به اتفاق یکی از دوستان بندری که ساکن شهر گوتنبرگ (به قول خود سوئدیها "یوته بوری") است با قطار از استکهلم بطرف شهر مرزی مالمو راه میافتیم. شهر زیبایی که مرز سوئد و دانمارک است و قبلا با کشتی از آنجا به دانمارک میرفتند اما در سالهای اخیر با احداث یک پل عظیم به دانمارک وصل است و قطار در ظرف 40 دقیقه از مالمو به کوپنهاک میرسد.قبلا به خان اطلاع دادهایم که ساعت 12:30 به مالمو میرسیم. سالهاست خان را ندیدهایم و هر لحظه منتظریم قطار برسد تا خان را پس ازمدتها دوباره زیارت کنیم. آخرین بار خان را در دوبی دیده بودم فکر میکنم سال 90 میلادی بود. خان از سوئد به دوبی آمده بود تا خانواده و دوستان را ملاقات کند.
به اتفاق دوستش که یک شیرینی پزی بزرگ و مدرن در شهر مالمو دارد در استگاه قطار به استقبالمان میآید. دوستی که علاوه بر داشتن کسب و کار مثل خود خان شیفته شعر و ادبیات و سیاست است و خان میگوید اگر غیر از این بود با من دوست نمیشد. خان دوستان زیادی در شهر مالمو دارد که اکثر آنها سوئدی و بعضا وکیل و دکتر هستند و شاید اغراق نباشد اگر بگویم با وجود داشتن یک روابط عمومی بسیار قوی اگر خان خواننده و بازیگر تئاتر نمیشد شاید پست مهمی در وزارت خارجه بدست میآورد. خان از یک شم بالای روانشناسی و روانشناختی برخوردار است و با احاطهای که بر مسایل ادبی و دینی دارد بسیاری از افراد را در همان برخورد اول جذب خود میکند، گنجینهای متحرک و زنده از اشعار نغز و ضربالمثل و احادیث. آنچنان گیرا و جذاب اذان را تحریر میکند که متحیر میمانی که در این سن و سال این صدا از کجا میآید و بیاد این ضرب المثل فارسی میافتی که واقعا دود از کنده بلند میشود! به خانه خان میرویم خانهای که در غیابش و هنگامی که خان در هند بسر میبرده مورد دستبرد واقع شده و دار و ندارش را به تاراج بردهاند، البته این اولین بار نیست که خانمان خان به تارج رفته است! خانهای ساده اما دلنشین و صمیمی مانند صاحبش. ناهار برایمان مرغ بسیار خوشمزهای پخته، اما حواس ما بیشتر متوجه حرفهای پخته خان است چرا که یک بندری همیشه میتواند از خان بیاموزد و از تجاربش بهرهمند شود.
از خان میپرسم، زبان و ادبیات انگلیسی را کجا یاد گرفتهای؟
می گوید: 3 سال در هند زحمت کشیدم تا توانستم انگلیسی بیاموزم.
انگلیسی یادگرفتن یک چیزی است اما با این لهجه خوب انگلیسی حرف زدن یک چیز دیگری است (باید یاد آوری کنم که تسلط خان به زبان انگلیسی بسیار بیشتر از برخی ایرانیانی است که سالها در کشورهای انگلیسی زبان زندگی کردهاند)
خان جواب می دهد: من انگلیسی را نزد یک معلم زبان انگلیسی بطور اصولی یاد گرفتم و صد البته زحمت زیادی کشیدم.
حق با خان است چون در سن شصت سالگی درس خواندن آسان نیست.
در کجای هند بودید؟ در شهر با صفای پونا در نزدیکی بمبئی
چند سال آنجا بودی؟ حدود سه سال
پس به پاتوق ایرانیها یعنی کافه گودلاک در پونا هم سری زدهای؟ اتفاقا حاجی صاحب آنجا که خدا رحمتش کند با من خیلی دوست بود.
قرآن و احادیث و مسایل دینی را چگونه فراگرفتهای؟ قرآن را در مکتب ملا گنوی (درخیابان برق – چهارراه برق بطرف سیدکامل) یاد گرفتم و بقیه مسایل را با مطالعه مستمر و مداوم (آهی میکشد) خدا رحمت کند پدرم مرحوم عبدل که با لت مغ (چوب درخت خرما) مرا روانه مکتب خانه میکرد.
(باید اضافه کنم که خان روزی چندین ساعت مطالعه و پیاده روی میکند) از کارهای جدیدت بگو؟ قرار است بزودی روی آلبوم جدیدم کار کنم البته آهنگ و شعرها آماده است و یک آلبوم نیز بزبان انگلیسی در دست تهیه دارم اشعار بندری را به زبان انگلیسی ترجمه کردهام.
چرا به زبان انگلیسی؟ برای مخاطبان انگلیسی زبان و اصولا من معتقدم نباید خودمان را فقط درفضای زبان فارسی محدود کنیم
برایم خیلی جالب است چون بسیاری از هنرمندان بندری حتی به فضای ایران هم فکر نمی کنند چه رسد به مخاطب انگلیسی زبان.
چند تا بچه داری؟ چهارتا بچه (سه پسر و یک دختر) و چند نوه
بچههایت به موسیقی علاقه دارند؟ بله پسر بزرگم کهزاد گیتار و عود را در سطح عالی میزند و دخترم کیجا نیز در حوزه تئاتر و رقص بسیار فعال است
خواسته خان در زندگی چیست؟ اول سلامتی و دوم پویایی ، چون هنرمند وقتی بایستد می پوسد و از بین می رود بنابراین باید همیشه آموخت و تلاش کرد.
چطورشد وارد کار تئاترشدی؟ از طریق خدا بیامرز ابراهیم منصفی
اولین بار کجا روی سن نمایش رفتی؟ درمدرسه جاوید و یک نمایش تاریخی – حماسی با زندهیاد منصفی اجرا کردیم.
می گویند علیخان شناگر خوبی بوده؟ بله یادم است که چند بار با یکی از بچههای قدیم بندر بنام جماتو فاصله قشم تا بندر را با شنا طی کردیم.
دوست داری دوباره بندر را ببینی؟ یکی از آرزوهای من دیدن دوباره بندر است، دلم برای بندر پرپر میزند.
میدانی که در بندر خیلی محبوب هستی و جوانانی که حتی ترا ندیدهاند عاشق علیخان حبیب زاده هستند؟بله چون مرتب از بندر و حتی کشورهای دیگر با من تماس میگیرند و اظهار لطف و محبت کرده و خان را شرمنده میکنند.
می دانی که بندریها میگویند بالاخره یک روز مجسمه خان را دربندرعباس نصب خواهند کرد؟ به خود من هم این را گفتهاند ولی به نظر من مهمتر از مجسمه خان، اندیشههای علیخان و ادامه کارهای خان است.
گذشته از شکسته نفسی چه خودت بخواهی چه نخواهی علیخان الان جزیی از تاریخ بندر است. امیدوارم توانسته باشم بخشی از میراث بندر را حفظ و اشاعه کرده و در غنا بخشیدن به موسیقی و فرهنگ بندر ادای دین کرده باشم.
در اینجا صحبت به بچههای محل و بچههای قدیم بندر که بسیاریشان از این دیار رخت بربستهاند کشید و مسایل روز و در آخر نیز پس از صرف حرفهای دلنشین و پخته خان نوبت به نوش جان کردن مرغهای پخته خوشمزه خان رسید. آنقدر گرم صحبت شدهایم که زمان از دستمان در رفته و هنگام وداع با خان فرا میرسد.
***
این متن و عکس تازه از استاد علی حبیبزاده توسط دوستی برایم ایمیل شده بود. از لطف ایشان سپاسگذارم.
درود و گل ...
خسته نباشی دوستم (:
دست خودت و دوستت درد نکنه!
sweeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeet
معمولا حوصله ی خوندن مصاحبه ندارم اما مصاحبه با علی خان خوندن داشت. حیف که خیلی کوتاه بود....
از آلبوم جدیدش اگه خبری شد من رو درجریان بزارین حتما.
موفق و پیروز باشید
مه فکر اکنم بعداز مرگ قدرش بدونن از یکی از استادانم شنیدم که زمان انقلاب خوان سر چهارا فاطمیه اذان داده خیلی دوست دارم خانو تو بندر در چهاراه فاطمیه تو محرم سفر تو رمضان تو حلقه سینه زنی ایببینم
دل منم پرپر می زنه!
ممنون بابت زحماتت سیاورشن عزیز!
اتفاقا بندر هم هوای شما را دارد...
قربانت
به امید اینکه
بله ... امیدواریم...
بسیار عالی ممنون بابت زحماتت
سلام
در این متن حدودا ۴۰ الی ۵۰ بار از اسم خان استفاده شده که جز ............ اگر بجای خان از ایشان یا او استفاده می کردید خیلی بختر بود.البته شاید نخواستید ...................!!!!
خان خان
خان خان خان
سلام موافقم با شما ولی بیشتر از شما با نویسنده متن موافقم. کدام ضمیر میتواند جای خان را بگیرد؟ خان چیز دیگری است!
نمونه زیبایی از یک متن
سالهاست خان .......و هر لحظه ......تا خان را ......آخرین بار خان را در دبی .........خان از سوئد ..................................علاوه بر داشتن کسب و کار مثل خود خان..........و خان می گوید........خان دوستان زیادی در .................اگر خان خواننده .......خان از یک شم بلای .............................................................
به خانه خان.......... و هنگامی که خان ...............خانمان خان به تاراج....حرف های پخته نان .......می توان از خان بیاموزند...........
برای امتحان خودت چند تا از همین ضمیرهای سوسولکی مثل او و ایشان به جای کلمه خان به کار ببر. اصلا ابهتش به همین خانهاست. من فقط برات دعا میکنم که خان خبردار نشود اسمش را جعل کردهای و الا...
با امید به سلامتی و پویایی ایشان .
به جای نصب مجسمه یه کاری کنید بیا یکبار دیگه شهر و دیارشو ببینه تا مثل بعضیها آرزو بدل از دنیا نره.
سلام
چه الگوی خوبی برای یادگیری،مطالعه و آموختن...
به خان بگی یه عده ای معلوم الحال قصد شو هه تو بندر رو دستی بلند بو بن؛ ا ز خان بپرسی با ایشو چه بکنییییییییم.
ما منتظر دستور خانیییییییییییم
کامنتت خیلی باحاله. دمت گرم!
خان اگیت
رمضون ماه مبارک رسی ............. اگیریم روضه
یا یه جای دگه خان اگیت
رودخونه مینو هاوی زم زمن
اوپی اوپی یار اوندن اوپی اوپی دل دار اوند
هه! روزه !
شاد دلت که دلم شاد اتکه...
اگه این ضمیرها سوسولکی هستن چرا در موضوع های قبلی استفاده کردی.
پس می خوای این ضمیر رو میشه به نوید قویدل اختصاص داد.
کلا نوید در نوازندگی سازهای کوبهای زیاد شلوغ بازی در نمیآورد و همان شکل اصیل کار را حفظ میکند. او از معدود نوازندههایی است که هم بر سازهای کوبهای محلی مسلط است و هم با دانش موسیقی آشناست. او را یکی از بهترین نوازندگان گیتار فلامنکو میدانند.
یکی دهل می زد و او کسر.
تو باید مطالعتو یه مقدار بیشتر کنی تا بدونی که اگه از خان تو یه متن بارها استفاده نکنی از شان خان کم نمی شه بلکه .... البته بهتره که به یه هنرمند لقب بهتری داده بشه (البته علی خان رو همه به این نام میشناسن .و شاید قدیم خان بوده واقعا).....یه لقب سوسولکی که تو بارها تو نوشته هات ازش استفاده می کنی!!!!!!من فکر می کنم اگه تو یه جمع ادبیاتی قرار بگیری نتونی درست صحبت کنی .....و یه زمان اگه از تلویزیون دعوتت کردن فک کنم مثل بعضی ها سوتی بدی............ یخورده بیشتر به کارایی که می کنی فکر کن............. چون من قصد بدی نداشتم............البته
ها واله راس میگی. ممنون از تو.
سلام
نمیدانم چند تن از کسانی که دربازه علیخان اظهار نظر کزده اند ایشان را میشناسند. من که خود دوران اوچ شهرت او را به یاد دارم ٬ ذکر نکاتی را جهت روشنگری لازم میدانم:
شکی نیست که آقای حبیب زاده شکل جدید و موفقی را وارد عرصه موسیقی بندری کرد٬ اما اینکه این کار تا چه حد حاصل
ذهنی تربیت یافته و آگاه به اصول موسیقی بوده٬ جای بحث دارد. محتوای نظرات و فحوای کلام ایشان در خلال مصاحبه ها همیشه جای تردید را باقی میگذارد. به گمانم در این مورد کارهای زنده یاد منصفی دارای اهمیت بیشتری است.
بر اساس کدام نظرسنجی ٬ مصاحبه گر به خود اجازه داده سخنگوی بندری ها شود که گویا قرار است بالاخره یک روز مجسمه خان را در بندرعباس نصب کنند؟ و به راستی اندیشه های خان کدام است که آقای حبیب زاده اینگونه ـ با کمال فروتنی ـ آن را مهمتر از نصب مجسمه خود میداند؟ تعارف را کنار بگذاریم! آقای حبیب زاده خواننده خوش قریحه شهرمان در برهه ای از زمان خوش درخشید ٬ اما در همان هنگام حرف و حدیث هایی که پیرامون خصوصیات اخلاقی او مطرح میشد٬ به کار هنری اش لطمه میزد.
سلام بر تو!
قیاس حضرات حبیبزاده و منصفی و این گونه سخن راندن را بیان سلیقهی شخصی شما میدانم نه روشنگری!
اندیشهی خان استفاده از ساختار و ویژگیهای موسیقی محلی و آیینی هرمزگان در قالبی تازه و بکر است. کاری که تا به امروز به شکلی مستمر و هدفدار کس دیگری انجام نداده است. یا نتوانسته انجام دهد. حتی ذهنهای تربیت یافته و آشنا با موسیقی!
در مورد باقی چیزهایی که نوشتهاید هم میشود بیشتر حرف زد که فعلا حسش نیست.
ممنون از دقت نظرت.
درود بر همتون
به امید آینده ای روشن
توی دنیا هیچی مثه سر کنگیویه خان بی آدم کیفور ناکونت
یه فیلم مودی از خان تو سوئد؛خان چه شه که!!!
آدم تو ایی سن و سال چه سر کنگی شه رخت..
یه تکه کلامم ایشسته
بعد از چند دقیقه شگو همین ....همینو....همین
آدم وختی وا یادش اکیت مور مور شه بو....همین
سلام عزیز
همیشه سبز باشی
مردم ما قدر انسانهای خوب را نمیدانند
همان بهتر دور باشند تا مانند ناصر عبداللهی عزیز نابود نشوند
بندری دور از وطن
" اگر ما بندری ها قدر هنرمندان مان را می دانستیم هم وضع هنرمان به از این بود هم وضع هنرمندان مان"
علی حبیب زاده در میان تمامی دوستان و هوادارنش در زمان محبوبیت خود خان نامیده می شد و اصلا به اسم خان در بندرعباس و هرمزگان معروف بود!
حدود ۴۰ الی ۴۵ سال پیش خان توی بندر نمایشنامه های برشت و ساموئل بکت رو اجرا می کرد همین پرفورمنسی که الان باب شده اون موقع خان توی محافل اجرا می کرد ومردم برای دیدنش سر ودست می شکستند
همزمان با خان ما خواننده و اهل موسیقی زیاد داشتیم
ولی ببیند چنتا شون ماندگار شدن در ماندگاری رازی نهفته است.
سیاورشن عزیز دست ودلت دردنکناد وهمیشه پایدارباشی
من یه سئوال از آقای حبیب زاده دارم در سوئد برای شناختن موسیقی هرمزگان چه کرد ؟ فکر کنم اونجا هرمزگانی زیاد پیدا میشه چرا ایشان که هم در زمینه سازهای کوبه ای محلی استادند و هم در خوانندگی چرا یک گروه خوب محلی جمع و جور نکرد ؟ آیا این نشان از ضعف یک هنرمند بلند آوازه نیست ؟ خودشان می گویند پسرشان در نوازندگی عود مهارت دارد پس مشکل حل بود چرا تا این زمان تعلل کردند؟
سرتون بشت سلامت 2 به ایرونی جماعت
که دنیا بیوفان بیان صلح بشین باهم
بیادهمه خاطرات خوش استاد وتمام زحماتی که برای موسیقی این استان متحمل شدندو....
باتشکرازسیاورشن عزیز م
گهرت بشی