گلس ِ دل(1) دفتر چهارم از بومی سروده های علی رضایی شریف منتشر شد . این در حالی است که دفتر سوم ایسپلنگ ِ تینفس درگیر گرفتن مجوز است . کوچه ئون چیچکا (دفتر اول) و چشدل بنک سیهر (دفتر دوم) و بخصوص اولی از تاثیرگذارترین کتاب ها در عرصه ادبیات بومی بوده اند . آنگونه که شریف در مقدمه یکی از کتابهایش هم گفته این ترانه ها بیشتر نغمه هایی است که با گیتار همراهی می شود و پس از انتشار هم پسران گیتار بدست بندر اکثر ترانه های این مجموعه ها را به آهنگ در آوردند . شاید بارزترین آنها گروه کلیز باشد که اغلب کارهایشان بر گرفته از ترانه های شریف است .
یارمه گیتار مه - آزادی - مرد شور و شروند ( درباره رامی) - بیتو موا -بار ماتم -کاشکه تهوند-شوا بیتو ،از ترانه هایی هستند که بیشتر زمزمه می شوند و شاید شما هم شنیده باشید .
گلس دل هم مثل مجموعه های قبل شامل ترانه هایی عاشقانه ،اجتماعی و سیاسی است.
یکی از ترانهای این مجموعه:
آزاد و سر بلند
آوازه خوان خلق دایم اسیر دردُم
آوازه خوان فقر و بدبختی و نبردُم
خلقی که تا همیشه تنپوش ماتم ایشه
تا آسمون ئو برپان(2) یک آسمون غم ایشه
خلقی که خسته بودِن از کید(3) و بند و زنجیر
از کشت و کاری ناتا (4)گیری دو دنگی(5) انجیر
آوازه خوان خلق دایم اسیر دردُم
آوازه خوان فقر و بدبختی و نبردُم
اینجا کویر رنجن وحشت سوارِ کارِن
اینجا بهارو بارون پیغوم مرگ اَتارن
خلقی که متحد نین محکوم قید و بندن
خلقی که متحد بو آزاد و سر بلندن
آوازه خوان خلق دایم اسیر دردُم
آوازه خوان فقر و بدبختی و نبردُم
کسی وا عمق زخم عمیقُم آشنا نین
کسی وا اوج زجز عتیقُم آشنا نین
وطن بل(6) دل مئن اسیرن و تپندَن
تا خون سرخ ایشَستن مث همیشه زندَن
آوازه خوان خلق دایم اسیر دردُم
آوازه خوان فقر و بدبختی و نبردُم
شناسنامه کتاب:
گلس ِ دل
دفتر چهارم سروده های 80 --84
علی رضایی شریف
شمارگان : 2000
104 صفحه
چاپ اول: زمستان 84
طرح جلد : حسن بردال
ISBN: 964-0606880-X
مراکز فروش در بندرعباس: کتابسرای امام خمینی(جنب اداره آموزش و پرورش ناحیه دو ) ، کتابسرای تربیت ،شهر کتاب (چهاراره رسالت)
از شریف آینه در مشت و جام پدرام هم به فارسی منتشر شده و سیبستان سبز هم به زودی منتشر می شود .
......................................................................................................................................
ا_ گلس ِ دل =به دنبال دل، پیرو دل 2_ برپان=برپا است 3_ کید=قید 4_ ناتا= نمی آید 5_ دنگ=دانه
6_ بل=یار، در اینجا به معنی مثل است.
سلام. ساورشن عزیز می تونی این کتاب را به من بفرستی ؟
با درود به رفیق خوبم. دستت مثا همیشه درد نکند. این ترانه سرود زیبا با آهنگ بسیار شنیدنی خواهد بود و یا هست که من نشنیده ام. معرفی این خرده فرهنگ ها کار بزرگی است چرا که کسی صدای این آفرینندگان را نمی شنود و کار تو درخور ستایش است . البته من کار خانم کشمیری را نپسندیدم. این نوع نوشتار بیشتر تفنن است و راه به جایی نمی برد و تنها باعث لذت عده ای نخبه که همواره خودشان را بالای جامعه می پندارند می خورد. این نوع ادبیات هیچگاه فراگیر نمی شود چرا که تنها تمرین در محدوده زبان است . از آقای شزیف هم بپرس که آیا تا به حال تلاش کرده است که با آهنگسازان چیره دستی مثل شهبازیان تماس بگیرد و ترانه سرودهایش را ارائه دهد؟ شهبازیان در این زمینه کارهای خوبی دارد.
یارباقی. دیدار باقی
سلام سیا
معرفی خوبی بود . انشاالله که زیاد تر بشن این کتابها .
درود بر شما شعر خیلی زیبایی بود سعی میکنم کتابش را یدا کنم موفق باشی بدرود
به خانش آمد
عکس های خوبی گرفته ای. چهره ی پیرزن و حشت مرگ را در آدم بیدار می کند. از سوی دیگر چهره در هم شکسته یک زندگی سراسر رنج و زحمت را نشان می دهد. تاریخی به درازای هزاران سال پشت آن چهره نشسته است. دست خوش. عکس دوم هم جالب است. دارند شادمانی می کنند اما دریغ از یک لبخند. چه چهره های سرد و دل مرده ای دارند. شادی های ما چه غم انگیزند. نه ؟
عکس سوم را بسیار بسیار پسندیدم. فضای سوررئالیستی خلق کرده ای. یاد عکاسان بزرگ شوروی افتادم که در سال های انقلاب اکتبر فضاهای آرمانی این چنینی خلق می کردند. زیبایی عکس ها و به ویژه عکس سوم در سیاه سفید بودن آنهاست. البته دلم کمی برای کنتراست های تند در عکس ها تنگ شد. جایشان خالیست. هر چند در عکس سوم این کنتراست عالی بازتابانده شده. و رمز زیبایی آن هم ئر همین است. دست خوش استاد . دست خوش . آن جا هم نظرم را دادم.
ممنون ...نظر لطف شماست ...برای همین نظر شما هم که شده سعی می کنم عکاس شوم...;)
رفیق کم پیدا سلام ...سر سنگین شده ای...سمت دریا هم سری بزن
سلام سیاوش جان. این قبرستانی که من در موردش نوشتم قبرستان آبااجدادی ما است و فقط فامیلهای مادر آنجا دفن هستند و به تشبیه دیگر مقبره قومی است . و آنرا من از نزدیک دیده ام.
Mer30
چرا غیر فعال شدی سیاورشن این مطالب برای وبلاگ شما کافی به نظر نمی رسد
با سلام وتشکر از سیاورشن گرامی
ودرودی گرم نثار علی رضایی شریف که با ازادی و سربلندی حضور خود را فریاد می کشد فریادی اگاهانه
از انچه که هست و نباید باشد . او اواز خوان خلق اسیر درد
است او ازادی نوع بشر را سر می دهد . اولین بار است که اسم ایشان میشنوم بهتر بگم با ادبیات نسل جدید بندر
کمتر اشنای امهستن و لی شعر علی رضایی شریف
نشان داد نسل جدیدی در راه است نسلی اگاه و متعهد
نسلی که درد را لمس کرده و با چشمانی باز ان را فریاد
میزند . گر چه او را نمی شناسم ولی حس میکنم سالها
با هم رفیقیم . شاید رفقای زیادی باشند که از انها بی
خبریم مثل رفقای ۱۳۵۶ -۱۳۵۷ -۱۳۵۸-۵۹-۶۰ .....
یادشان گرامی باد یادشان ......... راهشان
شعر های آقای شریف واقعا زیبا و با معنی ست . کتاب کوچه ئون چیچیکا که دیگه حرف نداره .
سلام
خسته نبئی ممنون از معرفی کتاب علی رضائی عزیز براش آرزوی موفقیت اومستن و امیدوارم بتونیم قدر دان کارش بشیم
کارش درستن مث خودت .
راستش را بگو ٬ بابت معرفی هر کتاب حق تبلیغی ٬ چیزی هم میگیری یا نه ؟ :)
سلام نخسته!
سلام بزرگوار............
تو خود صد آفرینی............
همین که شما بیای به وبلاگم بهترین آفرین هست برای من
هرچی بیشتر به طرح وبلاگت نگاه می کنم بیشتر خوشم میاد
کار کیه؟ امیر؟
گاهی نمیدانم باید نظر بدهم یا نه هر چه مینویسم میگویم شاید به متن لطمه بزند اخر در مورد استاد رضایی نمیشود نوشت چون شاگردی ایشان را غنیمت میدانم پس همان به که کتاب بگوید
سلام
ایشون که دیگه نیاز به معرفی نداشتن، واقعا جالب بود.
سلام ممنون که خواندمی!!!!...وبلاگتون عالیه
سلام من که ایشون رو نمیشناسم اما سعی میکنم کتابشو بخونم ممنون از فعالیتهای شبانه روزیت وکنجکاویهات ......(:
تصمیممو گرفتم ....میخرمش!
وبلاگ خوبی دارید. موفق باشید
سلام رفیق
ممنون از معرفی کتاب
بهتون تبریک می گم وبلاگ بسیار قشنگ پر محتوا و جالبی دارین امیدوارم موفق باشین
اگه دوست داشتی طرف ماهم بیا خوشحال میشیم
اگر خواستی برات یه لو گو درست میکنم به قشنگی خودت
به شرط قرار دادن...
سلام
« زندگی » زیباست، کو چشمی که « زیبائی » به بیند ؟
کو « دل آگاهی » که در « هستی » دلارائی به بیند ؟
صبحا « تاج طلا » را بر ستیغ کوه، یابد
شب « گل الماس » را بر سقف مینائی به بیند
ریخت ساقی باه های گونه گون در جام هستی
غافل آنکو « سکر » را در باده پیمائی به بیند
شکوه ها از بخت دارد « بی خدا » در « بیکسی ها »
شادمان آنکو « خدا » را وقت « تنهائی » به بیند
« زشت بینان » را بگو در « دیده » خود عیب جویند
« زندگی » زیباست کو چشمی که « زیبائی » به بیند ؟
http://kharabati5.blogfa.com
بدرود...