خانم فریده قاسمی بانوی فرهیختهی شهر بندرکنگ من را در واقع به یک بازی وبلاگی دعوت کرده است. او خواسته که از تحولات سالهای اخیر و برنامههای تازه برای سالهای پیش رویام بنویسم. راستش اولین چیزی که پس از فکر کردن به این موضوع به سراغم میآید غم است. تقریبا سی سال از عمر گذشت و چه حاصل؟ کاش میشد این لباس که منم را در میآوردم و میرفتم در جلد کسی که تازه متولد شده. باز جای شکرش باقی است که من نزدیک به سی سالگیام و هنوز سی ساله نشدم. نمی دانم سی سالهها یا سی ساله به بالاترها با چه امیدی زندگی میکنند. خب حتما تا حالا کاشتهاند و دارند درو میکنند. یا اینکه مثل من... شاید هم بدتر از من.
در این چند ساله هیچ تحولی نداشتهام. کلا من زیاد متغییر نیستم. و خیلی کند تغییری در من ایجاد می شود. برای همین پاسخ به این سوال برایم دشوار است. اما به هر حال فکر میکنم: 1) تنبلتر شدهام. 2) بینظمتر 3) یک اعتماد به نفس کاذب به سراغم آمده. 4) گاهی دروغ میگویم و تنفرم نسبت به دروغ دارد از بین میرود. 5) صبورتر شدهام. 6) سعی کردهام به عقاید دیگران بیش از پیش احترام بگذارم.
اما اینهایی که گفتم کلی است در سالهای اخیر، و الا چند وقتی هست که اتفاقی افتاده که انرژی داده و مرا واداشته تا عمر تمام نشده یعنی به سی نرسیده کاری بکنم. (من فکر میکنم عمر آدمیزاد سی سال است و باقی وقتِ اضافه است. هر چند بعضیها زودتر اخراج میشوند یا داوطلبانه بیرون میروند.)
از این رو برنامهام برای زمان باقی مانده:
1) کمی به خودم برسم.
2) چیزهایی یاد بگیرم.
3)بیشتر از سکوت استفاده کنم.
4)بیشتر تلاش کنم.
با احترام به ایدهی خانم فریده قاسمی، این ایده را تبدیل به یک بازی وبلاگی میکنم و از سه وبلاگنویس دعوت میکنم آنها هم از تغییر و تحولات چند ساله اخیر و برنامههای پیش رویشان بنویسند و در پایان سه وبلاگنویس دیگر را به این بازی دعوت کنند.
[راز سر به مهر] [جغد بندری] [باد یمانی]
سلام
اگر شما اینجوری در مورد خودتون قضاوت کنید پس ما چی؟
از مثنوی و مولانا در استقبال مهر جنوب:
عاقل اندر بیش و نقصان ننگرد
زآنک هر دو همچو سیلی بگذرد
خواه صاف و خواه سیل تیزرو
چون نمی پاید دمی از وی مگو.
-------------------------------------
هر نفس نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا
عمر همجون جوی نو نو می رسد
مستمری می نماید در جسد.
سلام
سپاس. حالم خوش شد از این شعر...
۵.کمی شرایط را برای بازی فوتسال جوانان فراهم کنم که معتاد نشوند عرق نخورند سیگاری بار نزنند روم به دیوار در مراسمات لهو لعب شرکت نکنند.
سلام...
شما انسان پر کار و خوش فکری هستین و از همه مهتر متعصب نسبت به هرمزگان ...
انشالله که همیشه موفق و پیروز باشید.
نسبت به بقیه هم سن و سالوت پیشرفت خوبی ادبودن
مه هم تا ۳۰ ساله نبودم پس باید عزمم تو اهدافم راسخته کنم . همی عزرائیل اگه خبر شدا که شوا بیاد مه برنامه ریزی مکه
سلام...بعنوان کسی که سی سالگی رو رد کرده و هنوز فکر میکنه دهه بیست رو می گذرونه ! باید بگم،ما تازه اول راهیم.درست مثل هلیا کوچولو با این تفاوت که اون تازه سی سال اول زندگی شو شروع کرده و ما تازه سی سال دوم زندگی مون.بر عکس تصورتون،پست ها و آپ های وبلاگ تون بوی امید میده و هیچ نشونی از تنبلی و بی نظمی درش دیده نمی شه و اگه این حال و هوای وبلاگ تون هستش،خوب خیلی راحت می تونین به سایر ابعاد زندگی تسری بدین...سیاورشن مظهر تلاش و امید بوده و در کنار همسر و دخترش به کمال نزدیک تر خواهد شد.
مرتضی سلام چقدر مه حسم به تو نزدیکن
مه فکر اکونم تو 30 سالگی امرم
سلام تغییری مهم در زندگی یعنی پدر شدن که خود یک رنسانس در زندگی انسان است تغیری که هر لحظه با تعیر دیگر تو را متحول میکند چرا سکوت تازه باید پر سروصدا شوی که نسلی برتر از خود بوچود آوری موفق باشی هلیا کوچولو منتطر تغیرات در زندگی پدرش است
http://mmoeeni.blogspot.com/2009/04/blog-post_05.html
کاش بشود پشت این ثانیه ها اردو زد.
سلام برادر سر کیفی؟
کدام کلمه مرا به عشق نزدیک می کند..........
دیگر مجالی برای نوشتن نیست ، به دنبال پنجره ای می گردم که به آفتاب نرسیده گشوده شود. چرا بهاری نیست ، چرا کسی فاصلهء بین غروب و پنجره بی گلدان را نمی شکند برای دوست داشتن مگر چقدر فرصت مانده است .... چقدر !!!!
سلام .....
سال نو مبارک ..........
وبلاگ خوب و پر محتوایی دارین ... خوشحال میشم به کلبه ساحلی منم سر بزنین .........
به امید دیدار تازه ...
تا بعد بای.........
[گل][گل][لبخند][بدرود]
پدر گرامی لطفا به هلیا کوچولو بگی وبی بروز بکن دلمو تنگی بودن
تغییر و تهوع هات!!!!!!!!!
مایلی مایلی دوباره تیم ملی رو به اونجا ببره که احمدی نژاد کشورو می خواهد ببرد برادر؟
تبر تیق به کسانی که به علی دایی با تمام اشتباهات جزئی اش فحش های برادرانه به سبک رئیس جمبور معرورز دادند و دکش کردند، این ملک همیشه رو پاشنه کج باید بچرخد. برا همین هم بازیکنا شوتشان گل نمیشه.
تو و این همه نا امیدی؟!!!
تو هم که همیشه دلت وا گازین !!!
یه کم صبر کن هلیا یه حالی بهت بده که از قید این عداد ۳۰ و ۴۰ در بیای
خدا را شکر کن یه استاد فلسفه وارد خونت شده باور نداری حالا صبر کن
مه پس صبا یعنی ۲۴فروردین ۳۰ سالم ابوت
نادنم ولی تقریبا با حرفوت موافقم !
موفق باشی سیاجان !
اریش فرم شگوفته:
انسان هر چی بیشتر بزرگ میشه بیشتر میفهمه که تنهاست.
سلام دوست عزیز زندگی هرانسانی که به سال رشد
رسید باید ازدواج کنه انوقت ساز وبنیاد زندگی قدم بقدم
شرومیشه پدر شدن در زندگی اولین گامه که تحولی بسیار
بزرگ در زندگی ایجاد میکنه
موفق باشی دوست عزیز.
سلام جالب بود ...