سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

یادت به خیر ناصر عبداللهی

۲۵ مرداد  ببخشید ۱۲ مرداد سال ۸۵ چند ماه قبل از مرگ دلخراش او

حسین گردین نوازنده‌ای برای همه‌ی سبک‌ها، همه‌ی شنونده‌ها

  شاید ده سال پیش بود، کنسرت گروه مامبو لیوا در سالن فجر بندرعباس با حضور "ناصر عبداللهی" و این جمله دوست داشتنی‌اش که: "حسین گردین به عنوان یکی از بهترین نوازنده‌های گیتار بیس در ایران شناخته شده است." این شناخته شدن به زعم ناصر بر می‌گشت به حضور "حسین گردین" در گروه ناصرعبداللهی که آن روزها کنسرت‌هایش در ایران به راه بود. این جمله چنان به مذاق هرمزگانی‌ها خوش آمده بود که حتی شومن‌های هرمزگانی برای تقلید صدای ناصر عبداللهی همین جمله ورد زبانشان بود. در واقع هم قدرت خودشان در تقلید صدای ناصر را به رخ می‌کشیدند و هم توانایی نوازندگان هرمزگانی را.

سال‌ها بعد وقتی فرصتی پیش آمد گفتگویی دوستانه و صریح با حسین گردین داشته باشم سخن ناصر را پیش کشیدم و پرسیدم که آیا چنین است؟ او از بهترین‌های ایران است؟

گردین با تواضع پاسخ داد که: "این بیس بندرعباس است که به ما قدرت داده است. این قابلیت‌های موسیقی بندرعباس است که به ما قدرت می‌دهد."  این جمله ما را از ناصرعبداللهی و حسین گردین ارجاع می‌دهد به قدرت موسیقی هرمزگان و اینکه چگونه می توان از قابلیت‌های آن در اجرا و ارائه اثر استفاده کرد.

حسین گردین نقش پررنگی در دهه گذشته موسیقی هرمزگان به همراه گروه‌های مختلف با سبک‌های متفاوت داشته، از گروه‌های محلی و تلفیقی گرفته تا پاپ و بلوز و راک و ... که نشان از انعطاف‌ پذیری و توانایی نوازندگی او دارد. [گاه این انعطاف‌ پذیری را می‌توان در نحوه لباس پوشیدن گردین در کنار گروه‌های جوان‌تر به چشم دید.]

اما نقش مهم دیگر حسین گردین که در دید ما نیست هدایت استعدادها، مشاوره دادن و ارتباط‌ دادن آنها با یکدیگر است. شاید بتوان گفت گردین در این نقش خدماتی برای موسیقی هرمزگان انجام داده که هیچ سازمان و انجمنی را یارا و خواست انجام این خدمات نیست و تنها گذشت زمان است که ثمرات این تلاش او را نمایان خواهد کرد.


پ ن : ناصر در همین موقع درباره "فرخ رئیسی" نوازنده پرکاشن گروه‌اش نیز چنین جمله‌ای را به کار برد.

پ ن : این متن در هفته نامه‌ی ندای جوان به چاپ رسیده بود.

عکس از دوست عزیز انوشیروان ملایی‌پور

رقصنده‌ی دردها


 "غلام زارعی" واقعا پدیده جالبی است. او همین آخر هفته می‌تواند در یکی از بهترین سالن‌های اروپا موسیقی اجرا کند و برقصد و یا اینکه نه در یکی از همین محله‌های پایین دست خودمان هیشی[جشن عروسی] را با تنها یک ساز ضربی بچرخاند. هر دو قابل احترامند اما اینکه چرا او آخر هفته همین جاست به ارتباطات، بینش و خواسته های شخصی او برمی‌گردد. برای ادعای اولم سخن یکی از موزیسن‌های برجسته ایرانی که در دنیا مطرح است را گواه می‌آورم که زارعی را "باب مارلی" بندرعباس نامیده و آرزو کرده روزی بر روی سن با او اجرا کند. اما اگر اغراق نباشد برخی توانایی ها که در غلام زارعی هست در هیچ بابی نیست. صدایی گیرا و توانا برای اجرای سبک های مختلف از بلوز گرفته تا  زار و محلی و رقص بی‌نظیرش. چرا از رقص غلام لذت می‌بریم در حالی که شاید خود ما هم بتوانیم از او بهتر برقصیم و یا کسان زیادی را بشناسیم که از او زیباتر می‌رقصند؟ من فکر می‌کنم به خاطر این است که او با تمام وجودش می‌رقصد. دردهایش را می‌رقصد.


        سال‌ها پیش عکسی از یکی از گروه‌های محلی گرفته بودم این عکس را ببینید. 



دوست نکته‌بینی می‌گفت: چقدر این چهره‌ها غمناک‌اند در حالی که دارند بسیاری را شاد می‌کنند. به چهره غلام که نگاه می‌کنم همان غم را می‌بینم. رقص‌اش سراسر درد است و رنج. شاید برداشت من است و نگاه شما متفاوت باشد. اما به یک بار دقیق شدن می‌ارزد. بیابیم که چرا با رقص او ما هم غم‌هایمان کاسته می‌شود. انگار همه‌ی ما در او می‌رقصیم و رقص او ترجمان دردهای ما هم هست.

غلام زارعی اصل جنس است. تنها نیاز او یک مشاور و مدیر برنامه هنری است که او را به جایگاه واقعی‌اش برساند.

+++

پ ن : این یادداشت با تغییرات اساسی در شماره ۴ ندای جوان به چاپ رسیده بود. 

عکس غلام زارعی از: انوشیروان ملایی‌پور