یادم است زمانی که حدودا پنج سالم بود از مادربزرگم درباره سوراغ پرسیدم .او برایم شرح داد که از سالها پیش مردم اینجا با نوعی ماهی (به گویش بندری ماهی مُمَغ)، نمک و خاکی سرخ بهنام گِلک که از هرمز میآورند، طی فرایندی این چاشنی خوراکی را میسازند. ما از کودکی طعم سوراغ را می دانستیم، گلک وانواع خاکهای رنگی را نیز میشناختیم، کسی از جایی دیگر اینها را به ما نیاموخته.بماند که این خاکها حالا عنصری شده برای خلق آثار هنری، البته این بسیار خوب و راضی کننده است.
هنرمحیطی (Environment Art) و هنرخاک و زمین (Earth Art & Land Art) ازسالهای دهه 60 میلادی از اروپا پا گرفتند و فرزند مادری هستند بنام پست مدرنسیم نه فرد یا گروهی خاص.
هیچ چیز عمومی به خصوص هنر و گرایشهای مختلف آن نباید در انحصار هیچ شخص خاصی باشد و البته نیست و کسی که اینگونه پندارد در اشتباه است، همانگونه که ما نیز نباید بگوییم هرمز و هرمزگان از آن ما و مردم بومی منطقه است و کسی از جایی دیگر نباید بیاید و فعالیت کند. همه مردم جامعه حتی عامیترین آنها از هنر سهم دارند و به نوعی با آن درگیرند.
از دو سال پیش که احمد نادعلیان به بندرعباس آمد، اتفاقات خوبی افتاد و کسی هم نباید و نمیتواند منکر آن باشد اما چرا ارتباط بین ایشان و هنرمندان هرمزگان که میتوانست خوب و منطقی باقی بماند، نماند؟
این جای قضیه سوال برانگیز است و این سوال را قطعا هنرمندان بندری نباید پاسخ دهند. هنرمندان جوان هرمزگانی مورچههای کارگر هیچ ملکه مادری نیستند. گویا همین مساله موجب رنجش گردیده بود. آنها مستقل فکر میکنند و مستقل هم عمل میکنند و این دلیل خوبی برای دلخوری نیست.
دنباله موضعگیریها و بحثهای اخیر پیرامون نارضایتی مردم و مسئولین جزیره هرمز از انجام پروژه فرش خاکی و استفاده از خاکهای جزیره، باید یادآور شد که فرش خاکی در آن ایام بیشترین گردشگر را در تاریخ هرمز جهت بازدید به این جزیره جلب کرده است. که این خود موجب خشنودی مردم، رانندگان، اتحادیه قایقداران و مسئولین این جزیره بوده است و اگر مقدار کمی از خاکهای رنگی فدای معرفی فرهنگ منطقه و خلیج فارس به دنیا شود، هیچ جای نگرانی ندارد. که این در برابر چیزی که از سالها پیش میبردهاند بسیار اندک است.
خاکهای فرش ما از طبیعت جدا نشد که به آن باز نگردد، درهمان جزیره باقی مانده. فقط محلشان تغییر کرده، کمی نیز با هم ترکیب شدهاند که این حادثهای هولناک نیست.
اینطور نیست که هنرمندان هرمزگانی تازه از راه رسیده و مشغول هنر محیطی گشتهاند، که پیشینه چند سال هنر تجسمی را پشت سر دارند و اینقدرها بیتجربه نیستند که...
نمیدانم چرا رکورد شکنی فرش خاکی باید رویکردی انحرافی تلقی گردد؟ اصلا کجای این مقوله به انحراف میرود؟ اگر اینطور باشد، پس وجود کتاب رکوردهای جهانی گینس (Guinness) نیز خودش نوعی انحراف است و جای بحث دارد.
بحث رکوردشکنی در ابعاد و کمیت را نباید با خلاقیت و ابداع در نوع ارائه اثر با هم آمیخت. این درست، رکوردشکنی شامل چیزی و اثری میگردد که سابقا در زمانی و مکانی غیر توسط دیگری ساخته شده باشد و حضور خلاقیت و هنر ناب در این نوع ارائه شاید کمی کمرنگ باشد.
این در صورتی صحیح است که همه عناصر پدید آورنده موضوع و یا نوع ارائه همان باشد که سابقا بوده، فقط کمی بیشتر و با کمیتی بزرگتر خودنمایی کند. اما درباره فرش خاکی خلیج فار موضوع فراتر میرود چرا که حضور هنر خلاق نیز به عینه مشهود و مقبول خاص و عام است، چه در قالب چه در محتوا.
با این حال به یک اثر هنری خلاقانه که ریشه در پیشینه مردمی کهن دارد، هم باید اجازه داد که قد راست کرده و دیده شود. نباید از آن انتظار داشت که خود را محروم و مخفی کند، آنهم در دورهای که برای اثری هنری به اندازه یک بند انگشت نیز در رسانه تبلیغ میکنند.
از نقطه نظرات و حساسیتهای ایجاد شده چه هم جهت و چه در مقابل فرش خاکی، بسیار قدر دانیم چرا که نشان دهنده موفقیت و مقبولیت آن است و همین نیز ما را بس.
لینکهای مرتیط: احمد نادعلیان / ابوذر نوروزینژاد / احمد کارگران
سلام
اینجانب حجت امانی از نوشته هایی که از طرف اینجانب نوشته اند متاسفم.بزودی در وبلاگم حقایق را بیان خواهم کرد.یا علی مدد است.