سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

باز هم جام جهانی و آرژانتین

 تیم ملی فوتبال آرژانتین پس از قهرمانی در جام جهانی سال 1986 (به رهبری دکتر کارلوس بیلاردو و درخشش ستاره‌ی جوانش دیگو آرماندو مارادونا) در تمامی ادوار جام جهانی تا کنون مدعی قهرمانی جام بوده است.

  •  سال 90 آرژانیتن مدافع عنوان قهرمانی فوتبال زیبایی بازی نمی‌کرد اما با درخشش مارادونا و گویگوچه‌آ و کانیجیا و انسجام تیمی‌شان در دفاع  تا فینال پیش آمدند و در فینال مغلوب آلمان شدند. گل بازی را برمه از روی نقطه پنالتی به ثمر رساند. پنالتی به اشتباه برای آلمان‌ها گرفته شده بود. آرژانتین 9 نفره این بازی را به پایان رساند.
  • در 94 که تیمی بهتر و قوی‌تر از 90 بودند و نمایش چشمگیری داشتند پس از محرومیت مارادونا از ادامه بازی‌ها روحیه و نتایج را باختند.
  • در سال 98  تیمی جوان و منظم و دارای یک مربی باهوش به نام دانیل پاسارلا و بازیکنانی مثل اورته گا، باتیستوتا، زانتی، ورون، آیالا و ... بودند که همگی در اوج به سر می‌بردند در حالی که انگلیس را حذف کرده بودند، در مقابل هلند در یک بازی پر حادثه در حالی که سه بار شوت‌های باتی‌گل، اورته‌گا و دیگو سیمئونه به تیر دروازه خورد و داور یک پنالتی را برای آرژانتین نگرفت دو بر یک شکست خوردند و با جام وداع کردند.
  • سال 2002 آرژانتین پرستاره‌ترین تیم حاضر در جام بود و با تاکتیک‌های نوین و هجومی بیلسا  بازی زیبایی به نمایش می‌گذاشت. اما بازی زیبا نمی‌توانست کفایت کند. آنها در کمال ناباوری در دور اول حذف شدند. بعدها مربی تیم برزیل گفت ما با استفاده از تاکتیک‌های بیلسا قهرمان شدیم.
  • سال 2006 آرژانتین مدرن‌ترین فوتبال ممکن را به نمایش می‌گذاشت. شیوه فول پرسینگ آنها همه را میخکوب می‌کرد. تعداد پاس‌های رد و بدل شده بین آنها رکورد جام جهانی شد. هیچ نقصی در تیم دیده نمی‌شد. ریکلمه و سورین از بهترین‌های این تیم بودند. خوزه نستور پکرمن مربی آرژانتین که نقش زیادی در بروز استعدادهای تازه فوتبال آرژانتین و قهرمانی تیم‌های جوانان و نوجوانان آرژانیتن در جام‌های جهانی داشت این بار تیم ملی بزرگسالان را به امید قهرمانی به آلمان آورده بود. اما آنها در مقابل میزبان یعنی آلمان در ضربات پنالتی شکست تلخی خوردند و باز هم  به قهرمانی نرسیدند هر چند هنوز خاطره آن بازی‌ها در اذهان فوتبال دوستان حرفه‌ای باقی است.

 


 و اما جام جهانی 2010 : امروز هیچ کس توقع قهرمانی از تیم مارادونا ندارد. شانس اول قهرمانی اسپانیاست. برخی برزیل و ایتالیا و انگلیس را هم از شانس‌های قهرمانی می‌دانند. تیم آرزانتین انگار این بار برای لذت بردن از فوتبال و جام جهانی به این مسابقات آمده. با یک مربی که بیشتر اهل تفریح است تا ... حتی وقتی که توی زمین پا به توپ بود.

   اما شاید این روحیه بتواند آرژانتین را به قهرمانی نزدیک‌تر کند آن‌ها این بار فشارهای روانی سال‌های گذشته را ندارند. بازی اول آرژانتین با نیجریه نشان داد که آن‌ها از سال 94 و 2002 راحت‌تر نیجریه را می‌توانند شکست دهند. هر چند از نظر مهره از تیم‌های آن سال‌ها فقیرتر باشند. ورون دیگر ورون 2002 نیست. یا مانند 94 فرناندو ردوندو و مارادونا در خط وسط نیستند. بازیکن خلاق بوکا یعنی ریکلمه ستاره جام قبل هم به دلیل اختلافاتش با مارادونا به افریقا نیامده و خط دفاع هم استحکام همیشه را ندارد. جالب اینجاست که مارادونا برای جانشینی ورون هم کسی را با خود ندارد. نه از آیمار خبری هست و نه کس دیگری که بتواند جای خالی ریکلمه را پر کند. به هر حال مارادوناست دیگر...

یک فتوبلاگ

    دریا نام صفحه‌ی موسی بلبله عکاس جوان و خلاق هرمزگانی است که گاه در کنار هر عکس چند خطی هم از احساسش می نویسد. فرم جالبی است اگر ادامه داشته باشد...



رباعی+عکس [2]



این چرخ فلک که ما در او حیرانیم                 فانوس خیال از او مثالی دانیم

   خورشید چراغ دان و عالم فانوس                  ما چون صوریم که اندر او حیرانیم

                                                                                                [خیام]

رباعی+عکس [1]

در رثای عطا جنگوک

  دوست عزیز و البته نادیده‌ام "لاری" که از نوشته‌های سودمندش در قسمت نظرات این صفحه همیشه بهره جسته‌ام این بار سروده‌ای از "سید مصطفی کشفی" و در رثای عطا جنگوک برایم گذارده بود که به پاس محبت این دو عزیز و نیز ارادتی که به جناب جنگوک داشتم آن را در ادامه آورده‌ام.





خبر این بود: "عطا" شد خاموش!
دل غافل به کجا می‌برد این اندوهش
غم سنگین و غم چون کوهش!
شاد باشد روحش!
شرق، در دست خبر
تیر و پیکان اجل، شست خبر!
شرق روز شنبه، چارمین روز، ز ماه دوم.
از گل و فصل بهار
نغمه غم بزند کاسه تار
چار مضراب، در اوجش، بزند راه فرود!
پوست، آویخته با دست خرک!
کاسه تار که برداشته از دسته، ترک
خبر این بود: "عطا" رفت به خاک!
چه بگویم؟ که عطای جنگوک،
رفته از دست و ندارد گل ماهورش کوک!
پوست خشکیده و زه پوسیده!
وای از این غم، که به "مغلوب" رسید
یوسفی گم شد و یک "مویه" به یعقوب رسید!
سیم زردی که ندارد زنگی
دست خشکیده، نزد آهنگی!
نغمه "مال کنون"، باور ایل!
نوبت کوچ "عطا" آمد و
فریاد که رفت . . !


 عکس از : روزنامه‌نگار شهر خاکستری