سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

از موسیقی جنوب( ۳)

  نوشته زیر جوابیه ای است از آقای محسن شریفیان بر نوشته ی چوک سورو و ادامه همان بحث گذشته درباره ی ریشه ی ساز نی انبان و مهاجرت افریقایی ها به جنوب ایران .

***

1ـ از اینکه صادقانه نوشته اید « در مقابل چنین برخوردی نباید انتظار یک برخورد متین و شمرده داشت » متشکرم ولی من ضمن رعایت حال شما، در مورد طرح مسایل تاریخی انتظار برخورد متین و شمرده دارم نه چیز دیگر.
2_ باز هم اصرار دارید که « نی انبان بصورتی که امروزه در کشورهای عربی و ایران مورد استفاده قرار می گیرد  چیزی نیست جز ره آورد تسلط انگلیسیها در منطقه»
و بلافاصله آورده اید که « هر چند اگر به تاریخ قدیم  نگاه کنیم در نواحی مصر باستان ، ایران باستان  و روم از نی انبان رد پایی پیدا می شود و بعضی محققان  می گویند  این رومیها  بودند که نی انبان را به انگلیس و اسکاتلند  برده اند .»
دو مطلب ضد و نقیض و بحث برانگیز !
دوست عزیز اگر نی انبان از انگلیس آمده پس رد پای آن در ایران باستان چیست؟ و اگر منظورتان این است که نی انبان رایج در دوران باستان ایران با ساز فعلی نی انبان فرق دارد؛ لطفاً توضیح دهید تا فرق آن را بدانیم. (البته با رفرنس)
به هرحال به نظر شما احترام می گزارم. اما این حق را به من و خوانندگان مطلبتان بدهید که در مطلب تازه ای با ذکر دلیل و ذکر مأخذ معتبر، ادعایتان را ثابت کنید. قبول کنید گفتن این گونه مطالب یا هرگونه گمانه زنی دیگر، باید مستدل باشد.
ضمن اینکه گذاشتن نقاشی های قدیمی از نوازندگان نی انبان در اروپا (1221م) چیزی را جز تفاوت فاحش ساختمان این نوع ساز با نی انبان رایج در ایران ثابت نمی کند.

_ در مورد تاریخ برده داری حق با شماست. اما طرح این موضوع مطلب من را رد نمی کند تا ادعای شما ثابت شود.
نوشته اید: «بودن چند  افریقای تبار در خارگ و یا هزاران افریقای در ۲۰۰ سال پیش در امریکا ، چه ریطی به  مهاجرت دارد.»
دوست عزیزی که 20 سال موضوع را دنبال میکنید این موضوع در علوم جمعیت شناسی و مردم شناسی مهاجرت گفته می شود خواه اختیاری یا اجباری. از طرفی در این مهاجرت ها شکی نیست که قومی یا قبیله ای با فرهنگ و داشته های مشترک، به این مرز بوم مهاجرت نکرده باشند.
با این حال من مطمئن هستم شما سفر نامه نیبور را نخواندید.
من علارغم اینکه رفرنس خودم را اعلام کردم وظیفه خودم می دانم تا برای اثبات گفته خود ـ به خوانندگان ـ در مورد این موضوع بیشتر بنویسم. اما اینبار در قالب این نوشته مطالب جدیدی را در مورد تاریخ نگاری و تبار شناسی مراسم زار در جزیره خارگ نقل میکنم که عیناً در چاپ دوم کتاب «اهل زمین، موسیقی و اوهام در جزیره خارگ» نیز آمده است. ضمن اینکه از لطف شما در پاراگراف آخر سپاسگذاری می کنم و حتماً مطالبی را که لینک داده بودید می خوانم و اگر قابل باشم نظر خودم را اعلام می کنم.

«مدارک و شواهد موجود حاکی از آن است که، این رسم (مراسم زار در جزیره خارگ) در آغاز توسط سیاه‌پوستان آفریقایی که به صورت برده به این جزیره آمده بودند، با همان لحن موسیقایی، همراه با سازها و اعتقادات خاص خود، در جزیره‌ی خارگ به اجرا در ‌آمده است؛ تا اینکه به مرور زمان این رسم به نوعی با فرهنگ و باورهای ساکنان جزیره آمیخته شده و در کنار دیگر مراسم خارگ از جایگاه ویژه‌ای برخوردار گردیده است.

“خسرو خسروی“ در کتاب خود، طی جدولی که محل تولد رؤسای خانوارهای بومیان جزیره‌ی خارگ را ـ در سال 1341 شمسی ـ مشخص می‌کند، تعداد زنگباری‌ها را برابر با 66/2 درصد از کل جمعیت خارگ نشان داده است.

 اما جدا از تحقیقات میدانی، یکی از منابع بسیار ارزشمندی که تا حد زیادی تاریخ و سرگذشت مراسم “شیخ فرج“ را روشن می‌سازد، گزارشی است که در «سفرنامه‌ی نیبور» درج شده است. این سفرنامه از درجه‌ی اعتبار و اهمیت قابل توجه‌ای برخوردار است و بعضی از صاحب‌نظران آن را علمی‌ترین سفرنامه‌ای دانسته‌اند که تاکنون انتشار یافته است.

3ـ سروان “کارستن نیبور“ در سفرنامه‌ی خود ـ در سال 1765 میلادی ـ آورده است:
«از “کافرهای“ آفریقا که بصورت برده در خارک فروخته می‌شدند، بیشترشان مذهب خودشان را حفظ کرده بودند. “کافرها“ برای شخصیت مذهبی بزرگ خود، که “شیخ فرج“ نامیده می‌شود، (در موقعیت E نقشه) بنای کوچکی ساخته بودند. مراسم مذهبی آنها بیشتر عبارت است از رقصی که با طبل و سازهای بد [بدوی] دیگری همراهی می‌شد.»
۴ـ بنا به نوشته‌‌ی “نیبور“، “کافر“های آفریقایی KAFFIR که به صورت برده به این جزیره آمده بودند، از مروجان مراسم “شیخ فرج“ هستند. «کافرها از قبیله‌ی “بانتو“ ساکن در کشورهای شرق آفریقا، مانند ساکنان حبشه و کشورهای غربی و جنوبی آن هستند. نیبور می‌گوید: “کافر“ها را به وضوح می‌توان از موهای کوتاه و مجعد و لب‌های کلفتشان بازشناخت.»
۵ـ «“بانتو“، شاخه‌ای از نژاد اقوام سیاهپوست ساکن در بعضی از نواحی استوایی و جنوبی افریقا است. اگر خطی فرضی از کامرون در افریقای غربی تا کنیا در افریقای شرقی بکشیم، خواهیم دید که همه‌ی اقوام ساکنِ جنوب این خط، بانتو زبان‌اند، مگر در حدود چند هزار نفر که به زبانهای نیلی ـNilotic  و کوشی ـ Cushitic و خویسان (کلیک) ـ Khoisan (Click) تکلم می‌کنند.
تعداد گروههای قومی یا به اصطلاح، قبایلِ تشکیل دهنده‌ی بانتو زبانها، بسیار است. به طوری که تنها در کشور تانزانیا در حدود 120 گروه مختلف وجود دارد. بیشتر این اقوام، مذاهب روح پرستی اسلاف خود را حفظ کرده‌اند.»
۶ـ «زبانهای آنها (بانتوها) شامل چند صد زبان و لهجه است، که از جمله “کافری‌“ها، “زولو“ و “سواحلی“ است. از ممالک پیشرفته بانتوها می‌توان، “بوگاندا“ را نام برد.»

۷ـ «کافرها: (kafer) یا “کافی“ که گاه به بعضی از مردم بانتو زبان آفریقایی، مخصوصاً بعضی از قبایل ایالت “کاپ“ اطلاق شده است، به زولوها هم گفته می‌شود. کافرها عمدتاً به کشت غلات و گاو پروری اشتغال دارند.»
۸ـ آنگونه که ذکر شد، کافرها قبیله‌ای از نژاد بانتو هستند و اغلب آنها در جنوب آفریقا ساکن هستند. در فرهنگ دهخدا آمده است: «کافر، نام قوم بزرگی است در سواحل شرقی آفریقای جنوبی.»

9 ـ پییترو دلاواله نیز در سفرنامه‌ی خود آنها را «اعراب بادیه نشین و مسلمان آفریقا، که جز مسلمانان، همه را کافر می‌دانند.» معرفی نموده است.
۱۰ـ پس از تبارشناسی مراسم، در بررسی نخست تاریخ نگاری “شیخ فرج“؛ می‌توان بنا به گزارش “کارستن نیبور“، تاریخ رواج این مراسم را در پی ورود بردگان آفریقایی به عنوان شبه نظامیان هلند، قلمداد نمود.

هلندی‌ها در سال 1753 میلادی، به جزیره‌ی خارگ آمده و به دنبال خود تعداد قابل توجه‌ای از بردگان آفریقایی را نیز به جزیره می‌آورند تا در فعالیت‌های مختلف نظامی و غیره نظامی از آنها استفاده نمایند. هلندی‌ها در راستای به اطاعت در آوردن بردگان آفریقایی، در امور مذهبی آنها دخالتی نمی‌کرده و به نظر می‌رسد علاوه بر آوردن شمار زیادی کنیز جهت رفع التهاب طبیعی آنها، سازهای بومیشان را نیز جهت رفع نیازهای روحی و برپایی آیین‌های مذهبی‌شان به جزیره خارگ آورده باشند.
پیرامون بردگان آفریقایی به عنوان سرباز هلندیان، به فرماندهی “فان‌کنیپهاوسن“ در جزیره‌ی خارگ، انگلیسی‌ها گزارش داده‌اند که: «در دژ (موسلستاین) نزدیک یکصد سیاه پوست هست که به شیوه‌ی محل با شمشیر و سپر مسلح‌اند و به سبب رفتاری که با ایشان دارد به نظر می‌رسد که به او وفادار بمانند و در بردگی پا برجا باشند؛ او مواظب است که برای آنها خرمای فراوان، ماهی و نان فراهم کند، تن پوش تمیز و زیبا به آنها بدهد و التهاب طبیعی‌شان را با آوردن شمار زیادی از زنان سیاهپوست فرونشاند، این زنان به گونه‌ای اشتراکی در میان ایشان زندگی می‌کنند و هرگز کنترل نمی‌شوند یا حتی از مؤعظه مذهبی برای آنها خودداری می‌شود، اما هرگاه مرتکب تقصیری شوند بسیار سخت آنها را مجازات می‌کند.»

اما بردگان آفریقایی، پیش از هلندی‌ها نیز در جزیره خارگ حضور داشته‌اند. هلندیان در نخستین دیدار خود از خارگ گزارش داده‌اند که «در حدود 150تا 160 قایق میان جزیره‌های “خارگ“ و “خارگو“ در آب سرگرم صید مروارید بوده‌اند و این نکته را هم ذکر کرده‌اند که بیش از این پرتغالیان در خارگ به صید مروارید می‌پرداخته‌اند.» آنچه در این گزارش مستفاد می‌شود، این است که صیادانِ مروارید در آن سالها به احتمال قوی کسی جز بردگان آفریقایی که به همین منظور در سراسر خلیج‌فارس به کار گرفته می‌شده‌اند، نبوده‌اند.

از بردگان آفریقایی در جزیره‌ی خارگ ـ همانند اغلب مناطق خلیج‌فارس ـ جهت صید مروارید، فعالیت‌های شبه نظامی، ملوانی و نیز کار در خانه‌های افراد ثروتمند استفاده می‌شده است.  کما‌اینکه خود هلندیها نیز پس از استقرارشان در جزیره‌ی خارگ، از بردگان آفریقایی برای صید مروارید استفاده می‌کرده‌اند.
در این مورد وقایع نگار گامبرون، “وود“ ـ wood نماینده کمپانی بریتانیا در “بندر ریگ“ در مورخه 26 ماه مه 1756 از خارگ دیدن کرده و درباره‌ی اوضاع و احوال هلندیان و خارگ گزارش می‌دهد: «تعداد 80 خانوار چینی در آنجا به کشاورزی مشغولند و این در حالی است که بردگان Coffrer   در قایق‌های صید مروارید گمارده می‌شوند تا صدف‌های مروارید جمع‌آوری کنند.»
به هر حال، جزیره‌ی “خارگ“ به دلیل موقعیت خاصی که دارا بوده، همواره تا اواخر نیمه دوم قرن 19 میلادی که تجارت برده رواج داشته، میزبان بردگان مختلفی بوده است. ضمن اینکه خارگ در این سالها یکی از لنگرگاهای مهم برای کشتیهای حامل برده محسوب می‌شده است.

این کشتیها جهت تهیه‌ی آب و نیز راهنمای دریایی به این جزیره می‌آمدند و در همین رابطه آخرین گزارش‌ها حاکی است که: «در طول ماههای اوت، سپتامبر و اکتبر سال 1841 میلادی، 117 کشتی که حامل 1217 برده بودند، در جزیره‌ی خارگ لنگر انداخته‌اند.»  
نکته‌ی انحرافی دیگری که به حضور سیاه‌پوست‌ها در جزیره‌ی خارگ، قدمت بیشتری می‌دهد، توجه به این مهم است که؛ «بر اساس منابع و مأخذ به جای مانده، ساکنین سواحل خلیج فارس و دریای عمان، قبل از ورود آریائیان یعنی در اوایل هزاره‌ی اول قبل از میلاد، مردمانی سیاه‌پوست با مشخصات ظاهری و جسمیِ حبشی‌ها و یا زنگی‌ها بوده‌اند. این گفته و عقیده، مبتنی بر مدارک و تحقیقاتی است که از حفریات باستانشناسی در این مناطق به دست آمده است.
مطالب فوق نمایانگر این مطلب است که حضور مردمانی از نژاد سیاه در جزیره‌ی خارگ، ریشه در تاریخ کهن این منطقه از ایران زمین داشته است و در نتیجه باید گفت که اولین ساکنین جزیره‌ی خارگ در ادوار نخستین تاریخ، حتی قبل از ورود آریائیان به فلات ایران، مردمان سیاه‌پوست عیلامی بوده‌اند.»
به هر حال اگر برگزارکنندگان سیاه‌پوست مراسم “شیخ فرج“ را جدا از ساکنان اولیه‌ی خارگ فرض نماییم (که چنین به نظر می‌رسد) تاریخ این مراسم در جزیره‌ی خارگ، همزمان با ورود بردگان آفریقایی می‌باشد، که قدمت آن دست کم به 250 تا 300 سال پیش بر می‌گردد.

                                                                                         محسن شربفیان


نظرات 11 + ارسال نظر
علی مریدی جمعه 10 آذر 1385 ساعت 12:16 ب.ظ http://www.khorshidkhonom.com

به امید خوب شدن حال ناسریا وجمع شدن همه ما در کنسرت ناسر تو خدا فکرش کن چی میشه ان شالله همه بیمارا شفا پیدا کنن

علی مریدی جمعه 10 آذر 1385 ساعت 12:24 ب.ظ http://www.khorshidkhonom.com

این متن واقعا خیلی قشنگه یه متن درباره تاریخ موسیقی غلامینکو هم اگه در اینده باشه معرکه میشه میدونم خیلی داری زحمت میکشی ولی یه دست صدا نداره از هنرمندای استان خواهش میکنم سیاورشن رو تنها نزارین

با تشکر

چوک سورو جمعه 10 آذر 1385 ساعت 10:01 ب.ظ http://suru.blogsky.com

بحث ما از انجا شروع شد که اقای حبیب مفتاح موسیقی بندر عباسی را یک نوع موسیقی با ریتم عربی دانسته و موسیقی بوشهری تنها نماینده موسیقی جنوب و منطقه خلیج فارس نامیده بود. وی در جای دیگری از مهاجرت یک قبیله افریقای به جنوب را عامل تاثیر فرهنگ افریقای بر موسیقی جنوب دانسته بود . و اقای شریفیان برای اثبات صحت گفتهای دوستشان اقای مفتاح به نوشتهای نییور که در ۲۰۰ سال پیش شاهد مراسم زار در جزیره خارگ بوده ، را دلیل درست بودن مهاجرت افریقای ها به منطقه خلیج دانسته . و حال برای اثبات گفته های خودش و دوستش اقای مفتاح تئوری جدیدی در علم جمعیت شناسی کشف نموده و می گوید ؛ این موضوع در علوم جمعیت شناسی و مردم شناسی( منظورش جابجای برده ها ) مهاجرت گفته می شود . خواه اختیاری وخواه اجباری ؛
پس تفاوتی بین اروپایهای که برای کار وزندگی جدید راهی امریکا شده اند و هزارن افریقای که توسط ادمفروشان انگلیسی ، هلندی ، اسپانیایی با غل و زنجیر به امریکا برده اند وجود ندارد ، هر دو مهاجر هستند !؟
اقای شریفیان گرامی ، نی امبان در رژه ارتش پاکستان ، هند و اردن و سعودی و کویت و..... چه ربطی به تاریخ هزار ساله این ساز دارد از هر کس بپرسید به حضور انگلیس در منطقه اشاره خواهد نمود . شما بخشی از نوشته های کتب نییور در باره سیاه پوستان در خارگ اشاره کرده اید ، بدون اینکه اشاره کرده باشید اینها از کجا به خارگ امده اند ؟
من در مطلب قبلی به شکست قیام زنگیان اشاره کردم در ادامه اظافه می کنم بعد از سرکوب این قیام هزاران برده در منطقه پراکنده شدند و عده هم برای در امان مانده از دست ماموران خلیفه عباسی به جزایر مختلف در خلیج فارس پناه بردند .

X-PAC شنبه 11 آذر 1385 ساعت 03:38 ق.ظ http://b-shell.com

پس کجان مردم خون گرم جنوب ها...؟
مشکی پوشان کجان؟
مگه دل بندریا به صدای اون شاد نمیشه؟ به جای شایعه سازی بیاید کمک کنیم تا ناصریا امسال هم واسه بهار بخونه...

بدبخت شنبه 11 آذر 1385 ساعت 04:04 ق.ظ

اقای شریفیان
کمی بیشتر منطقی برخورد واستدلال کنید انچه چوک سورو می گوید چیزی جز واقعیت نیست ارتش انگلیس مخصوصا زمان ملکه ویکتوریا (قرن۱۸)هرجا رفت نی انبان کریکت رگبی ویونیون جک را برد ویا تحمیل کرد کماکان هم نی انبان رکن اصلی موسیقی کشورهای مشترک المنافع مثل کانادا نیوزیلاند استرالیا و میباشد و رایج شدن ان در خوزستان و بوشهز هم به همان قضیه بر می خورد.زنده باد جفتی هرمزگان وجاوید باد یاد زنده یاد دوستک و نفس چوک سورو هم با ئی شور شوق منطقیش گرم با تشکر از سیاورشان خیلی عزیز ما.

خندغ- دخت بندر شنبه 11 آذر 1385 ساعت 03:58 ب.ظ http://khondagh.blogsky.com

با عرض سلام خدمت سیاورشن گرامی و هرمزگانیهای عزیز.
فرهنگ حاکم که از طریق رادیو تلویزیون و مطبوعات
به مردم هرمزگان تحمیل می گردد ، عملا بخشی از فرهنگ ما را به نا بودی کشیده است ، اگر تلاش هنرمندان هرمزگانی و علاقه مندان به فرهنگ این مرز و بوم نبود همین هم نداشتیم ، موسیقی هرمزگانی یکی سنگرهای است که توانسته است فرهنگ هرمزگانی را در پناه خود حفظ کند که ان هم اخیرا مورد حمله قرار گرفته ، این بار نه از طرف مرکزنشینان بلکه کسانی که خود را تنها نماینده موسیقی جنوب می دانند ، کجا رفت صدای دهل فاتک - زلی - نصره - کسر زیبا شیروان و جفتی زبر - جفتی دوستک در عروسی زنانه -
کجا رفت لیوای با قمبر - ساز مه مراد و علی بریم - چنگ جمشید و جفتی قنبر راستگو و کسر موسی کمالی ، ارگ فوائد شکاری - صدای ناصر عبدلهی ، ابراهیم منصفی ، رضا صادقی - محمد روهنده و دهها هنرمند هرمزگانی .
چه شده که انها با نی انبان و دنبکشان اینچنین بر موسیقی ما می تازند و ان را یک نوع موسقی عربی می دانند . بهتر نبود کمی در باره موسیقی هرمزگان تحقیق می کردی بعدا ان را نقد می کردی .
حال حداقل جند کلمه از تاریخ نی انبان و قدمت ان در بوشهر می نوشتی - یا حداقل از تاریخ مهاجرت اقوام در خلیج فارس جند خط می نوشتی تا ما بدانینیم که کدام گروه افریقای ۲۰۰ سال پیش به منطقه مهاجرت کرده اند .
فردا هم می خواهی بگوی زار اصلا بوشهری است و اصلا ما زار به افریقا صادر نموده ایم . شیخ فرج هم بنده خدا قشمی بود و قبرش در یکی از همین مناطق می باشد و هوادارانش در تمام خلیج پراکنده اند ، بهتره از مردم قشم در این باره کمی تحقیق بکنید قبل از اینکه شناسنامه بوشهری برایش صادر کنید
موسیقی هرمزگانی اگر نبود چیزی به اسم موسیقس بندری وجود نداشت به تمامی اهنگهای که به اسم بندری در خوزستان - لس انجلس - دبی و ...... پخش می شود گوش فرا دهید اکثرا بر گرفته از نواهای قدیمی یا تقلید از اهنگهای جدید هرمزگانی است . به امید بیداری هرمزگانی ها در حفظ و گسترش فرهنگ بومی شان .


امیرمسلم زاده شنبه 11 آذر 1385 ساعت 06:28 ب.ظ

سلام ... راستی حال ناصرروبه بهبودن؟خداشفاش هادت

محسن شریفیان یکشنبه 12 آذر 1385 ساعت 04:33 ق.ظ

سلام بر دوستان عزیز
بعضی از شما متاسفانه نظر دادن را با سفسته جدل و افتراء قاطی می کنید. اگر این رونر را با جاشنی تعصب هایتان ادامه بدهید راهی برای ادامه ی این گونه گفتمان ها نخواهید نخواهید داشت.
در کجای نوشته های من در مورد موسیقی هرمزگان اظهار نظر شده؛ که در مورد آن بد گفته باشم؟؟؟
اینه رسم یگ گفتگوی علمی و صادقانه؟ دوستان عزیزهمیشه راه را برای تبادل اطلاعات باز بگزارید.
بدینوسیله این بحث یک طرفه را تا نوشتن متنی منطقی و مستدل از طرف مقابل؛ پایان می دهم و از خوانندگان فهیم این وب لاگ عذر خواهی می کنم.

مینا دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 11:01 ق.ظ

سلام عزیزوبلاگ قشنگی داری اگه به من بگی چه طور می تونم شعرهای امین امیری رو پیدا کنم و بخونم ممنون می شم ... آدرس وبلاگ ایشون رو هم اگه بگی دیگه چه بهتر...


آنا یکشنبه 19 آذر 1385 ساعت 08:42 ق.ظ http://anapourna.persianblog.com

سلام. خوبی ؟ از ناصر عبدالهی چه خبر؟ امیدوارم زودتر سلامتی شو به دست بیاره و اون موقه است که همگی با شما بچه های بندر میریم کنسرت ش شرکت میکنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد