در برخی از این ترانههای «بند تنبانی» مفاهیم عمیقی نهفته است. نگاه کنید به این ترانه که تاریخ دقیقش از متن آن استنتاج شده و پس از تلاشهای بی وقفهی متخصصان روشن گردیده مربوط به سال 1994 و حوالی آن است.
خطِ کمر ِ «وانتبار» | بهم اِتزدن روزگار
دختو دنبال یار نارَن | همه شاوا «نود و چهار»
در واقع نکته کلیدی در «خط کمر وانت بار» و «94» نهفته است. از آنجایی که بندرعباسیها علاقهی وافری به اتومبیلهای باری «تویوتا» داشتهاند مشخص است که منظور ترانهسرا از وانت؛ تویوتای مدل 94 است و «خط کمر وانتبار» هم همان خطوط گرافیکی بدنه اتومبیلاند که مشخص کنندهی مدل آن بودند. و حالا ترانهسرا گلایه دارد که این خطوط معادلات روزگار را بر هم زدهاند و دخترها به دنبال یارشان نمیروند و چشمشان دنبال «تویوتای 94» است. از بد حادثه این ترانهها [که نمونه فوق یکی از سالم ترینشان هم هست] ملودیهای شیرینی هم دارند و زود در بین مردم جا میافتند و ورد زبان میشوند. وقتی به عقبتر بر میگردیم و ترانههای دهههای چهل و پنجاه ِ عروسیهای بندرعباس را با امروز مقایسه میکنیم متوجه سیر متبذل و نزولی آن خواهیم بود. چنانکه نمونههای امروزی حتی برای مثال زدن هم شایستگی ندارند!
این عکس در یک لَنجِ مسافربری گرفته شده. هر چند با یک دوربین 3 مگاپیکسلیِ خانگی گرفتمش اما بیش از هر کدام از عکسهایم دوستش دارم.
این عکس در یک لنج و در مسیر جزیره قشم به بندرعباس گرفته شده. تاجران یا بهتر است بگویم قاچاقچیان کالا که کمی وضعشان خوب بود و مردم بهشان ارباب میگفتند مردم را اجیر میکردند تا بارهای آنها را از جزیره تا بندر بیارند و طبق اجازهای که قانون به هر نفر برای آوردن بار محدود میداد آنها بارهایشان را بین مردمی که حاضر بودند در ازای مثلا ده هزارتومن این کار را بکنند؛ تقسیم میکردند. خانواده ها هم برای اینکه پول بیشتری گیرشان بیاید بچههای کوچک را هم با خودشان میآوردند و از شناسنامهی آنها هم برای گرفتن برگ سبز (برگهای که میتوانستند با آن مقدار بار محدود را بیارند) استفاده میکردند. و این تصاویر خلق میشد در این لنجها...