«منیرو روانیپور» میگوید:"من صحبت استان هرمزگان را میکنم، اصلا آنجا یک تفاوت کلی دارد با منطقه جنوب ما، یعنی جنوب بوشهر. چیزهای شگفتانگیزی وجود دارد، فرض کنید وارد بندرعباس که میشوید، گیتار ساز بومیشان است."(1)
اما سوال این است که چرا گیتار از دیرباز در موسیقی هرمزگان اینقدر پر رنگ بوده است؟ اولین چیزی که به ذهن میرسد حضور "ابراهیم منصفی" موسیقی و ترانههای اوست که خیلیها برای خواندن و زمزمه کردن آنها دست به گیتار میبرند؛ اما بسیاری هم هستند در همین هرمزگان و بندرعباس که گیتار میزنند اما کاری به موسیقی منصفی ندارند. من فکر میکنم پاسخ ما آنجاست. زیرا منصفی هم وقتی دست به گیتار بُرد؛ پیش از او منصفی دیگری وجود نداشت که بخواهد کارهای او را بزند!
+++
موسیقی «ناصر عبداللهی» با همهی سر و صدایش هیچگاه در بندرعباس جریانساز نبوده است. معدود افرادی هستند که تنها سعی در کپیبرداری از صدا و فضایی موسیقیایی او را دارند اما این اثرگذاری فقط در همین حد باقی مانده است. و بر خلاف موسیقیِ منصفی که در بندرعباس و حتی ایران امروز جریان پیدا کرده و اثرگذار و جریانساز بوده موسیقی ناصر از این نظر نحیف بوده و با مرگ او، موسیقی او هم به پایان رسیده است. حتی «محمد روهنده» خوانندهی عروسی بندرعباسی هم از او اثرگذارتر بوده هر چند این اثرگذاری نتیجه سخیفی برای موسیقی عروسی بندرعباس داشت. شاید در همین یادداشت به چرایی این پایان موسیقایی هم بپردازم.
+++
«فاطمه رضایی» خواننده، آهنگساز و ترانهسرای سالهای دور موسیقی محلی بندرعباس، نقل میکرد که: در آن روزها مسئولین برای تمرین خانهای تهیه کرده بودند ما پیش از ضبط در صدا و سیما، آنجا تمرین میکردیم و برای اینکه کارها درز پیدا نکند و کسی مزاحم تمرین نشود اجازه نمیدادند هیچ کس به آن خانه نزدیک شود. چند پاسبان در حوالی خانه نگهبانی میدادند و مسئول حفظ حریم این خانه بودند. اما در این میان کودکی بود که همیشه دور از چشم پاسبانها میآمد و گوش میایستاد. وقتی گیر میافتاد، میگفت: "من داشتم از اینجا رد می شدم. خیلی علاقه داشت!" (2)
+++
اوایل دهه هفتاد بود که ناصر از اجرای موسیقی در عروسیها دست کشید و پس از یک سکوت طولانی ناگهان و هم زمان با پنج آلبوم متفاوت و به زعم خود او "معنوی" در بندرعباس منتشر شد. قطعههای " انسان غافلن"، "سر سویدا"، "خداوند عیسی" و "گنوغ" از این آلبومها در آمدند و این آخری: گنوغ (دیوانه) شاهکار ناصر بود در آن زمان. گنوغ، ترانهای بود از «صالح سنگبُر» بهترین فوتبالیست بندرعباس، که سر پیری رو آورده بود به ترانهسرایی و از قضا ترانههای اجتماعی او، کارهایی در خور اند. گنوغ فضای موسیقیایی تازهای برای موسیقی بندرعباس بود. بعدها اختلاف صالح و ناصر باعث شد این کار در دوران حرفهای ناصر ضبط نشود. صالح: "به ایشان گفتم شما دیگر گنوغ نیستی و حق نداری گنوغ را بخوانی!" اینگونه بود که فقط بندرعباسیها توانستند اوج کار ناصر و صالح را بشنوند. "محمد رفیع اشعری" نوازنده و سازنده عود میگفت: "ناصر در این کار از تکنیکهای نوازندگی عود هرمزگان استفاده کرده است." (3)
رگههایی که احتمالا ناصر در کودکی از همان گوش ایستادنها در ناخودآگاه خود ذخیره کرده بود.
+++
سالها پس از منحل شدن گروه "لیوا" و هجرت "علی حبیبزاده"، این ناصر بود که موسیقی بندرعباس را در سطح ملی مطرح و نگرش عوام از موسیقی بندرعباس را اصلاح میکرد. او به گمان من حتی القائات نادرست رسانهها در مورد چهره و سیمای بندرعباسیها را نیز دگرگون کرد.
+++
"جوانکی دیدم خوش بر و رو؛ شیرین؛ خوش تیپ که آهنگی میخواند به نام "فاطمه بنت نبی"... بسیار شیرین؛ جذاب و دلنشین. صدایی با حلاوت ویژه، تناژ بسیار زیبای بم، دارای ریتم درونی بسیار زیبا... ناصر عبداللهی خواننده و ملودیسازی بسیار شایسته بود، احاطهاش بر تمام ریزهکاریهای خوانندگی به حد کمال بود...بزرگترین حسناش احاطه بر موسیقی جنوب ایران بود مخصوصا بندرعباس... تسلطاش به آن گویش..." ] گزیدهای از سخنان فریدون شهبازیان [
+++
چندی پیش من از ترانهسرایی که در مرکز است و بسیار علاقمند است به موسیقی هرمزگان؛ پرسیدم چه در موسیقی و ترانه هرمزگان میبینی که جذب آن شدهای؟ بدون مکث پاسخ داد: "گویش موسیقیایی." ناصر تسلط خوبی بر این گویش موسیقیایی داشت. شاید منشا این ریتم درونی صدایی که فریدون شهبازان از آن یاد میکند، تسلط ناصر بر این گویش و ویژگیهای موسیقیایی آن باشد. گوش کنید "یمبو سئنه" را که ناصر از قابلیتهای این گویش در نوشتن ترانه و هم خواندن آن به خوبی استفاده کرده است.
همَه ممنون خدا دلِ پر از شکر و صنا
دور شیطُن سر اَبو اگذرِد دور ِ بلا
+++
اگر به کارهای اخیر ناصر گوش دهیم، کارهای بندرعباسی که گیتار آن را هم خود او نواخته، به کنهی سخن منیرو راونیپور بیشتر پی میبریم. ناصر هر چند در ردیف بهترین گیتاریستهای بندرعباس جای ندارد؛ اما در اجرای ریتم بندرعباسی و اجرای کاملتر و ظریفتر و شفافترِ آن با گیتار تردیدی نیست که بهترین است. به ویژه کارهای تازهتر که او در فرمهای ملودیک و آکوردبندی دارد به موسیقی محلی بندرعباس نزدیکتر هم میشود و ریتم را هم به بهترین شکلی که تا کنون شنیده نشده، پیاده میکند. وقتی این کارها را که اغلب ضبط خانگی هستند گوش میدهیم، حس میشود، این ساز کاملا یک ساز بومی است. کاملا بندرعباسی. (به این آثار ندارید رجوع به قطعات "نقش جمال" و یمبو سئنه" کمک میکند.)
از خوش اقبالی ناصر و دیگر موزیسینها و گیتاریستها ریتم بندرعباسی ساختاری دارد که خیلی خوب بر روی گیتار اجرا میشود و اجازه میدهد ما حس کنیم با یک ساز بومی طرف هستیم.
+++
ناصر عبداللهی که متولد دهم دی ماه 49 بود، در 29 آذر 85 در گذشت، چند ماه پس از درگذشت آن پیرمرد ترانه سرا؛ صالح سنگبر.
هشتم دی ماه 91 . سیاورشن بندرعباسی
(1) : گفتگو با مجله گردون شماره 25 و 26 تیرماه سال 72
(2): گفتگو با نشریه کیدی. اسفند 85
(3): گفتگو با نگارنده، منتشر شده در وبلاگ سیاورشن، دی ماه 83
بندهایی که درشت شدهاند در شماره 42 مجله «آسمان» چاپ شدهاند.
من یک سوال مطرح می کنم، "چرا ابراهیم منصفی در ترانه و موسیقی؛ یگانه است؟" حزن؛ تراژدی و صداقت در بسیاری از آثار و ترانههای نقاط مختلف میهنمان وجود دارد. اما ما تنها با یک منصفی رو به رو هستیم. البته این نکات در کارهای منصفی دیده میشوند اما پاسخ کمی پیچیدهتر است.
چرا منصفی پس از گذشت سالها هنوز تکثیر میشود و حتی به زعم من تازه دارد شکوفا میشود و خودنمایی میکند؟
دوستی برای من نوشته که شاید ساز گیتار هم تاثیرگذار بوده. بگذارید چیزی برایتان نقل کنم. در یک مصاحبه «منیرو روانی پور» میگوید:"آنجا یک تفاوت کلی دارد با منطقه جنوب ما، یعنی جنوب بوشهر. چیزهای شگفتانگیزی وجود دارد، فرض کنید وارد بندرعباس که میشوید، گیتار ساز بومیشان است."*
شاید این سخن به لحاظ موسیقیایی خیلی علمی نباشد اما گیتار اینجا خیلی پر رنگ است. چرا؟ دلیل اولی که به ذهن ما میرسد حضور منصفی و موسیقی و ترانههای منصفی است. خیلیها برای خواندن و زمزمهکردن ترانههای او دست به گیتار میبرند. اما نکته اینجاست که خیلیها هم در هرمزگان گیتار میزنند اما کارهای منصفی را نمیزنند. من فکر می کنم پاسخ ما آنجاست. زیرا منصفی هم وقتی دست به گیتار برد؛ پیش از او منصفی دیگری وجود نداشته که بخواهد کارهای او را بزند!
من فکر میکنم بخشی از پاسخ ما اینجا در این پرسش نهفته است. جایی که می تواند نقاط قوت منصفی هم به آن مرتبط باشد.
شاید هرمزگانیها خوش شانس بودهاند که منصفی هرمزگانی است و حضور منصفی برای آنها موهبت است همان طور که نصرک و حبیبزاده موهبتاند. اما آیا منصفی هم خوش اقبال بوده که هرمزگانی بوده؟ شاید اگر منصفی در جایی دیگر بود؛ منصفی نمیشد و نمیتوانست کارش را به این شکل ارائه بدهد. موسیقیهای غنی بسیاری در گوشه و کنار ایران جریان دارند؛ اما چرا منصفی یکی است؟
آن چیزی که من در منصفی و در آن گیتاریستهایی که منصفی نمیزنند دیدم؛ ساختار منعطف موسیقی هرمزگان است هر چند ریتم در کارهای منصفی ریتمهای مثل اسلو راک یا لاتین هستند اما این ریتمها در نوازندگی منصفی نزدیک شده به ریتم بندرعباسی. و اتفاقا ریتم بندرعباسی هم از خوش اقبالی موزیسینها و گیتاریستهای اینجا؛ بر روی گیتار خیلی خوب پیاده میشود.
چندی پیش من از ترانهسرایی که در مرکز است و بسیار علاقمند است به موسیقی هرمزگان؛ پرسیدم تو چه در موسیقی و ترانه هرمزگان میبینی که جذب آن شدهای؟ بدون مکث پاسخ داد: "گویش موسیقیایی شما."
این گویش موسیقیایی هم؛ خیلی به منصفی کمک کرده است، همان طور که ساختار ملودیک و ریتمیک موسیقی هرمزگان و همین طور آرشیو شنیداری او از موسیقی ملل؛ همهی اینها ابزارهای بودهاند برایش و اینها به علاوهی موسیقی درونی منصفی باعث شدهاند؛ منصفی به گمان من یگانه باشد. اما قطعا پاسخ می تواند گستردهتر و شاید هم سادهتر از این باشد. این تنها یافتههای من است از منصفی و هنوز این پرسش باقی است. و حتی خود این پرسش را هم شما میتوانید به چالش بکشید.
1) اینها کم و بیش و با اندکی ترمیم، صحبتهای من بود در نشستی که گروه اگزت برگزار کرده بود، درباره منصفی به تاریخ آذرماه 91 . جزیره هرموز
*مجله گردون شماره 25 و 26 تیرماه سال 72
پ ن: دیروز شانزدهم شهریور؛ اولین زادروز علیخان بود، که بدون حضور او بر ما گذشت! او اردیبهشت همین امسال در گذشت.