متن زیر گفتگویی است که مرتضی نیکنهاد با کیانوش جهانبخش رییس انجمن موسیقی هرمزگان انجام داده و پاسخی است به نظراتی که در مورد "هرمزگان پایتخت موسیقی" شماره قبلتر ندای جوان چاپ شده بود. متن به گونهای نبود که مرا ترغیب کند جوابیهای برای آن بفرستم اما اگر حس و حالی بود در همین وبلاگ پاسخی کوتاه بر آن خواهم نوشت. ادبیات این متن ادبیاتی است که مردم ما دیگر با آن مانوس شدهاند.
ابتدا لازم است متن من را بخوانید و سپس پاسخی که آقای جهانبخش دادهاند. [لینک یادداشت من]
+++
پس از پرونده پایتخت موسیقی ؛ ظنز یا تراژدی که هفته گذشته در صفحات میانی ندای جوان منتشر شد کیانوش جهانبخش درخواست کرد در پاسخ به منتقدانش جوابیهای بنویسد اما از او خواستم رو در رو با هم گفتگو کنیم.
مرتضی نیکنهاد
نیک نهاد: ظاهرا نسبت به برخی گفتههای که توسط اهالی موسیقی در شماره قبل منتشر شد اعتراضهایی داری؟
جهانبخش: آقای
صفا نوشته است من به این القاب اعتقادی ندارم میخواهم بگویم مهم نیست که
شما اعتقاد داشته باشید اینجا پایتخت است یا نه! همه پذیرفتهاند و این یک
واقعیت است و به اثبات رسیده، شما نوشتهاید "اینکه با چه هدفی این شعار
مطرح شده حرفی نمیزنم!" یعنی شما باید بگوئید ما چه هدفی داشتهایم؟ اگر
شما نمیفهمید بیائید تا توضیح دهم ما تنها استانی هستیم که رئیس جمهور در
بحث موسیقی دستوراتی داده است، مطمئن باشید به کوری چشم خیلیها اتفاق
خواهد افتاد. خانواده موسیقی دست به دست هم دادهاند و حمایت میکنند.
این طبیعی است که در نیمه اول سال به خاطر شرایط آب و هوایی فعالیتهای ما
کم شده است. آقای صفا بفرمائید هدف شما چیست؟! شما فکر میکنید ما ژست
تبلیغاتی گرفتهایم. این شعار توجه همه را به سمت ما جلب کرده است، بنده
ذوق میکنم ما پایتخت شویم. شما اگر تافته جدا بافته از مردم هستید نمیدانم هر چند می دانم شما با حرفهای من بزرگ خواهید شد. یک گروه بیطرف را
انتخاب کنید و بپرسید آیا اعتقادی به حرف من دارید. ایده پایتخت موسیقی
قبلتر از من مطرح شده بود اما نگاه جدی نشده بود! چرا قبلاً اعتراضی وجود
نداشت. بنده دیدم ایدهی خوبی است مطرح کردم اگر نتیجه نداد اتفاقی نمیافتد و چیزی کم نمیشود.
عدهای معتقدند انجمن بدون در نظر گرفتن امکانات و شرایط موجود این شعار را مطرح کرده است. خواستههای شما چقدر به واقعیت نزدیک است؟
من
شش ماه نیست که مسئولیت انجمن را پذیرفتهام. معجزهای نمیشود کرد.
منتظر اعتبارنامه هستیم تا بتوانیم تصمیمگیری کنیم. این ادبیات بی ادبانه
دوست منتقدمان شایسته شخصی نیست که خود را نویسنده و محقق موسیقی می
داند. شما اگر زیر لحاف هستید برون بیائید و ببینید، سرتان را همچون کبک
زیر برف کردهاید و نمیخواهید واقعیتها را ببینید! آیا شما تا به حال ایده
دادهاید که حالا دایه دلسوزتر از مادر شدهاید؟ چند بار آمدید کمک کوچک
فکری کنید. شما که اهل چت هستید بنویسید ما از پایتخت موسیقی هستیم [1] مطمئن
باشید که در جوابتان میگویند: بندرعباس! پس بهتر است بنده هم با ادبیات
خودتان بگویم سرتان را از زیر لحاف بیرون بیاورید. البته شما پیش از آمدن
من هم در وبلاگتان به بنده حمله کردید. [2] آقای صفا موسیقی هرمزگان زنده و
پویا است و هرگز نخواهد مرد. البته اگر که قصد کمک ندارید از پای در
نیاوریدیش.
شما فکر میکنید ما ژست تبلیغاتی گرفتهایم؟
ظاهرا در مورد یادداشت آقای شهیدی هم نظراتی دارید؟
آقای
شهیدی من که تا به حال نه شما را دیدهام و نه میدانم کجای موسیقی قرار
دارید! اما قطعاً اشکال از من است که مکتوبات را مطالعه نمیکنم. اما چهره
شما را که در عکس میبینم احترامتان بر من واجب است. اما مطلبی که فرمودهاید مسئول انجمن موسیقی گفته من کارشناس موسیقی نستیم من مسئول انجمن هستم
را تکذیب میکنم. این جمله را من نگفتهام اما به نام بنده چاپ شد. مطلب
من این است که نظریههایی که دوستان دربارهی تاریخچه موسیقی استان مطرح میکنند بدلیل نداشتن مستندات قابل استفاده نبود. من هم همان اطلاعات را
داشتم و شاید بیشتر ولی کمکی به پیشرفت موسیقی هرمزگان نمی کند. آقایان عزیز! سالهای پیش هم انجمن موسیقی وجود داشت اما چند نفرتان کمک کردید؟
متاسفانه در مقابل مدیریت فعلی هم نگاهتان تخریبی است. نه به قبلیها کمک
کردید و نه به من! برخیها فکر میکنند پایتخت موسیقی بیلان کاری جهانبخش
است اما این حقیقتی است که باید بپذیریم. نمیخواستم جواب کسی را بدهم چون
میترسیدم از ظرفیتشان خارج باشد. همان که یار اتات پتو پتون.. را ساخت
قابلیت رشد را دارد. حتی او هم دوست دارد هرمزگان پایتخت موسیقی ایران شود
قربان! ضعفهایی که بهرنگ عباسپور به آن اشاره کرده کاملاً کارشناسی شده است، باید از تمام ظرفیتهایمان استفاده کنیم. حجت حاجیزاده حرفهای خوبی زده و
پیشنهاد مناسبی هم داده است هر چند که بخشهایی از صحبتهای این دوست را
قبول ندارم به دلیل اینکه اعتقاد دارم اهالی موسیقی کارشان را انجام میدهند و اثر خلق میکنند اما دوستان رسانه این آثار را معرفی و مکتوب نمیکنند و عملکرد قابل دفاعی ندارند.
به نظر من باید یک گفتمان شکل
گیرد و دیدگاههای مختلفی در خصوص پایتخت موسیقی فرصت اظهار نظر داشته
باشند، این کمبود احساس نمیشود؟
من حاضرم با دوستان مناظره کنم. اگر حمایت اهالی موسیقی محقق شود همین مدیر که به قول شما کارشناس نیست طرح و برنامههایی دارد که با حمایتهای اهالی موسیقی محقق میشود و اثرات خوبی خواهد گذاشت. در
شماره بعدی ندای جوان طرح پیشنهادی انجمن موسیقی به دفتر موسیقی وزارتخانه
را ارائه خواهم کرد. اولویت اول ما مستندسازی و تدوین کتاب موسیقی هرمزگان
و همچنین انتشار آواها و نواهای موسیقی هرمزگان در قالب صوتی و تصویری در
سطح گسترده است.
اما من همچنان معتقدم تا نظر مسولان تصمیم گیرنده جلب نشود پایتخت شدن امکانپذیر نیست، ارزیابی شما چیست؟
بد
نیست نظر مسئولان عالی رتبه استان، نمایندگان مجلس و دستگاههای فرهنگی
استان را هم جویا شویم آنها بیشتر از دیگران به این موضوع اهمیت میدهند.
از همه عزیزان تقاضا داریم بغضها را کنار بگذارند و کمک کنند.
یک گلهمندی هم از ندای جوان داشتی؟
از هفته نامه ندای جوان هم گلایهمندم به خاطر تیترش! بهتر بود جای طنز یا تراژدی مینوشتید رویا یا واقعیت!
+++
1 : در این قسمت انگار بخشی از متن را دوستان ندای جوان جا انداختهاند.
2 : لینک حمله
امروز روز وبلاگنویسی فارسی است. ۹سال قبل سلمان اولین یادداشت وبلاگاش را روی وب گذاشت. نهم شهریور هم به عنوان روز جهانی وبلاگنویسی انتخاب شده. اما اولین یادداشت وبلاگی در هرمزگان را من در وبلاگ قابوسنامه پیدا کردم. وبلاگی که به همراه شهرزاده من، لنج و بندرعباس سیتی از اولینها بودند. البته تقدمشان بر من معلوم نیست چرا که اختمالا هر کدامشان چند وبلاگ دیگر هم داشتهاند. جالب است که بدانیم اولین یادداشت در فضای وبلاگی هرمزگان را چه کسی نوشته است. فعلا چیزی که قدیمیتر از همه است و من توانستهام پیدایش کنم این یادداشت قابوسنامه است که صاحبش این روزها درختنشین شده است.
اما هدیه من برای بلاگستان هرمزگان یک بلاگرول گوگلی است. اگر کد آن را در وبلاگتان قرار دهید میتوانید بلاگهای هرمزگانی را به ترتیب به روز شدن ببینید. اگر وبلاگتان را به روز کردید و در این لیست نشان داده نشدید حتما از قلم افتادهاید. به من اطلاع بدهید تا شما را به این گروه اضافه کنم. پیشتر هم چنین کدی داشتیم و شرط قرار گرفتن در آن این بود که بلاگر خودش هم این کد را در وبلاگش قرار بدهد. اما من اصراری به این قضیه ندارم. شاید برخی به لحاظ فرم قالبشان دوست نداشته باشند که کد را بگذارند. اما تصمیم نهایی را میگذارم بر عهده وبلاگنویسان. در قسمت نظرات همین یادداشت در این باره نظر بدهید. همه در لیست باشند یا تنها کسانی که خودشان این کد را در وبلاگشان میگذارند؟
#blogroll {font-size:12px;}
و با تغییر عدد 12 به اندازه دلخواهتان دست یابید.
دوستی در فیس بوک این سوال رو مطرح کرده بود که:
آیا موسیقی هرمزگان قابلیبت پایتخت شدن را دارد؟
من با اندکی سانسور و ویرایش اینطور پاسخ داده بودم که:
اول: این شعار رو مسئولینی منتشر کردن که خودشون مسبب اصلی فنا شدن و فراموش شدن موسیقی فاخر هرمزگان هستند. اونها برای سرپوش گذاشتن به ضعفشون در بخش موسیقی این شعار دل خوش کنک رو ساختن. چون از علاقه مردم این شهر به موسیقی باخبر اند و به زودی به نظر این مردم نیاز دارن.
دوم: اینکه یک شهر استان یا منطقه پایتخت خونده بشه در اراده اون مردم نیست و از بیرون باید این توصیف در موردشون به کار بره. اینطوری نیست که ما هوس کنیم که بله ما میخوایم پایتخت بشیم و چه کار کنیم که بشیم و... خب شاید خراسان و کردستان هم این هوس رو بکنن و مطمئنا اونا از ما بیشتر تو موسیقی حرف برا گفتن دارن. خراسان بیشترین گستره جغرافیایی در موسیقی ملل رو داره. در دنیا بی نظیره، از شرق تا مغولستان و از غرب تا مصر موسیقی خراسان نفوذ کرده و در دورانی که هیچ ارتباطی بجر ارتباط سینه به سینه وجود نداشته این گسترش موسیقیایی، نظیر نداره.
سوم: دوران این شعارها به پایان رسیده ولی اگر خیلی اصرار دارید که پایتخت موسیقی باشید باید در نظر بگیرید که مهمتر از تنوع موسیقیایی و تعداد موزیسنهای حرفهای و غیر حرفهای یک استان، تفکر موسیقیایی حاکم بر اون منطقه است. یعنی مهم اینه که مردم عادی اون منطقه چقدر شناخت از موسیقی خودشون داشته باشن... و نه تنها به لحاظ اکادمیک بلکه به لحاظ زیبایی شناختی هم! اونها چه موسیقی گوش میدن؟
شعار "هرمزگان پایتخت موسیقی ایران "، چند وقتی هست که از سوی مسئولین فرهنگی استان هرمزگان مطرح شده و مخالفان و موافقان زیادی پیدا کرده است. شماره اخیر هفتهنامه ندایجوان پروندهای به این موضوع اختصاص داده بود. متنی که در ادامه میخوانید یکی از یادداشتهای این پرونده بود.
هرمزگان پایتخت موسیقیهای فراموش شده/مرتضی صفامن خیلی به این القاب اعتقادی ندارم. حتی در مورد شیراز که عنوان پایتخت فرهنگ و ادب و اصفهان که پایتخت فرهنگی جهان اسلام به آنها اطلاق میشود، تردید دارم. اما به هر حال شاید بسیاری از مردم ایران با پایتخت خواندن این دو شهر فرهنگی موافقاند. هر چند همان هم شاید کاربرد چندانی نداشته باشد و این روزها کمتر کسی آن را استفاده میکند. اما در این دوران که عصر ارتباطات است و همه مردم از اتفاقات فرهنگی در هر گوشه از دنیا میتوانند با خبر باشند. ادعای اینکه هرمزگان پایتخت موسیقی ایران است کمی بحث برانگیز است. اینکه با چه هدفی این شعار مطرح شده حرفی نمیزنیم و اینکه به چه دردمان هم میخورد را کنار میگذاریم. هر چند این دو از بحثی که من میخواهم به آن بپردازم یعنی "قابلیت پایتخت بودن" خیلی مهمتر اند!
برای کسانی که با این عنوان "پایتخت موسیقی" ذوق میکنند دو راه وجود دارد برای تثبیت این عنوان:
۱) اینقدر این عنوان را برای خودمان به کار ببریم و تکرار کنیم که به بقیه هم القا شود و ما را پایتخت موسیقی بنامند.
۲) هر چه زودتر برای حفظ موسیقی محلی و مقامی و آیینی خود چارهای بیندیشیم. آنرا ثبت و ضبط و در سطح ملی نشر بدهیم تا همه بتوانند قضاوت کنند که ما میتوانیم پایتخت لقب بگیریم یا نه.
البته راه اول آسانتر است و ما فعلا در پی همان هستیم.
+++
بیایید نگاه کنیم برای اینکه باقی مردم ایران هم ما را پایتخت موسیقی بنامند ما چه آثاری به آنها ارائه کردهایم. منِ مثلا غیر هرمزگانی که ساکن هرمزگان هم نیستم موسیقی هرمزگان را در حوزه موسیقی پاپ با ناصر عبداللهی شناختم و بعدها دانستم که رضا صادقی هم هرمزگانی است. خب که چی؟ یعنی توقع دارید اگر این دو بزرگ یزدی بودند، یزد را پایتخت موسیقی بنامیم. شاید مدعی باشید که هرمزگان سرشار از موسیقی غنی و متنوع است.
خب پس کو؟ کجاست؟ زیر لحاف؟ من مخاطب عادی که به عالم غیب هم دسترسی ندارم چطور باید این موسیقی شما را بشنوم؟ شما هرمزگانیها به اندازه ۳۰ ثانیه هم از موسیقی فاخر خودتان در سطح ملی اثری منتشر نکردهاید. اگر هم یکی دو اثر از این دست منتشر شده، ما غیر هرمزگانیها زحمت آن را برای شما کشیدهایم. مگر میتوان در یک رقابت شرکت نکرد و ادعای قهرمان شدن را داشت؟
+++
موسیقی هرمزگان در اثر کمکاری مسولین ذیربط و نیز بیخیالی مردم هرمزگان رو به نابودی است. جالب اینجاست که همین مسئولین هم با پشتوانه این موسیقی که به لطف خودشان در حال فراموشی است ادعای "پایتخت موسیقی" بودن سر میدهند انگار که چسباندن این عنوان دردی را دوا میکند یا میتواند به عنوان بیلان کاریشان تلقی شود.
چه باقی مانده از موسیقی فاخر هرمزگان؟ از موسیقی کار، موسیقی عزا، موسیقی اهل هوا، موسیقی عروسی؟
همین چهار تا بابا زار و ماما زار پیر هم که عمرشان را بدهند به مسئولین محترم، مسئول محترم میتواند آوازهای زار را بخواند یا معاونش؟
چه کردهایم برای این موسیقی غنی؟ حرام اگر ۳۰ ثانیه از این موسیقی را در سطح کشور نشر داده باشیم. البته نقش مردم هم در فراموشی این موسیقیهای اصیل کم رنگ نیست. مردم البته ادعای پایتخت بودن و امثال این را ندارند آنها "یار اتات پتون پتون" [1] خود را گوش میدهند و راهشان را میروند. ببینید که چه بر سر موسیقی ما آمده که مثلا بهترین خوانندهی عروسی بندرعباس عشقاش این است که تلفط حروف را عربی ادا کند. "ح" را عربی تلفظ کند و...
کجایی "حبیبزاده" که پیش از عروسی خواندن شاهنامه خوانده بودی!
اگر مرگ داد است بی داد چیست؟ ز داد این همه بانگ و فریاد چیست؟
فردوسی
اگیت که مرگ حقن بی دادی بی چن؟ حتما امریم همهمون غاری بی چن؟
علی حبیب زاده
حبیبزاده در عروسیها اینها را به خورد مردم میداد و حالا مردم ما میل به تغذیه از چه موسیقیهایی دارند؟ اصلا چه بر سر مردم آمده؟
+++
موسیقی هرمزگان در حال فراموش شدن و فنا شدن است. بالای سر یک بیمار رو به موت کف نمیزنند. لاف هم نمیزنند.
+++
بعد نوشت 1: "یار اتات پتون پتون" یکی از صدها ترانهای است که سلیقه امروز بخش زیادی از مردم هرمزگان را تامین میکند و نشان دهنده تفکر موسیقیایی است که امروز در بین عوام این منطقه وجود دارد. [لینک دانلود این ترانه]
تقریبا در همین باره: کیانوش جهانبخش رئیس انجمن موسیقی هرمزگان: با قاطعیت می گویم که هرمزگان پایتخت موسیقی ایران است.