کتاب "کغار" مجموعه بومی سرودههای ـترانهسرای فقید هرمزگانـ صالح سنگبر به طرز فجیعی به چاپ رسیده و منتشر شده است.
بیش از همه دلم برای صالح میسوزد. تنها امید زندگی و مردگیاش همین کتاب بود. که پس از مرگش مجوز بگیرد و چاپ شود و ..."کغار" و کتاب اولش "یادتن" (که در زمان حیاتش چاپ شد و به چاپ دوم هم رسید) را تنها یادگار خود میدانست.[لینک]
روی تمام نکتههایی که میخواست در این کتاب رعایت شود بسیار حساس بود. از طرح جلد گرفته تا حروفچینی. پیشنویس کتاب را به دوستانی که میپنداشت نظری دارند نشان میداد و نظر میخواست.
حالا اما به لطف دوستانی که تخصص چندانی در این امر ندارند و احیانا به مشورت با اهالی فن هم حساسیت دارند، "کغار" به چاپ رسیده است. از مشخصههای جالب این کتاب نداشتن شناسنامه،شابک، و درج نام انتشاراتی و قیمت است. البته به نظر می رسد که هیچ انتشاراتی هم پشت قضیه نباشد.
دربارهی طرح جلد و صفحات و کاغذ این کتاب چیزی نمی توانم بگویم. کتاب را می توانید در کتابفروشیهای بندرعباس ببینید!
خط آخر: کتابفروشی های بندرعباس ببنید!
تو چقدر سریع شدی ...خودم درستش کرده بودم.
ممنون که حواست به منه!
حقیقت تلخ اینه که علاوه بر دلسوزی تا حمایت مالی قوی برای چاپ یک اثر مستقل نباشه نمیشه کتابی آبرو مند چاپ بشه.
سلام بر شما . با اون هنرمند صحبت کردم و گفت فعلآ مزاحم دوستان نشوید . فقط آدرس وبشو داد که برید و ببینید. و من هم آدرسو بالا گذاشتم .
در این کشور که نه مطبوعات ونه هنر مند و نویسنده در جائی که باید باشند قرار ندارند این مساله چندان تعجب اور نیست ولی دوستان وشاید رفقای صالح چرا ؟
سلام . . . . شما چطوری ؟
۱ - مه بدون هیچ دخل و تصرفی عین مطلب « هرا » که در تاریخ
۲۹/۳/۸۵ تو وبلاگخو به آدرس
http://www.harra.blogsky.com/?Date=1385-03
اینوشته امواردن که ضمن بزرگداشت معلم شهید دکتر شریعتی یادی هم از ایی وبلاگ نویس خوب هرمزگانی امکرده بشت و امیدوار هستروم که سایر دوستان هم به یاد ایی عزیز بشن .
۲ - در مورد تصحیحو هم ممکنن حک وا شما بشت .
۳ - ا لطفت ممنون .
سلام عزیز
باز دلم به حال خالو سوخت و البته به حال فرهنگ و هنر این خطه که ادعای متولیانش گوش فلک را کر کرده است...بیچاره شعر ...بیچاره ادبیات...
سلام عزیز
برای لینک هرمزگانی ها باید چه کار کنم...ضمنن دو مطلب تازه هم در وبلاگ گذاشته ام...
هم میهن توقیف شد
کتاب رو از کتابفروشی گرفتم، اما چرا کتاب شناسنامه ندارد؟ ولی به ظاهر هیچ کس پاسخگو نیست؟ چون چاپخانه با این کیفیت و صفحه آرایی خجالت کشیده است نام خود را فاش کند. کتاب خیلی بد صفحه آرایی شده است، حتی یک اپراتور ساده هم وقتی مطلبی را تایپ می کند به این نکته آگاهست که همه جملات به صورت مرتب و یکسان از هم فاصله داشته باشند؛ چه برسد به چاپخانه!!!دوستی گفته برای چاپ کتاب به حمایت مالی نیاز هست، تا کتابی آبرومند چاپ شود یعنی اگر شما پول کمی بدهی باید کتابت را با کاغذ روزنامه چاپ کنند، اصلا این کاغذ برای روزنامه هم مرغوب نیست چه برسد به کتاب ! آیا نباید روی کتابت قیمت بگذارند یعنی مطالب آن کتاب که به قول سیاورشن دلیل مردگی و زندگی یک انسان بوده است نباید قیمت داشته باشد تا حداقل هزینه های انجام شده را پوشش دهد؟
آیا صالح سنگبر همان هنرمندی(مانند بیشتر هنرمندان) است که باید بعدها ارزش کار او را دانست، زمانی که دیگر کودکان ما بندری اصیل حرف زدن را مایه کسر شان خود بدانند !!!!
آنچه می ماند به نامم یادگار
یک ، کتاب یادتن دو هم کغار
نه پسر نه دختر و همسر بود
این دو باشند حاصلم از روزگار
این دوتا تنها فقط مال منند
شمه ای از حال و احوال منند
من مسافر هستم و من می روم
این دوتا ردی به دنبال منند
گر که مقصودت شناخت بنده است
بنده ای کز این جهان دل کنده است
رهنمایت این دو مکتوب من است
این دو تا کز من فقط جا مانده است
غیر از این بشنو ولی باور مکن
تکیه برخود کن تو بر دیگر مکن
نیک و بد با هم دو بال آدمند
جز به انصاف هیچ کس داور مکن
این زمان که میل به رفتن کرده ام
سه طلاقه هرچه خواستن کرده ام
خاتمه دادم به شعر و شاعری
من وداع با شعر گفتن کرده ام
زندگی بی شعر نبودن بهتر است
این نبودن را سرودن بهتر است
این سرودن را نه با شعر وکلام
با عمل آن هم پریدن بهتر است
چون پریدن آسمانی می شود
فارغ از این جسم فانی می شود
می رود بالا به سان ذره ای
ذره ای که خود جهانی می شود
حالیا تو بد بخوانی یا که خوب
من نی ام ، نی ، از نیستان جنوب
نیک و یا بد چه تفاوت بهر این
ابر باران زای دلگیر غروب
طفلک صالح...
جناب آقای نگارنده با سلام بنده هم کغار پرشکسته را دیدم
که این بار واقعا شکسته شده ؛ شما دوستان آن مدحوم را
مورد خطاب قرارداده اید منتها بدون تحقیق اگر کمی کنکاش و
جستجو می کرد ید کسی که کتاب را چاپ نموده می شناختید
ایشان یکی از چهره های فر هنگی ومدیر مسئول یکی از
نشریات معتبر استان می باشد ای کاش ایشان در این
خصوص توضیح بدهند
لطفا متن حقیر را دوباره بخوانید ...اگر توفیری نداشت همینطور ادامه بدهید ...سه باره . چهارباره تا وقتی خودتان متوجه بشوید که کفایت کرده!
به نام حق
زنده باد کغار، زنده باد پرهای شکسته کغار،
گرچه صالح رفت ولی کغارهنوززنده ودریادهاوخاطره ها درپروازاست.
یادمان سالگردزنده یاد صالح سنگبرروحش شادویادش گرامی باد.
تابستان بود که رفت ودوباره تابستان است که میرود کسی سراغ کغاررا
نگرفت کسی از حال اونپرسید روزگارچگونه است. دراین فاصله دوستان
به جای کغار انگارکبک شده بودند .
مرده پرستان دوباره بیدار شده اند. صالح کجایی؟!...
به تازگی مقالاتی درروزنامه های استان به مناسبت مرگت منتشرشده.
گفته های گذشته ، ناگفته های کهنه ، مگرمانمی دانیم چرا صالح درگرما
وشرجی چون برگ خوشکیده ازدرخت افتاد ورفت .
جناب نگارنده درآخرمقاله اش قید نموده که کتاب کغاردرچاپخانه است.
ایشان یا سرگذشت کتاب را نمی دانند یا به مصلحت سخن میگوید.
آیا واقعاََ نمی دانید چگونه سرکغاررابریدند بعدازچندین ماه سرگردانی
به عناوین مختلف که ذکر آنها دراینجا نمی گنجد هزینه چاپ کتاب
فراهم وکغار به چاپخانه رفت (توسط یکی از عالی جنابان مطبوعات استان)
پس ازبیرون آمدن آنقدر کغارشکسته شده ، پرهایش ریخته بی قواره و
فاقد ارزش وبی هویت شده بود که به گفته یکی ازدوستان حتی
کتابفروشی ها نیز حاضر به قبول به فروش آن نشدند.
قابل توجه نگارنده مقالات موضوع باید حتماََ درنوشته های ایشان
مورد بررسی ونقد قرار می گرفت ادامه دارد...