سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

ما باید به جایی برسیم که سحر کنیم .

  پشتکوهی که خود با وقتی ما برمی گردیم دو پای آویزان مانده است (1378)  موفقیتهای زیادی در تئاتر ایران کسب کرد (دریافت جایزه‌ی کارگردانی اول، نویسندگی دوم و بازیگری مرد، موسیقی، طراحی صحنه، لباس، بروشور از جشنواره‌ی تآتر منطقه ای در بوشهر؛ و نیز راهیابی به جشنواره‌ی سراسری فجر و اخذ جایزه ی کارگردانی اول و کاندیداتوری متن اول، طراحی صحنه و لباس برگزیده، کاندیداتوری موسیقی برگزیده) و سال گذشته نیز با تاریخ سرکوب(نمایش برگزیده‌ی جشنواره ی تآتر منطقه‌ی 5 در بوشهر و راه یابی به جشنواره‌ی تآتر سراسری فجر که بنا به دلایلی نامعلوم، از حضور آن جلوگیری شد.) راه خویش را ادامه می داد ، این روزها برای تئاتر می گرید .  نوشته های زیر حرف های او پس از آخرین اجرای شب های نمایش (سفر به ماه / اسماعیل پاکدامن ) است که البته فقط گاهی خطاب به پاکدامن گفته می شود و بیشتر کلی گویی است و تمام اجراها را در بر می گیرد . 

ابراهیم پشتکوهی

تمام متن ها بدون هیچ استثنایی در اجرا هایی که من دیدم مشکل داشتند . لحظات درخشانی که میزان سن طراحی شده باشد به ندرت دیده میشد . در این کار شاید یک مورد میزان سن متفکرانه که ما را ارجاع بدهد وجود داشت. مهمترین و بهترین قطعه بازیگری قطعه ایی بود در ابتدای نمایش مگس های مردار که عیسی صادقی بازی کرده بود .تنها قطعه ای که اصول و مبانی بازیگری در آن رعایت شده بود همین بود . در بیان بچه ها خیلی مشکل داشتند .

مگس های مردار/عیسی صادقی

در اجرای شما که اجرایی مبتنی بر بدن و ژست است . همان طور که خودتان می گویید ، ژست ها ،حالات ، احساسات ، مفاهیم را بیان می کنند . جایی که  مفهوم برای ذهنیت کارگردان و گروه یک مفهوم آداپته بود انتقالش به لحاظ تصویری و مفهوم چقدر راحت تر بود . آن جایی که به صلیب کشیده می شود ، عزاداری می کند و بعد خودش را به ماه می کشاند و ماه بالا می رود و دور می شود . این قطعه ای بود که انتقال داشت چون زیر بنای فکری در آن وجود داشت .در بقیه قطعه ها اجزا بودند یک جزء واحد نبودند .

وقتی با کارگردان یا بازیگر ها حرف می زنیم ( که حرف نزده ام !) برای هر حرکتی مفهومی دارند ولی چقدر از این مفاهیم به مخاطب منتقل شده اند . لذت،مهمترین شاخصه هر اثر هنری است . ما چقدر از اجراها لذت بردیم؟

متاسفانه و یا خوشبختانه ! امروز من باید از تئاتری که قبل وجود داشته ، تئاتر سنتی که در بندرعباس وجود داشته دفاع کنم . تئاتر مبتنی بر کلام و شکل های سنتی خودش که حالا کاملن منهدم شده و زاده آن تئاتری است که امروز من می بینم هویتی ندارد ( با احترام به همه بچه ها ) نمی گویم حتما روایت های سنتی داشته باشیم و بومی گرا باشیم . اگر ما اصالت ها و هویت های فردی خودمان را هم بشناسیم ، اینها می توانند معنا دهند .

بحث این نیست که ما بگوییم اگر یک نقطه را بگیریم جهانی نمی شویم . بحثِ شناخت است . تعارف که نداریم ... ما متن های کلاسیک را هنوز نخوانده ایم . چخوف خواندش خیلی واجب است . من بعد از دیدن کارها به خودم شک کردم . با اینکه بارها خوانده ام ولی این چند روزه دوباره ادیپوس در پلینوس و آنتیگونه را خواندم و به تئاتر و بر اتفاقاتی که در شهر ما برای تئاتر ایران می افتد، گریه میکردم .

انرژی هست نیرو هست ...درست است که می گویید دستمان خالی است . ولی مگر ما ... مسئولینی بودند؟... مگر اینجا تئاتر حرفه ای وجود دارد ؟ نه هیچ کدام از اینها نبوده ...این ما هستیم که این بار تئاتر را مثل یک صلیب بر دوش می کشیم . چون پذیرفته ایم ، باید کار را خوب انجام بدهیم . ما حق نداریم بگوییم امکانات نداریم . به تماشاچی چه مربوط که ما موسیقی مان مثلا گم شد، که ما سالن برای تمرین نداشته ایم ؟ ما وقتی که اجرا می کنیم موظفیم که بهترین اجرای وجودمان را به نمایش بگذاریم .

تئاتر می بالد وقتی یک شاعر درونش باشد می بالد وقتی یک رقصنده خوب داشته باشد . ولی همه اینها باید در خدمت اثر باشد . وقتی از کار بیرون میزند یعنی این که ما خیانت کرده ایم . به قول گرتوفسکی بازیگری که فخر فروشی می کند بازیگر فاحشه و کارگردانش پا انداز است . نه فاحشه باشیم نه پا انداز ! بازیگری باشیم که مقدس باشیم . چرا وقتی اجرای پیتر بروک یا مهاباراتا تمام می شود تماشاچی ها از سالن بیرون نمی روند ؟ چونکه سحر شده اند . ما باید به جایی برسیم که سحر کنیم . تئاتر هنری میراست ولی بعد از اینکه به پایان می رسد جزئی از زندگی و خاطرات ما محسوب می شود که هیچ گاه از ما جدا نمی شود .

  پ . ن : عکس ها از حسن

نظرات 20 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 4 مهر 1384 ساعت 07:18 ب.ظ http://tardeed.blogspot.com

اول

مریم دوشنبه 4 مهر 1384 ساعت 07:23 ب.ظ http://tardeed.blogspot.com

اظهارات پخته و بی‌پرده آقای پشت‌کوهی واقعا خواندنی بود. از نظرات تخصصی‌شون درباره تئاتر و شب‌های نمایش چیزی دستگیرم نشد به خصوص که اون تئاترها رو هم ندیدم. ولی درباره هنر نظراتشون جالب بود. دارم به این جمله فکر می‌کنم: لذت مهم‌ترین شاخصه هر اثر هنری است؟ واقعا همین طوره؟
با این حرفشون خیلی موافقم. به تماشاچی چه مربوط است که ما موسیقی‌مان گم شده یا ...

من دوشنبه 4 مهر 1384 ساعت 07:24 ب.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

فقط اومدم بگم ابراهیم پشتکوهی دایی دوستمه و خیلی با معرفت تر از این حرفهاست! اونقدر که واسه یکی از اجراهاش توی آوینی (خدابیامرز!!!) همه مون رو دعوت کرد مجانی تئاترش رو ببینیم اما ما که از این عرضه ها نداشتیم پا شیم بریم تئاتر! ولی دعوت کردن یه مشت بچه دبیرستانی به یک اجرای خصوصی تنها فایده اش بالا بردن اعتماد به نفس ما بود!‌نمی دونم شاید خود دوست جون بیچاره مون واسه همه مون بلیط خریده بود صداشو درنیاورده بود!!!‌ولی بعید می دونم!

مریم دوشنبه 4 مهر 1384 ساعت 07:25 ب.ظ http://tardeed.blogspot.com

چیزی که معمولا هنرمندهای ما براش خیلی ارزش قائل نیستند همین مخاطبه. هنرمند حرفش رو می زنه ولی انگار خودشون هم باورشون شده که توی خلاء زنده گی می کنن و با این که هیچ کس حرفشون رو نفهمه یا براش جالب نباشه کنار اومده ان.

مرجان دوشنبه 4 مهر 1384 ساعت 08:59 ب.ظ

مهمترین شاخصه یک اثر هنری لذت نیست بلکه یکی از شاخصه‌های ان است.

دنیای برتر سه‌شنبه 5 مهر 1384 ساعت 12:20 ق.ظ http://donyaie-bartar.blogsky.com

سلام بالاخره منم بلاگ اسکایی شدم...یه سوال تو بلاگ رولینگ چطوری لینک هات فارسی شدن واسه من همش فونت عجیب غریب میشه

امیر سه‌شنبه 5 مهر 1384 ساعت 01:06 ق.ظ http://khate-kaj.blogsky.com

سلام
خیلی وقت بود کامنتهات تو وبلاگهای مختلف می دیدم همچنین چندجا هم لینکت دیدم
گفتم امروز دیگه نوبت توست بیام بهت سر بزنم
جالب بود استفاده کردم...

کیان سه‌شنبه 5 مهر 1384 ساعت 01:07 ق.ظ http://akharinmaslob.persianblog.com

درود بر شما دوست عزیز من واقعا هر وقت میام به وبلاگتون با کوله باری از اطلاعات ادبی وهنری جدید بر میگرم ممنونم از شما من هم اپ کرده ام موفق باشی بدرود

مهدی اخلاص مند سه‌شنبه 5 مهر 1384 ساعت 08:30 ق.ظ http://sedahayekhasteh.blogfa.com

ای کاش من هم مثل شما دست به قلمم خوب بود
ماشالله واقعا که ذوق هنری بالایی اتهستن
موفق باشی به امید دیدن کارهای جدید شما هستم

جرون مکانیک سه‌شنبه 5 مهر 1384 ساعت 12:05 ب.ظ http://jeroun-mechanic.blogfa.com

سلام به سیاورشن عزیز...
خوشم میاد همیشه مطلب واسه نوشتن داری...واقعا عالیه.
ما هم تغییر چهره دادیم ..یه سری بزن...

مثلث سه‌شنبه 5 مهر 1384 ساعت 12:55 ب.ظ http://www.mosalas.blogsky.com

سلام
کاش من هم بودم و این تئاتر رو که این همه شما و مهدیسما تعریف اش رو میکنید میدیدم

نقابدار چهارشنبه 6 مهر 1384 ساعت 03:02 ق.ظ http://masking.blogsky.com

دستت درد نکنه

صبرا چهارشنبه 6 مهر 1384 ساعت 08:53 ق.ظ http://sabra.blogsky.com

بلکه بهتراست من دیگر در مورد تیاتر اظهار نظر نکنم . حتا در مورد نقد تیاتر . چه شاید سخنانم به گوشه قبای برخی از بزرگانی که نیامده ره صد ساله پیموده اند و ابرام پشتکوهی بسیار التماسشان نموده که بیا و برای من بازی کن و ایشان قبول ننموده اند و سر آخر ابرام با ایشان قهر نموده است گیر کند .و البته من بروزم .

علی اکسیر چهارشنبه 6 مهر 1384 ساعت 04:15 ب.ظ http://eksir.blogfa.com

مرگ خوب است اما برای همسایه این همه فریاد زدیم .التماس کریم اقایان اول اموزش بعد اجرا اما کو گوش شنوا نوشدارو بعد از مرگ سهراب .تا زمانی که انجمن نمایش و هنر مندان خودشان در صدد یک دگرگونی هنری و اموزشی بر نیایند همه چیز باد هاست اقای پشتکوهی شما ودوستانتان که انجمن نمایش وامور هنری ارشاد را قرق کرده اید بسم الله شما پیش قدم شوید .سیاورشن عزیز.از لطف شما ممنون بیاد ما باش

هادی کیکاووسی چهارشنبه 6 مهر 1384 ساعت 04:31 ب.ظ http://abed.blogsky.com

اول اینکه صحبت های آقای پشت کوهی که عزیز من هم هست وحی منزل نیست که عده ای آن را پیراهن عثمان کنند
این صحبتها تنها برای کسانی است که نمی دانند چی به چی است.بله لذت اولین شاخصه ی یک کار هنزی ست اما لذت اکتسابی ست. مطمئنن لذت مادربزگ من با لذت من زمین تا
آسمان تفاوت دارد .لذت از درک زیبایی شناسانه ما ناشی میشود. در کشوری که سرانه مطالعه ی هر نفر ۱ دقیقه در سال است چطور می توان انتظار داشت که تئاتر فهمیده شود. امااز ابراهیم تعجب میکنم انگار قصد رجعت به گذشته را دارد
به گمانم حرف های او بیشتر شبیه حرف های عدنان غریفی امد که گفت پسر م تو باید شبیه داستایوفسکی بنویسی....اما مشکل اینجاست که من نمی توانکم به گذشته رجعت کنم زیرا همواره به آینده مینگرم...همان مبحثlate modern است.
حرفهای ابراهیم بسیار بدیهی و سطحی به نظرم رسید.نسخه پیچیدن برای یک عده جوان که دارند مشق میکنند
و ادعایی هم ندارند کار درستی نیست
ما باید دست بوس این بچه ها باشیم که با حداقل امکانات کار می کنند تا چیزی بسازند که از قضا فرهنگ نام دارد و در این شهر فقدان آن احساس می شود
من جایی گفته ام اینجا نیز می گویم باید بیشتر از اینکه با این حرف ها خستگی را در هنرمندان بنشانیم باید برایشان دعا کنیم که تئاتر کار می کنند.تئاتر این شهر همچون کودکی ست که تازه را ه رفتن می آموزد به کودکی که تازه راه رفتن می آموزد لگد نمی پرانند.

محمود چهارشنبه 6 مهر 1384 ساعت 05:53 ب.ظ http://edalatali.blogfa

سلام دوست عزیزم
بعد از گذشت مدت چند ماه باز تصمیم گرفتم ادامه بدم و
بنویسم چون اینطوری یکمی احساس سبکی میکنم
اینبار اومدم با قدرتی بیشتر کار کنم .اولین مطلبم بسیار جالبه چون یه بحث بین منو یکی از دوستام که
نظر دوستم و خودم در مورد دین رو روی وبلاگ گذاشتم
حتما بهم سری بزن خوشحال میشم. یه چیزه دیگه سیاوش خان من از پرشین بلاگ به بلاگفا رفتم
تا بعد
خدانگهدارت

موسیقی پاپ ایران چهارشنبه 6 مهر 1384 ساعت 06:18 ب.ظ http://PersianPopMusic.Persianblog.com

سلام ٬ خیلی خیلی وبلاگ خوبی داری ٬ از همه چیز به طور مفید و کامل میگی ...تبریک میگم...خدانگهدار

سینا سه‌شنبه 26 مهر 1384 ساعت 04:48 ب.ظ http://www.sina-s.blogsky.com

سلام من سینا هستم یه جورایی همکار وبلاگ نویس شما وتمایل به همکاری جهت لینک گذاری که البته من لینک شما رو گذاشتم و طریقه آشناییم هم از طریق معلمم آقای رضوانی(مهدیسما) بوده راستی به روزم نظر هم فراموش نشه

کوهنورد چهارشنبه 5 بهمن 1384 ساعت 01:47 ب.ظ

به این کارتان ادامه بدهید امثال شما باید این نسل را بیدار کند خدا پشت و پناهتان

قشمی چهارشنبه 5 بهمن 1384 ساعت 01:49 ب.ظ

به اکسیر توجه نکنید چرت و پرت زیاد میگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد