که، مشکل قطع برق، بیکاری و کمبود فضاهای آموزشی و ... در هنگام هم وجود دارد. البته برق و آب آنها هم به صورت رایگان است. اکثر مردم ماهیگیرند. حتی زنان هم با قایق‌های کوچک پارویی به دریا می روند و ماهی می‌گیرند.

هنگام بسیار زیباست. به من که حسابی خوش گذشت! نمی‌دانم به خود آنها هم خوش می‌گذرد؟ 

.................................................

پ ن : با تشکر از الطاف احمد بازماندگان قشمی

پ ن ۲: تعدادی از عکس‌های من و امیر سوژه‌های مشترکی دارند که هر کدام زاویه دید متفاوتی از هم دارد . چند روزی را با همین سوژه‌های مشترک فتوبلاگ‌هایمان را به روز می‌کنیم. اولی را ببینید. فتوبلاگ من، فرادید (فتوبلاگ امیر)

بهشب در قسمت نظرات یادداشت قبلی خبر داده است که : نمایشگاهی از تابلوهای سفالین خانم شایا صفا از جمعه ۲۸ اردیبهشت در حمام گله‌داری افتتاح شده و تا ۳۱ هم برپا می‌باشد. "بریم ببینیم چه خبره . باید جالب باشه ." 

 

 

این چند روز!

جشنواره ی فیلم و عکس اردیبهشت

این چند روز که گذشت مصادف بود با برگزاری جشنواره فیلم و عکس اردیبهشت. خیلی دوست داشتم گزارشی از این جشنواره تهیه کنم ولی متاسفانه به دلیل مشکلی که در آخر به آن اشاره می کنم نتوانستم این کار را انجام دهم. نتایج و عکس های برگزیده را می توانید در فتوبلاگ لور ببینید. از عکس های غلامرضا رحیمیان ، امیر مسعودی ابری و یکی از عکس های صادق طاهری و روح اله بلوچی خیلی لذت بردم. در بخش فیلم هم کار احسان و ایمان رضایی برایم جالب بود.  رضایی همیشه چیز تازه ای برای غافلگیر کردن دارد . یکی از نکات مثبت جشنواره نکوداشت حسن بنی هاشمی بود . نمایش فیلم های او برای من که برخی از آنها را برای اولین بار می دیدم ، خیلی جالب بود . بخصوص فیلم نهنگ که هم منصفی در آن ایفای نقش داشت و هم علی حبیب زاده .

روز جهانی تیاتر

 مراسمی در روز جهانی تیاتر در فرهنگسرای طوبی برگزار شد . اجرای چند نمایش و نمایشنامه خوانی از برنامه های این روز بود. خسته نباشند .  

تماشاگران بندرعباسی در رشت سوزانده شدند !

این چند روزی که گذشت مصادف بود با حذف تیم شهرداری مثلا بندرعباس از مرحله اول پلی اف صعود به لیگ برتر .

   البته هیچ میلی به صعود تیم شهرداری نداشتم ولی با اتفاقاتی که در حواشی دو بازی رفت و برگشت برای این تیم و تماشاگرانش افتاد میلم عوض شد و ...

در بازی رفت که در بندرعباس برگزار شد هم تماشاگران و هم مسولین تیم شهرداری سنگ تمام گذاشتند . (فقط بازیکنان تیم یا بهتر بگویم فقط تیم بود که سنگ نیمه تمام گذاشت.) تیم پگاه گیلان در یکی از بهترین هتل های بندرعباس اسکان داده شد و از بسیاری امکانات رفاهی و تفریحی بهرمند شدند . در طول بازی هم تماشاگران بندرعباسی به تشویق تیم محبوبشان پرداختند و تماشاگران تیم پگاه در امنیت کامل بر سر بردند. یک امر عادی و پیش پا افتاده که البته در کشور عزیزمان کمتر به چشم می خورد . حداقل در بازی برگشت در رشت این گفته ثابت شد . جایی که سه تماشاگر بندرعباسی با آب جوش سوختند و ...تیم شهرداری حتی برای تیم شهرداری در شهر رشت مکانی برای اسکان تهیه نشد و این تیم به انزلی منتقل شده بود . و هزار کوفت و زهرمار دیگر که بالاخره تمام شد و گذشت ولی امیدوارم تیم شهرداری مثلا بندرعباس به لیگ برتر صعود کند تا این تیم پگاه یک بار دیگر مهمان بندرعباس باشد. فقط همین!

در همین باره : تقدیر فدراسیون از اهالی فوتبال هرمزگان

لیگ برتر / کانوشت

روز بزرگداشت فردوسی و شبکه استانی

 امروز روز بزرگداشت فردوسی است . دیشب در برنامه شو وا شو یا همان شوو بندر که پر بیننده ترین برنامه شبکه استانی است (متاسفانه یا خوشبختانه ؟) مجری برنامه با گفتن این جمله که امروز موضوع برنامه ما فردوسی و شاهکار اوست به من شوک وارد کرد. برنامه ای که تا دیروز به قول و گواه دوستان  داشت راجع به ترس از موش بحث کارشناسی می کرد چه شده بود که ... هر چند حرف و نکته خاص و به درد بخوری درباره فردوسی و اثرش هم بیان نشد ولی باز جای شکر و تشکر و خیرات باقی است. دست به آسمان دراز کنیم و دعا کنیم که حداقل امشب یکی را بیاورند که چند کلمه بتواند راجع به فردوسی حرف بزند و ما هم یاد بگیریم .

   ترکید !

   بالاخره سیستم ما هم ترکید . بسیاری از اطلاعاتم شامل عکس و گقتگو و ...را از دست دادم .هنوز هم مشکل دارم. سعید و جواد دارند روی سیستم من مهندسی می کنند! خدا به خیر بگذراند. اگر بگویم چه چیزهایی از دست داده ام یقینا مرا نمی بخشید. همه اش هم بر می گردد به بی نظمی من!  

گزارشی از نشست وبلاگ نویسان هرمزگان

 

    همایون امیرزاده مدیر کل اداره ارشاد هرمزگان : وبلاگ های هرمزگان خلاء های دیگر رسانه ها را پر کرده اند .

  پنجشنبه نشست وبلاگ نویسان هرمزگان با حضور غیر مترقبه ی مدیر کل اداره ارشاد هرمزگان آقای همایون امیرزاده و معاون فرهنگی اداره ارشاد آقای پیشدار، مدیر فرهنگسرای طوبی آقای کاظمی و جمعی از وبلاگ نویسان هرمزگان برگزار شد .

حضور آقای امیرزاده در این جلسه که پس از سالها، اولین نشست وبلاگ نویسان هرمزگان بود و البته چندان رسمی و منظم هم نبود، بنا بر هر دلیلی بسیار امیدوار کننده است. ایشان که به قول خودشان هنوز امضای حکمشان خشک نشده است، کاری انجام دادند که گمان نمی کنم در هیچ کجای ایران اتفاق افتاده باشد . به نوبه خودم از ایشان تشکر می کنم .

گزیده ی کوتاهی از سخنان امیرزاده و دو عدد(!) از وبلاگ نویسان :

همایون امیرزاده مدیر کل اداره ارشاد استان هرمزگان:

اهمیت کار شما بسیار زیاد است .من به تمام وبلاگ های استان علاقه دارم .با تمام مشغله ای که دارم سعی می کنم هر هفته وبلاگ ها را ببینم.مثلا وبلاگی هست که در مورد موسیقی خیلی خوب کار می کند . وقتی نگاه می کنیم هیچ کدام از رسانه های ما وارد این مسائل نمی شوند . این یک قابلیت است.

سطح وبلاگ های هرمزگان نسبت به دیگر استانها از نظر دانش رسانه ای، محتوا و پردازش قابل قیاس نیست. اگر به این نتیجه رسیده اید که انجمنی تشکیل دهید و نیاز به حمایت داشته باشید، مطالباتی داشته باشید، من با اصل ماجرا موافقم. ما این امکانات را در اختیار شما قرار می دهیم . شما بچه های این استان هستید و حق دارید از این امکانات استفاده کنید .هر تصمیمی شما بگیرید ما به آن احترام می گذاریم.

در بحث اطلاع رسانی خیلی ها در استان مدعی هستند. ولی یک جریان فرهنگی در وبلاگ ها وجود دارد که تا کنون به آن پرداخته نشده است .

ما نسبت به وبلاگ ها دید منفی نداریم . دید ممیزی نداریم. ما متولیان امر باید آستانه تحملمان را بالا ببریم . حرف را بشنویم سلایق مختلف را ببینیم. ما از وبلاگ ها توقع نداریم که به مجیز گویان حکومت تبدیل شوند. یا هر چه دولت دوست دارد انجام دهند. ما این محدودیت ها را در رسانه های مکتوبمان داریم ولی شما این محدودیت ها را ندارید.

***

من هم خیلی دلم می خواهد در این دایره شما جا داشته باشم ولی مشغله کاری اجازه نمی دهد. شاید یک روز با اجازه شما ما هم به این جمع پیوستیم .

***

باید برویم به سمت اینکه وبلاگ ها را به افراد مختلف بشناسانیم. هنوز خیلی ها هستند که از وجود وبلاگ های شما بی اطلاعند.

***

در آخر خسته نباشید می گویم به همه شما. خلاءهایی که دیگران نتوانسته اند پر کنند شما پر کرده اید. دست مریزاد ! ان شاا... در فرصت مناسب از وبلاگهای تاثیر گذار در عرصه فرهنگی استان تقدیر خواهیم کرد . خوشحال شدم از اینکه به من اجازه دادید در جلسه شما حضور پیدا کنم . من از آقای رحمتی اجازه گرفتم و گفتم دوستان اجازه می دهند من در جمعشان حضور داشته باشم ؟ نمی خواستم محفل دوستانه ی شما را بر هم بزنم. خیلی علاقه داشتم ببینم پشت صحنه ی این کار خوب، چه کسانی حضور دارند.

علی رضایی شریف : نباید این آزادی را از وبلاگ ها بگیریم . اگر انجمنی هم تشکیل می شود باید به صورتی باشد که وبلاگ ها را محدود نکند . باید از امکاناتی که هست استفاده کرد ولی به طوری که خودمان را محدود نکنیم.

مسعود نویسنده ی وبلاگ تازه فیلتر شده ی مرگ قسطی :

خیلی وقت ها مطالبی را می خوانم که دوست دارم نویسنده ی آن مطلب را هم ببینم . من مخاطب جدی وبلاگ هرا بودم . وبلاگی که منصفانه اتفاقات و کاستی های اطراف ما را نقد می کرد، نمی دانم چه شد که دست از نوشتن برداشت . من همیشه حسرت می خورم که چرا این آدم را ندیدم.

***

به نظر من وبلاگ یک روزنامه ی کوچک است که شما خودت همه کاره ی آن هستی. یکی از مزیت های وبلاگ به دیگر رسانه ها در لحظه بودن آن است .

بخش دیگر بحث کیفی وبلاگ هاست. می توانیم در این دور هم بودنها از متخصصین در قسمتهای مختلف نگارش ، فرم و محتوا استفاده کنیم و از حالت دفترچه یادداشت بودن خارج شویم .

بحث اصلی وبلاگ نویسان بر سر تاسیس انجمن و یا خانه وبلاگ نویسان هرمزگان بود که اغلب وبلاگ نویسان حاضر در این جلسه با تاسیس آن موافق بودند ولی در شکل و چگونگی آن و اینکه این خانه تحت حمایت چه ارگانی باشد هنوز باید بیشتر فکر کنیم .

پیشنهاد هایی که مطرح شده است :

۱ـ این تشکل به صورت آزاد بین وبلاگ نویسان وجود داشته باشد و جلسات آن در خانه ها و یا فضاهای باز برگزار شود .

۲ـ این تشکل با حمایت اداره ارشاد فعالیت خود را آغاز کند .

۳ـ n.g.o

۴ـبا بخش فرهنگی شهرداری مذاکراتی صورت بگیرد .

۵ـ جذب حمایت یک اسپانسر بصورتی که بنر آن اسپانسر در تمام وبلاگ های هرمزگانی عضو تشکل قرار بگیرد و در مقابل اسپانسر هم از وبلاگ ها حمایت مالی کند. در آمد حاصله را می توان در جهت برگزاری کلاس های آموزشی و نیز تهیه ابزار های لازم برای کارهای فرهنگی و پژوهشی استفاده نمود.(این آخری را همین الان به ذهنم رسید . می شود با بند اول هم تلفیقش کرد!)

   جلسه بعدی وبلاگ نویسان همین موضوع را دنبال می کند .

  یکی از دوستان پیشنهاد داده که برای آشنایی بیشتر مخاطبان با وبلاگ ها جشنواره ی وبلاگ های هرمزگانی را با همکاری یکی از ارگانهای فرهنگی برگزار کنیم .

  پیشنهاد من این است که قبل از همه ی اینها سعی کنیم مخاطبان کشف نشده مان را پیدا کنیم. بسیاری هستند که از وجود ما بی اطلاعند. ما به آنها نیاز داریم، به اینکه ما را بخوانند. وبلاگ هایمان را جدی تر بگیریم . به روز باشیم .خودمان مبلّغ خودمان باشیم . اگر کسانی در اطرافمان هستند که فکر می کنیم می توانند وبلاگ نویسان خوبی باشند، آنها را هم با این فضا آشنا کنیم .

......................................

عکس ها : دوست عزیزم امیر مینابیان .

در همین باره ها : برای سید جلال/ وبلاگ کانوشت

              اولین جلسه بلاگرهای استان/وبلاگ کلگر

بعد نوشت : بجای فرهنگسرای طوبی نوشته بودم فرهنگسرای شهید آوینی که بدین وسیله از صاحبان اتومبیل هایی که در آن مکان پارک شده اند عذر خواهی می کنم !

 

 

نشست وبلاگ نویسان هرمزگان پنجشنبه - فرهنگسرای طوبی

  نشست وبلاگ نویسان هرمزگان پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت راس ساعت ۱۷در فرهنگسرای طوبی بندرعباس برگزار می شود .

    موضوع اصلی این گردهمایی تاسیس خانه وبلاگ نویسان هرمزگان است که البته در کنار آن وبلاگ نویسان می توانند نظرات و پیشنهادات خود را در جهت ارتقا سطح کیفی وبلاگ ها بیان کنند .

   از همه ی وبلاگ نویسان هرمزگان دعوت می شود در این جلسه حضور یابند.

  زمان : پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ساعت ۱۷

 نشانی : بندرعباس ـ چهارراه شهناز ـ فرهنگسرای طوبی ـ طبقه دوم (سالن هنرمندان)