لیوا آوای طربانگیز و در حین حال محزون مردمانی بود. که از شهر و دیار خود کوچانده شده یا خود با آغوش باز غربت را پذیرفته بودند. لیوا نوعی موسیقی سیاهان است که از کرانههای زنگبار برخواسته و با آمیخته شدن با موسیقی عربی (عمان) به ایران رسیده است. لیوا را در مراسم زار هم میخوانند. از آن جایی که باد لیوا بیخطر است. در جشنها و دیگر مراسم شادی و سرور همچون عروسیها هم اجرا میشده است. در این موسیقی از یک ساز ملودی (زمهری /سازی شبیه سرنا) و پنج ساز کوبهای (دهلهای بزرگ و کوچکی همچون پیپه، جفه، پونکه و تویری) استفاده میشود.
رقص لیوا نیز غالباً به صورت جمعی و دایرهوار با ضرباهنگهای خاصی اجرا میگردد.
اما باد لیوا از مسقط برمیخیزد. همانطور که گفته شد ضرری ندارد. در مراسم خروج باد لیوا ۷۰ تن به صورت همزمان و هماهنگ میرقصند. پس ازسالها حضور لیوا که گویا از ۲۰۰ هم رد شده است (بر اساس یادداشت های دریانوردان هلندی تقریباً ۲۷۰سال پیش)؛ این آواها دیگر جزیی از موسیقی بندرعباس محسوب میشوند. این موسیقی متاسفانه در حال نابودیست.
همین چند دقیقه پیش مجری خبر ورزشی شبکه اول گفت: "تیم ملی فوتبال به چین باخت ولی دستش برای کره رو نشد!"
بیش از دو دهه است که اخبار ورزشی را دنبال میکنم ولی اولین بار است یک خبر ورزشی را به این صورت میشنوم.
سال گذشته همین روزها بود که احمد نادعلیان نمایشگاهی از آثار حجاریاش را
به معرض نمایش و فروش گذاشت. حال پس از گذشت یک سال وی بهگونهای دیگر
آثارش را عرضه کرده و در معرض نمایش گذاشته که به نوعی فاقد هرگونه خلاقیت
و حرفی جدید و از بسیاری جهات حتی در زمره آثار پیشین او هم قرار
نمیگیرند. متاسفانه این نمایشگاه نشان داد که گویا سرچشمه خلاقیت این
هنرمند رو به زوال است و به قول معروف هنرش دیگر حلاوتی ندارد. احمد
نادعلیان از جمله هنرمندان سالهای پس از انقلاب به شمار میرود که کارش
را با نقاشی و کارهایی که امروز آنها را به نام هنر انقلاب میشناسیم آغاز
کرد. سپس با بورسیه تحصیلی که دولت در اختیار وی قرار داد، دوره یکساله
فوق لیسانس و دکترای خود را در انگلستان گذراند و پس از بازگشت فعالیتش را
زیر عنوان هنر زمین آغازکرد و اکنون در راستای هنر محیطی در ایران پیگیر
است. هنرمحیطی «اصطلاحی برای توصیف آثار سه بعدی که تماشاگر بتواند به
فضای آنها داخل شود و خود را در محیطی ساخته شده حس کند این اصطلاح از
اواخر سالهای 1950م رایج شد.» این گونه هنری که از زیرشاخههای هنر جدید
محسوب میشود، به صورت پدیدهای از غرب به ایران وارد شد و اولین تجربیات
آن در ایران به سالهای قبل از انقلاب برمیگردد که توسط مارکو گریگوریان
صورت پذیرفت. با این توضیح کوتاه برمیگردیم به واکاوی دو نمایشگاه
نادعلیان که طی یک سال اخیر در گالری ماه مهر برگزار شده است: اولین
نمایشگاه،شامل آثار حجاریای بود که وی سالهاست این گونه آثار را در
جاهای مختلف دنیا انجام داده است و نادعلیان را بیشتر با این حجاریها
میشناسند. هرچند حجاری بر بستر سنگها و طبیعت به عنوان رسانهای جدید در
دهههای گذشته برای اولین با توسط جنی هولزر (jenny holzer) هنرمند مشهور
آمریکایی انجام شده است، با این وجود آثار نادعلیان با بهرهگیری از
نمادهای ایرانی(جدای از ضعف در طراحی) رنگ وبوی خاصی دارد. او همواره
دراین مسیر از نمونههای حجاری در موزهها و سنگ قبرهای ایرانی و هندی
تقلید و الگوبرداری کرده است. اما آن چه که در نمایشگاه اخیر او موجب شد
مطالبی را از ذهن بگذرانم، آثار نقاشیای بود که با خاکهای متنوع رنگی
صورت گرفته بود. اگر بخواهیم به ظهور اینگونه از آثار او برگردیم باید به
هنرمندان بومی هرمزگان اشاره کنیم. که نمایشگاهایی از اینگونه آثارشان را
در خارج از پایتخت هم برگزار نمودهاند. استفاده از خاکهای رنگی و نقاشی
به خاطر تنوع اقلیمی هرمزگان وجود اینگونه از نقاشیها را توجیهپذیر
میسازد اما شانسی که در برگزاری نمایشگاه برای نادعلیان رقم میخورد،
نمایشگاه در ناحیهای از تهران دایرشده که آنجا را بالا شهر میدانند و
هدف اصلی از برگزاری نمایشگاه در وهله اول مساله اقتصادی است. همان گونه
که میدانیم هنر جدید جریانی علیه گالریها بود و جای هنر محیطی در طبیعت
است که معنا میگیرد.
از این که بگذریم، هدف دیگر از نمایشگاه ربودن گوی سبقت در معرفی
نقاشیهای خاکی از هنرمندان جوان هرمزگانی بود. کاسههای سفالین
رنگدانهها با پر پرندگان و نقاشی پشت شیشه بیشترین بخش نمایشگاه را به
خود اختصاص داده است. و به نوعی هنرمند سعی دارد به ابزارهای نقاشی که در
گذشته کاربرد داشته ارجاع دهد و اصرار دارد که از این ابزار برای خلق
آثارش استفاده کند. حال سوال اینجاست که چه ضرورتی این امر را توجیه
میکند؟ آیا مانند این نیست که ما به آب تصفیه شده (آب معدنی) دسترسی
داشته باشیم اما بی هیچ دلیل منطقی دلوی برداریم و سراغ چاه برویم تا آب
موردنیاز خود را از آنجا تهیه کنیم؟ هر فرد آگاهی، واقف به این امر است
که مساله هنر امروز بیان و خلاقیت است نه ابزار؟
نکته دیگر اینکه رنگآمیزی با خاکهای رنگی بر روی شیشه که هنرمند
بهطور عملی در محل گالری تولید میکرد او با استفاده از قلمموهای ساخته
شده تصویر را قلمگیری و سپس خاکهای رنگی را با چسبهای اکریلیک روی سطح
شیشه میپاشید اینگونه کارها چیزی فراتر از کاردستیهای کودکان نبوده که
پیش از این بارها تجربه شدهاند و حرف جدیدی برای گفتن نداشت. امید که در
آینده شاهد خلاقیت و تغییر در روند هنری این هنرمند باشیم.
حجت امانی/ اعتماد ملی
عکس: راحله زمردنیادر همین راستا: نمونهای از آثار هنرمندان هرمزگانی که در متن به آنها اشاره شده/نقاشیخاک اثر احمد کارگران
پیکر بیجان ساجده کشمیری -شاعر- و دو همنورد دیگرش که پس از صعود به دماوند دچار حادثه شده بودند، فردا به بندرعباس منتقل میشود.
این اواخر بهش میگفتم دوست کوهی من! از بس کوهی شده بود مرامش!
اخرین نوشته ساجده در وبلاگش:
شامل دردی رنجی ده از بی نسبتی درنرمک آی لب خی سی ده به تف
غرقه کنی
سوراخ می پی چد به نوح
از سر کوهی سه رنگ سرخ با در کشتی
پرت امی انداخت به پا بندی گنو تا زمین پیدایی داد در تنی لخت
جفتی که بی اندازد پای کفش
یخ زده نوک دماغی را دست گیر
دهان گیر
سر از خوشی دارد در پا جای
ابراهیم
موسا
عیسا
محمد
"چه جوری را شاعر نمی داند شاعر شاعر است در انجام در احساس بردن از کلمه و به احساس کشیدن کلمه و در آوردن از کلمه و در همین گیر و دار های درگیری سخت با کلمه چیز های رو می شود که کلمه جواب نمی دهد و شکلی که می خاهی از کلمه در نمی آید در نتیجه به هم ریزی شاعر به هم ریخته از ناتوانی و نا جواب دهی زبان به هم می ریزد و می سازد ویران می کند و این همه در جهان شاعر افتادنی است و دست درازی ها شایسته –
در جهان شاعر تضاد ها بی هیچ پنهانی و عمدی در کار رو می شوند و ناتوانی زبان در برابری بیان و دریافت پیدایی می دهد – لحن های که شکل اجرایی ندارند صدا هایی که شکل خودشان نیستند و می توانند شکل به گیرند –"