سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

کابوس اتصال به اینترنت!

 از آنجایی که من هنوز از سیستم سنتی و دیزلی دیال‌آپ برای اتصال به اینترنت استفاده می‌کنم. هم‌چنان با مشکلات و معضلات قدیمی و شیرینی که این سیستم دارد رو به رو هستم. اخیرا از یک کارت استفاده می‌کردم که شب‌ها تلفن اتصال به اینترنتش مدام بوق مشغولی می‌زد. با پشتیبانی‌اش تماس گرفتم گفت: "مشکل رفع شده همین حالا وصل شوید." ما هم اطاعت کردیم و متصل شدیم. شب بعد دوباره همان برنامه و خلاصه برای هر بار وصل شدن من باید اول با پشتیبانی این شرکت هماهنگ می‌کردم. نمی‌دانم روزانه و شبانه چند نفر این مشکل من را دارند و با این مشکل مثل من رفتار می‌کنند. من که تا کنون هر بار که با اینها تماس می‌گیرم اعتراضی به این وضعیت نکرده‌ام و کمتر از گل بهشان نگفته‌ام. یک بار نشستم و با خودم فکر کردم با این روحیه‌ای که من دارم فرض کنیم برای وصل شدن به اینترنت شماره را می‌گیرم مشغولی می‌زند برای تماس با پشتیبانی خط تلفن هم مشکل پیدا کرده و برای رفع آن پیامی روی خط هست که می‌گوید: "برای رفع مشکل خط تلفن‌تان باید به مرکز مخابرات رجوع کنید." برای اینکه خودم را به مرکز مخابرات برسانم تا این مشکل رفع شود. تنها وسیله‌ی نقلیه برای رسیدن به مرکز مخابرات تاکسی است. راننده تاکسی در حالی که خیس عرق است بیرون ماشین منتظر مسافر است. می‌گویم: "مرکز شهر؟" می‌گوید:" بله بنزین داری؟" با تعجب می‌گویم:" بنزین؟!" می‌گوید: "بله. مگر خبر نداری از این به بعد علاوه بر کرایه هر مسافر باید ۲۵۰ سی سی بنزین هم بدهد." اعتراضی نمی‌کنم وقتی روال‌اش این است و همه پذیرفته‌اند من هم باید بپذیرم. یک بطری نوشابه پیدا می‌کنم و به سوی اولین پمپ بنزین قدم بر می‌دارم. نیم ساعتی طول می‌کشد تا به پمپ بنزین می‌رسم. هوا گرم است ولی باید حتما مشکل را حل کنم تا بتوانم وبلاگم را به روز کنم. پمپ‌چی حاضر نیست حتی یک سی‌سی بنزین هم بدهد می‌گوید "کارت که ندارید باید بروید توی صفِ بنزین در مقابل کار بایستید." می‌پرسم:"بنزین در مقابل کار؟" می‌گوید: "بله مگر خبر نداری؟ قبل از شما چندین هزار نفر همین مشکل را داشته‌اند ما هم به جهت خدمت به خلق این تبصره را گذاشته‌ایم. بروید توی صف تا نوبت شما بشود هر وقت نوبت شما شد صاحب پمپ بنزین بهتان می‌گوید در ازای بنزینی که به شما می‌دهیم باید چه کاری انجام بدهید." چشمکی می‌زند و اضافه می‌کند: "البته دعا کن از قیافت خوشش نیاد! " 

خلاصه یک ساعتی توی صف ایستادم تا نوبتم شد. نفر قبل از من را فرستاند توی دستشویی پمپ تا آنجا را نظافت کند. بنده خدا خیلی خوشحال بود، بهش حسودیم شد. مدیر پمپ ‌بنزین نگاهی به من انداخت و گفت: "کارت بهداشت داری؟" گفتم:" نه؟ چی هست؟" گفت: "برای انجام برخی کارها باید کارت بهداشت داشته باشی؟" پرسیدم "چه باید بکنم؟" یک معرفی‌نامه داد به من و گفت: "این را ببر مرکز بهداشت و کارت سلامت بگیر." تشکر کردم و رفتم به سمت مرکز بهداشت. آنجا هم بعد از کلی معطلی یک دستگاه به روش بستن کوله‌پشتی به کمر من وصل کردند که ساخت دست متخصصان و دانشمندان داخلی بود. گفتند: "باید یک هفته به بدنت وصل شود. هر گونه ایرادی در سیستم گوارشی و ایمنی و ... بدن شما باشد به ما گزارش می‌دهد. اگر نتایج مطلوب بود کارت سلامت شما صادر می‌شود. اگر لحظه‌ای این دستگاه را از بدنتان جدا کنید. تا آخر عمر از داشتن کارت محروم می‌شوید. در ضمن این دستگاه بسیار هوشمند است و گاهی به شما دستوراتی می‌دهد که باید آن را انجام بدهید. این دستورات برای تست وضعیت جسمانی و سلامتی شماست." گفتم "مثلا چه دستوراتی؟" گفتند: "مثلا اینکه بدوید. نفس عمیق بکشید. نفستان را حبس کنید. پشتک بزنید  ... "

اعتراضی نداشتم تجربه‌ی جالبی می‌توانست باشد. فقط یک مقداری این دستگاه سنگین بود. داشتم راه رفته را به سوی خانه بر می‌گشتم خیابان‌ها شلوغ بود و هوا گرم. یک هو صدایی از دستگاه بلند شد: "لطفا بشاشید! برای انجام این کار بیست ثانیه فرصت دارید!" گیج شده بودم. "آخه این چه دستوریه وسط خیابون." سریع خودم را انداختم توی یک کوچه که خلوت‌تر بود. حسابی هول شده بودم. اگر دستورش را اجرا نمی‌کردم از داشتن کارت محروم می‌شدم. به دستگاه هم که نمی‌شد اعتراض کرد چیزی حالیش نبود. کوچه خلوت بود ولی هر از گاهی کسی رد می‌شد... 

 تصمیم گرفتم این کابوس را ادامه ندهم.  

 الان از یک کارت دیگر برای وصل شدن استفاده می‌کنم.  

عکس تزئینی نیست! کارت مورد نظر همین است. این هم سایت‌شان

لینک در بالاترین

نظرات 16 + ارسال نظر
چوک سورو سه‌شنبه 19 شهریور 1387 ساعت 10:43 ب.ظ http://suru.blogsky.com

سلام سیا

شاید خواب می دیدی ، تو که همه کار کردی ، گمیز هم می کردی ، صاحب یک کارت بهداشت می شدی شاید روزی به درد می خورد !

هر دم از این باغ بری می رسد..............

طلوع یکتا کصه سه‌شنبه 19 شهریور 1387 ساعت 11:30 ب.ظ

سلام سیا جوون ..
زیبا و مختلف اتنوشتن بخصوص پاراگراف آخرت بینهایت جالبن ... ادونی با خوندن ئی پاراگراف چه خاطره ای به ذهنم هوند ؟!! دقیق مثه همو شاو ...
شاد بشی ..

فرشته مرگ چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 12:18 ق.ظ

ای بابا ما که مستر عشق است

ای کا مستر هم از ۱۲ تا ۱ همین مشکل رو داره!

فرشته مرگ چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 12:23 ق.ظ

از کارت خون شروع شده تا برسه به کارت.....

جغد بندری چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 12:54 ق.ظ http://www.joghd11.blogsky.com/

l
مه ام همی مشکل امسته. شامس اموا که در پی رفعش برنهندم. ارم یه تا کارت دگه اگرم. کربونت خاشه.

رحیمیان چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 12:04 ب.ظ http://www.rahimian.blogsky.com/

سلام
بعضی وقتو بهت شک اکونوم.
خاش بشی.

گاپارا چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 01:52 ب.ظ

جالب است که شما شب اقدام به اتصال به اینترنت می کنید و همان موقع از شما می خواهد تا به مرکز مخابرات مراجعه کنید و طبق نوشته تان بلافاصله اقدام می کنید اما تمام آن کارها از تاکسی تا شاشیدن را در روز انجام می دهید!
چه دقتی!- مصرف ترشی را از وعده های روزانه غذایتان کم کنید چیزی خواهید شد با این دقت در نوشتن!

اما در فرض قضیه من نگفته‌ام که شب بوده!
این مشکل گاه در روز هم اتفاق می افتد چنانکه نوشته‌ام: نمی‌دانم روزانه و شبانه چند نفر این مشکل من را دارند!
ممنون از دقت شما.

یوکابد چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 01:53 ب.ظ

well you have my id and email already...so keep in touch...catch ya later..take care

روح اله بلوچی چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 03:26 ب.ظ http://www.parparook.blogsky.com

قضیه شاش بار طنازی خاصی به نوشته ات تزریق کرده بود
احادیث زیادی توی زمینه شاش روایت شده.....

علی چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 04:28 ب.ظ

سلام
بی اشتر شوگو بی چه ........ ایگو چم مث هرکسن .
کربون کدت توزمونی که تو دو کدمی ما (امارات ) خط موبایل مجانیه؛ تو اینجا یه میلیون تومن معامله شبو ده .بهتر ازمه خبر اتهه که توخیلی از کشورو توخیابونو اینترت با اکسس پو ینت قابل دسترسن. شادکام بشین

یکی از چوکون بندر{محله اوزی) چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 05:19 ب.ظ

گا بارا از متن نوشته بی ربط و سر تا با منفی نگریت هویت اصلی و ذاتیت را بخوبی نشون دادی خلاصه بگم حیف از شهر ما و امکاناتش که تو و امثال تو ازش بهره میبرید.
در ضمن ادعا نکن که بندری هستی چون متن نوشته ات بانوشتن ما بندری ها فرق داره.
ما با غیر بندری های خوب و گل مشکلی نداریم ولی با ریشوها و مشکل سازانی مثل تو خیلی مشکل داریم.
این نظر شخصی شخص من میباشد و سیاورشن گل دخیل نیست و حتی منو نمی شناسه

حمید تنها چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 06:50 ب.ظ http://abel.blogfa.com/

ღ♥ღ درگذشت خاطره ها ღ♥ღ
من لینکتون کردم

..... چهارشنبه 20 شهریور 1387 ساعت 08:28 ب.ظ

سلام عمو سیا (:

حسابی خندیدیم! کمی هم گریستیم!


دفعه اخرت باشه تو خیابون میجیشیها!!!!!

سعید شنبه زاده پنج‌شنبه 21 شهریور 1387 ساعت 12:28 ق.ظ

این دستگاه یه مشکلی شده در ایران به خیلی از مسولین هم وصل شده و یادشون رفته جداش کنن و این دستگاه هی دستور عجیب بهشون میده و اونا هم بخاطر گرفتن کارتشون هی کارای عجیب میکنن. حالا خوبه تو شاشیدی خیلی از مسولین ریدن.

سنگار پنج‌شنبه 21 شهریور 1387 ساعت 01:50 ق.ظ http://nematollah.blogsky.com

سلام
خوبن که کارشمابه کارت و خط تلفن ای کشیدن فکر مه بکنی که چطو باید با ایرانسل آپ ببم....
متاسفانه مشکل شرکت های خدمات اینترنت ما بی ارتباط با مخابرات نخواهد بودو تازه صحبت از فیبر نوری برای حل مشکلات شده ... اینترنت پرسرعتی هم که در حال حاضر دراختیار مشترکان قرار می گیره نهایتآ 500کیلو بایت سرعت داره در حالیکه در مالزی بالاترین سرعت یک مگابایت و در اروپا مثلآ فرانسه تا 35 مگابایت سرعت دارند و مهمتر ازهمه پهنا ی باندشون هست در واقع مشکلی که شما دارین و مشغول میزنه بی ارتباط با پهنای باند کمی که این شرکتها به واسطه ی مشکلات عدیده دارن نیست...
موفق بشی

چوک بندر جمعه 22 شهریور 1387 ساعت 12:11 ب.ظ http://www.bndabb.blogspot.com

با سلام
کابوس نیست یک واقعیته حالا قرار نیست این کابوس به شکل خواب شما عزیز باشه میتونه توی فرم و جلد و قالب و به شکل دیگه باشه در این شهر ببخشید خر تو خر و بی صاحب بندر و بدون نظم و انضباط همه چیز میتون اتفاق بیفته بدون اینکه حتی مسئولین بومی ما ککشون بگزه
تعصب و دلسوزی نسبت به شهروند و همشهری هم خودش نعمته البته نه از نوع کورکورانه اش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد