کجا مبردی؟! کجا؟! ـــــ دلوم وا اتاقتن! وا یه دنیا واهم رختگی وا بوی همه کَس! همه ی چوکُنِ خاش وا همو پوستر ناصر یا که دست خطِ درشتِ پوریا وا خودوم ! وا تو که باش که صدام سردن و بد دسته خو رو تارِ گیتار ازنی بی خیالِ دهلِ خارجِ مه شعر رامی، وا احساس اخونی بله جان مه دلوم بد وا تون و همه ی چوکُنِ خاش!
هو خومم گاهی دلوم وا او اتاک ابوتن سپاس از تو دوست خب
دیوارها و آنتیگونه خشمگین ترجمه : فاطمه مدنی سربارانی فاطمه مدنی اهل جزیره هرمز و ساکن بندرعباس است او فارغ التحصیل ادبیات دراماتیک از دانشکده هنرهای زیبای تهران است . نوشته : گریسلدا گامبارو گریسلدا گامبارو (متولد 1928) یکی از نمایشنامهنویسان و داستانسرایان بنام و قدرتمند جهان است که در آثارش به مسائلی چون آدمربایی، اوضاع ناپدیدشدهها، اردوگاهها و جنگ کثیف در دوران دیکتاتوری آرژانتین میپردازد. درواقع این اولین نمایشنامه ترجمه شده توسط یک هرمزگانی است که به چاپ رسیده و برای نخستین بار است که اثری از گامبارو در ایران ترجمه شده . این کتاب را می توانید از کتاب فروشی کتاب واژه روبروی شهرنمایش ابتدای بلوار معلم تهیه کنید به همه دوستان پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانند
با سلام و عرض ادب به سیاورشن یان و کاربران ارجمند مثل اینکه ما ایرانی ها و شاید هم ما مسلمانها عادت داریم و یا جزء خرده فرهنگمان شده که هر انسانی از این خراب آباد رفت،بلافاصله بزرگنمایی و اسطوره سازی از آن فرد آغازکنیم.چرا دوستانی که هنگامی مرحوم با روزنامه ها دولتی مصاحبه می کرد و آن اظهارات سخیف و ناروا در خصوص زنان و دیگر مطالب اجتماعی را عنوان می کرد و شرمشان می آمد بگویندما بندر عباسی و همشری ناصر عبدالهی هستند، حالا سکوت کرده اند و حرفی نمی زنند؟ نکند به همین زودی فراموش کرده اند؟ چرا اکنون که حدود چهار سال از فوت ناصر میگذر هنوز چرایی مرگ او در هاله ای از ابهام مانده است و آنانی که میدانند جسارت افشای آن را ندارند. چرا؟ ناصر عبدالهی انسانی بود مثل خیلی از انسانها دیگر و شاید تنها تفاوتش با دیگران استعداد و توانایی او در موسیقی و صدای دلنشینی بود که داشت.هنرمند واقعی و آگاه فردی است که هنرو شخصیت اجتماعی اش درارتقاء و بالندگی فرهنگی جامعه اش موثر باشد. آیا پسندیده تر نیست به تقدس و منزه باوری مان از دوستان از دست رفته مان پایان دهیم و شخصیت واقعی شان را با تمام نقاط ضعف و قوتی که داشته اند نشان دهیم.
سلام
یادش بخیر
سلام .
۱۲ مرداد بود !
/بی تا /
یادش گرامی ومانا
یادش گرامی مثل ناصر کم پیدا میشه
20 وبلاگ نویس که نگران امنیت اند !
خدایش بیامرزه.همونجایی نشسته که دو ماه قبل من هم نشسته بودم.
از تصویرت استفاده کردم
ها همون اتاقه...
وبلاگ خوبی داری تبریک می گم با مطلب شهر من آرامش دارد به روزم.
http://isin.blogsky.com/1389/05/29/post-3
کجا مبردی؟!
کجا؟!
ـــــ
دلوم وا اتاقتن!
وا یه دنیا واهم رختگی
وا بوی همه کَس!
همه ی چوکُنِ خاش
وا همو پوستر ناصر
یا که دست خطِ درشتِ پوریا
وا خودوم !
وا تو که باش که صدام سردن و بد
دسته خو رو تارِ گیتار ازنی
بی خیالِ دهلِ خارجِ مه
شعر رامی، وا احساس اخونی
بله جان
مه دلوم بد وا تون و
همه ی چوکُنِ خاش!
هو خومم گاهی دلوم وا او اتاک ابوتن
سپاس از تو دوست خب
دیوارها و آنتیگونه خشمگین
ترجمه : فاطمه مدنی سربارانی
فاطمه مدنی اهل جزیره هرمز و ساکن بندرعباس است او فارغ التحصیل ادبیات دراماتیک از دانشکده هنرهای زیبای تهران است .
نوشته : گریسلدا گامبارو
گریسلدا گامبارو (متولد 1928) یکی از نمایشنامهنویسان و داستانسرایان بنام و قدرتمند جهان است که در آثارش به مسائلی چون آدمربایی، اوضاع ناپدیدشدهها، اردوگاهها و جنگ کثیف در دوران دیکتاتوری آرژانتین میپردازد.
درواقع این اولین نمایشنامه ترجمه شده توسط یک هرمزگانی است که به چاپ رسیده و برای نخستین بار است که اثری از گامبارو در ایران ترجمه شده .
این کتاب را می توانید از کتاب فروشی کتاب واژه روبروی شهرنمایش ابتدای بلوار معلم تهیه کنید
به همه دوستان پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانند
یادش به خیرکاش قبل از مرگش قدرش را می دانستیم
سلام
وبلاگ خوبی دارید یاد ناصر بخیر من توی اهواز باهاش
برنامه داشتم اون موقع که سازش ارگ بود و همتش
قد یه کوه . هنرمند هیچ وقت نمیمیره
به ماهم سربزنید با اجازه شمارو لینک میکنیم
با سلام و عرض ادب به سیاورشن یان و کاربران ارجمند
مثل اینکه ما ایرانی ها و شاید هم ما مسلمانها عادت داریم و یا جزء خرده فرهنگمان شده که هر انسانی از این خراب آباد رفت،بلافاصله بزرگنمایی و اسطوره سازی از آن فرد آغازکنیم.چرا دوستانی که هنگامی مرحوم با روزنامه ها دولتی مصاحبه می کرد و آن اظهارات سخیف و ناروا در خصوص زنان و دیگر مطالب اجتماعی را عنوان می کرد و شرمشان می آمد بگویندما بندر عباسی و همشری ناصر عبدالهی هستند، حالا سکوت کرده اند و حرفی نمی زنند؟ نکند به همین زودی فراموش کرده اند؟ چرا اکنون که حدود چهار سال از فوت ناصر میگذر هنوز چرایی مرگ او در هاله ای از ابهام مانده است و آنانی که میدانند جسارت افشای آن را ندارند. چرا؟ ناصر عبدالهی انسانی بود مثل خیلی از انسانها دیگر و شاید تنها تفاوتش با دیگران استعداد و توانایی او در موسیقی و صدای دلنشینی بود که داشت.هنرمند واقعی و آگاه فردی است که هنرو شخصیت اجتماعی اش درارتقاء و بالندگی فرهنگی جامعه اش موثر باشد.
آیا پسندیده تر نیست به تقدس و منزه باوری مان از دوستان از دست رفته مان پایان دهیم و شخصیت واقعی شان را با تمام نقاط ضعف و قوتی که داشته اند نشان دهیم.
مرسی ....
ممنون که ما دوستان ناصریایی رو به گرد هم آوردی سیاورشن!
هیچوقت این وبلاگ و خاطرات تلخش رو فراموش نمیکنم!!!
هر روز برای اینکه از ناصر خبری بگیرم میاومدم توی این وبلاگ ...
مرسی سیاورشن به خاطر تمام زحمتهات ..
موفق باشی ...
عشقم ناصره.