سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

کلمه‌هایی که از تو می‌آمد/ فاطمه زارع

کلمه‌های که از تو می‌آمد
شکل آسفالت کنده از ته چیزی  

در بی تعادلی انگشت‌ها
شکل سایه افتاده ابروها روی چشم  

خوب نبودم
خوب دیالوگ خوبی نیست
وقتی چشم‌ها ورم کرده قلطان دست زنی که بوی تو را می‌داد
در عضلات شکم
بیدار زیر چشم‌های متقاطع نهنگ‌های مرده
رنگ دریا نداشت
بسکه دریا داشت
توی یقه غلطت بخورد
ازفرط دست نخوردگی جنگل روی سینه
از چشمانت سیر شده بود
دستان فرو شود توی انگشتر
بزند بیرون
تف قلطان با بوی شرجی    
رنگ سرخ بگیرد از روی همین زمین که دوس داشتی‌اش   
توی همین خیابان خواهرشده
دیریا رفته بود دلی با نلبکی در دست
بلند بلند
برای نهنگ‌ها می‌خواند
سرد بود
ایمان بیاورید   سرد بود
که آغاز شده بود فصلی سرده سرد ...



                             من نبودم تو خواندی من دیدم با همیه سرما و شلی و آبکی
                                                                             برا تو و ناصریا در دورنت.

                                                                                             فاطمه زارع

نظرات 15 + ارسال نظر
سیاورشن دوشنبه 1 بهمن 1386 ساعت 06:24 ب.ظ http://siavarshan.blogsky.com

ممنون فاطمه! این هیچ وقت فراموشم نمی شود.

کشمیری ساجده دوشنبه 1 بهمن 1386 ساعت 10:41 ب.ظ http://porteghale206.blogsky.com/

خانده شد با طعم و لحن فاطمه که از شیرین به شور می زن اد
در مورد آخر کار باید حرف ام به شود ...

رحیمیان سه‌شنبه 2 بهمن 1386 ساعت 08:14 ق.ظ http://http://www.rahimian.blogsky.com/

سلام
ممنون از حضورت.
که آغاز شده بود فصلی سرده سرد ...

جغد بندری سه‌شنبه 2 بهمن 1386 ساعت 11:16 ق.ظ

شاعر خیلی خوب...

پورکهندلی سه‌شنبه 2 بهمن 1386 ساعت 02:46 ب.ظ

ممنون از فاطمه خانم بابت شعر قشنگش

گن جیش کک چهارشنبه 3 بهمن 1386 ساعت 05:40 ق.ظ http://gonjeshkakeashemashe.blogsky.com

و من گنجیشک تو رو دوست خوبم

کهره چهارشنبه 3 بهمن 1386 ساعت 01:07 ب.ظ http://kahreh.blogsky.com

خیلی عجیب بود وقتی گفتی خوب دیالوگ خوبی نیست

پیام بزرگمهر جمعه 5 بهمن 1386 ساعت 04:31 ب.ظ http://www.payam-bozorgmehr.blogsky.com

زیبا بود...آغاز شده بود فصلی سرده سرد....

موسا شنبه 6 بهمن 1386 ساعت 12:38 ب.ظ http://zehneziba.blogsky.com/

سلام
خوانده و تحسین شد.

ماه لی لی یکشنبه 7 بهمن 1386 ساعت 08:01 ق.ظ

در ته دریا با بوی شرجی !!!ماندم .کجاست آفتاب که تمام سایه ها را از نگاهها برچیند ودل به دریا دادگان را فصلی شود با سرانجامی سبز ....

سامان دوشنبه 8 بهمن 1386 ساعت 10:11 ق.ظ http://bebari.blogfa.com

ممنونم عزیزم که از من دیدن کردی. خوشحال شدم . شما هم وبلاگ بزرگ و رو به راهی دارین .

خورَک دوشنبه 8 بهمن 1386 ساعت 11:53 ق.ظ http://khourak.blogsky.com

داستش من که چیزی نفهمیدم اما چون همه تعریف می کنند حتمن خوب است.

الهه دوشنبه 8 بهمن 1386 ساعت 05:48 ب.ظ http://babayebaroon

چقد بامزه بود!
.
.
.
.
.
.
.
.
اینکه من هیچی از این یادداشت نگرفتم!
فقط میدونم مربوط بوده به ناصریا گویا و سیاورشن و آغاز فصلی سرد ٍ سرد...

سپیدم دم چهارشنبه 10 بهمن 1386 ساعت 06:19 ب.ظ http://bayon.blogsky.com

سلام دوست عزیز
شعر تسیار زیباییه و اضافه کنم که واقعا این فصل سرد دیریاست که آغاز شده . خیلی قبل تر از مرگ غمگین ناصر . اصلا مگه شما بهار رو هم بخاطر دارین... من که یادم نمی آد...من فاطمه زارع رو نمی شناسم ولی ازش خواهش می کنم زبان سخنگوی شایعات نباشد<گر چه می دانم که نیست و فهمیدم که شاعر بزرگیست> . براش آرزوی موفقیت و دلی پر از امید دارم... راستی به هر جا که روی خاک رنگ خون دارد و این مختص خاک ما نیست و جرم رنگ خاک هم از تعصبات بی مورد نسل ماست که نمی دونن کجای زندگیشون منتظر چی هستن و از گیجی همدیگه رو هل میدن ... چشمای همه ما هم از فرط خواب ورم کرده و دیگه چیزی یادمون نمی آد.کاش این شاخکهای کم خون شایعه بشکنه و خاک ما همون رنگی باشه که کسانی مثل ناصر می خواستند.
ما که امیدواریم بعد از این فصل سرد بهاری گرم در راه باشه

پیام بزرگمهر جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 12:29 ب.ظ http://www.payam-bozorgmehr.blogsky.com

میخواهم از زندگی اطراف بنویسم..ولی اینبار کمی از اتمسفر به بیرون رفته ام..راستی مقداری کم کار شده ای..اینطور نیست؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد