مهران مدیری پدیدهای است که نمیتوان نسبت به او بیتفاوت بود. آنقدر در کارش تبحر دارد که بتواند هر قشری را جذب کند. البته طنز او را نمیتوان یک طنز ایدهآل قلمداد کرد اما باید شرایطی که او در آن کار میکند را هم در نظر داشت. هر چند من فکر می کنم طنز خوب در این شرایط است که متولد میشود و همه چیز مهیای رشد او میگردد. من هنوز نمیدانم که چطور در این باره قضاوت کنم و فکر میکنم فعلا نیازی به قضاوت هم نیست. در قهوه تلخ او مانند کارهای پیشیناش هم مخاطب عام را دارد و هم خواص را... جایی طنزش این است که سرآشپز، مستشار را با ملاقه تهدید میکند و گاه از زبان یکی از شخصیتهایش خطاب به مطرب دربار میگوید: "وای به حال اونایی که دمبک مطربی دست گرفتن و مجلس ظالم رو گرم کردن." و خطاب این جمله هم جواب میدهد:"ما هنرمندیم هنرمند هم جایی می رود که قدرش را بدانند."
در اینجا در واقع مدیری مانند برخی از نویسندگان امریکای لاتین که در وسط داستان دق و دلیشان از دیگر همکارانشان را هم خالی میکنند در واقع دق دلی خودش و مردم را اینگونه خالی میکند. البته این تفاوت بین هنرمندان را مردم بدون اشارهای درک میکنند.
یا در جایی دیگر از قول یکی از ارکان قدرت میگوید: "افراد داموس خان از رعیت پول بگیرند و بعد ما همان پول را به رعیت بدهیم تا دلخوشانشان شود. این وسط یک کتکی هم بخورند."
به هر حال امثال مهران مدیری و شجریان و علی کریمی و... هستند که به ما میگویند هنوز میتوانیم افتخار کنیم که ایرانی هستیم.
لینک مرتبط: وب سایت سریال قهوه تلخ
پی نوشت: در نوشتن دیالوگ ها چون به حافظه رجوع کردهام شاید کلمهای پس و پیش شده باشد.
احسان رضایی فیلمساز هرمزگانی را علاوه بر آشنایی دیرینه و ریشههای مشترک من با اثر قابل تاملاش "گوجگنو"بازشناختم. کاری که باعث شد من پس از آن همیشه پیگیر کارهای تازهتر احسان باشم. "کشند قرمز" آخرین کار احسان و ایمان رضایی است که احسان دربارهاش میگوید: "متاسفانه امکان نمایش فیلم به دلایلی به وجود نیامد و از آنجایی که مدت سه سال است دوستان؛ همکاران و مخاطبان ما در سینمای هرمزگان کاری از ما ندیدهاند و این دومین فیلم ماست که به چنین سرنوشتی دچار میشود و... ما معتقدیم فیلمساز مثل آب روانیست که اگر با مخاطبانش ارتباط نداشته باشد همچون مرداب میگندد..."
اگر دوست دارید این فیلم را بینید به وبلاگ احسان رضایی سر بزنید.
با خبر شدم که چند روزی هست هنرمند شهرمان حسین گردین در غم از دست دادن برادر جوانش سوگوار است. تسلیت میگویم به حسین عزیز... آرامش را برای روح آن عزیز آرزو میکنم.
متن زیر گفتگویی است که مرتضی نیکنهاد با کیانوش جهانبخش رییس انجمن موسیقی هرمزگان انجام داده و پاسخی است به نظراتی که در مورد "هرمزگان پایتخت موسیقی" شماره قبلتر ندای جوان چاپ شده بود. متن به گونهای نبود که مرا ترغیب کند جوابیهای برای آن بفرستم اما اگر حس و حالی بود در همین وبلاگ پاسخی کوتاه بر آن خواهم نوشت. ادبیات این متن ادبیاتی است که مردم ما دیگر با آن مانوس شدهاند.
ابتدا لازم است متن من را بخوانید و سپس پاسخی که آقای جهانبخش دادهاند. [لینک یادداشت من]
+++
پس از پرونده پایتخت موسیقی ؛ ظنز یا تراژدی که هفته گذشته در صفحات میانی ندای جوان منتشر شد کیانوش جهانبخش درخواست کرد در پاسخ به منتقدانش جوابیهای بنویسد اما از او خواستم رو در رو با هم گفتگو کنیم.
مرتضی نیکنهاد
نیک نهاد: ظاهرا نسبت به برخی گفتههای که توسط اهالی موسیقی در شماره قبل منتشر شد اعتراضهایی داری؟
جهانبخش: آقای
صفا نوشته است من به این القاب اعتقادی ندارم میخواهم بگویم مهم نیست که
شما اعتقاد داشته باشید اینجا پایتخت است یا نه! همه پذیرفتهاند و این یک
واقعیت است و به اثبات رسیده، شما نوشتهاید "اینکه با چه هدفی این شعار
مطرح شده حرفی نمیزنم!" یعنی شما باید بگوئید ما چه هدفی داشتهایم؟ اگر
شما نمیفهمید بیائید تا توضیح دهم ما تنها استانی هستیم که رئیس جمهور در
بحث موسیقی دستوراتی داده است، مطمئن باشید به کوری چشم خیلیها اتفاق
خواهد افتاد. خانواده موسیقی دست به دست هم دادهاند و حمایت میکنند.
این طبیعی است که در نیمه اول سال به خاطر شرایط آب و هوایی فعالیتهای ما
کم شده است. آقای صفا بفرمائید هدف شما چیست؟! شما فکر میکنید ما ژست
تبلیغاتی گرفتهایم. این شعار توجه همه را به سمت ما جلب کرده است، بنده
ذوق میکنم ما پایتخت شویم. شما اگر تافته جدا بافته از مردم هستید نمیدانم هر چند می دانم شما با حرفهای من بزرگ خواهید شد. یک گروه بیطرف را
انتخاب کنید و بپرسید آیا اعتقادی به حرف من دارید. ایده پایتخت موسیقی
قبلتر از من مطرح شده بود اما نگاه جدی نشده بود! چرا قبلاً اعتراضی وجود
نداشت. بنده دیدم ایدهی خوبی است مطرح کردم اگر نتیجه نداد اتفاقی نمیافتد و چیزی کم نمیشود.
عدهای معتقدند انجمن بدون در نظر گرفتن امکانات و شرایط موجود این شعار را مطرح کرده است. خواستههای شما چقدر به واقعیت نزدیک است؟
من
شش ماه نیست که مسئولیت انجمن را پذیرفتهام. معجزهای نمیشود کرد.
منتظر اعتبارنامه هستیم تا بتوانیم تصمیمگیری کنیم. این ادبیات بی ادبانه
دوست منتقدمان شایسته شخصی نیست که خود را نویسنده و محقق موسیقی می
داند. شما اگر زیر لحاف هستید برون بیائید و ببینید، سرتان را همچون کبک
زیر برف کردهاید و نمیخواهید واقعیتها را ببینید! آیا شما تا به حال ایده
دادهاید که حالا دایه دلسوزتر از مادر شدهاید؟ چند بار آمدید کمک کوچک
فکری کنید. شما که اهل چت هستید بنویسید ما از پایتخت موسیقی هستیم [1] مطمئن
باشید که در جوابتان میگویند: بندرعباس! پس بهتر است بنده هم با ادبیات
خودتان بگویم سرتان را از زیر لحاف بیرون بیاورید. البته شما پیش از آمدن
من هم در وبلاگتان به بنده حمله کردید. [2] آقای صفا موسیقی هرمزگان زنده و
پویا است و هرگز نخواهد مرد. البته اگر که قصد کمک ندارید از پای در
نیاوریدیش.
شما فکر میکنید ما ژست تبلیغاتی گرفتهایم؟
ظاهرا در مورد یادداشت آقای شهیدی هم نظراتی دارید؟
آقای
شهیدی من که تا به حال نه شما را دیدهام و نه میدانم کجای موسیقی قرار
دارید! اما قطعاً اشکال از من است که مکتوبات را مطالعه نمیکنم. اما چهره
شما را که در عکس میبینم احترامتان بر من واجب است. اما مطلبی که فرمودهاید مسئول انجمن موسیقی گفته من کارشناس موسیقی نستیم من مسئول انجمن هستم
را تکذیب میکنم. این جمله را من نگفتهام اما به نام بنده چاپ شد. مطلب
من این است که نظریههایی که دوستان دربارهی تاریخچه موسیقی استان مطرح میکنند بدلیل نداشتن مستندات قابل استفاده نبود. من هم همان اطلاعات را
داشتم و شاید بیشتر ولی کمکی به پیشرفت موسیقی هرمزگان نمی کند. آقایان عزیز! سالهای پیش هم انجمن موسیقی وجود داشت اما چند نفرتان کمک کردید؟
متاسفانه در مقابل مدیریت فعلی هم نگاهتان تخریبی است. نه به قبلیها کمک
کردید و نه به من! برخیها فکر میکنند پایتخت موسیقی بیلان کاری جهانبخش
است اما این حقیقتی است که باید بپذیریم. نمیخواستم جواب کسی را بدهم چون
میترسیدم از ظرفیتشان خارج باشد. همان که یار اتات پتو پتون.. را ساخت
قابلیت رشد را دارد. حتی او هم دوست دارد هرمزگان پایتخت موسیقی ایران شود
قربان! ضعفهایی که بهرنگ عباسپور به آن اشاره کرده کاملاً کارشناسی شده است، باید از تمام ظرفیتهایمان استفاده کنیم. حجت حاجیزاده حرفهای خوبی زده و
پیشنهاد مناسبی هم داده است هر چند که بخشهایی از صحبتهای این دوست را
قبول ندارم به دلیل اینکه اعتقاد دارم اهالی موسیقی کارشان را انجام میدهند و اثر خلق میکنند اما دوستان رسانه این آثار را معرفی و مکتوب نمیکنند و عملکرد قابل دفاعی ندارند.
به نظر من باید یک گفتمان شکل
گیرد و دیدگاههای مختلفی در خصوص پایتخت موسیقی فرصت اظهار نظر داشته
باشند، این کمبود احساس نمیشود؟
من حاضرم با دوستان مناظره کنم. اگر حمایت اهالی موسیقی محقق شود همین مدیر که به قول شما کارشناس نیست طرح و برنامههایی دارد که با حمایتهای اهالی موسیقی محقق میشود و اثرات خوبی خواهد گذاشت. در
شماره بعدی ندای جوان طرح پیشنهادی انجمن موسیقی به دفتر موسیقی وزارتخانه
را ارائه خواهم کرد. اولویت اول ما مستندسازی و تدوین کتاب موسیقی هرمزگان
و همچنین انتشار آواها و نواهای موسیقی هرمزگان در قالب صوتی و تصویری در
سطح گسترده است.
اما من همچنان معتقدم تا نظر مسولان تصمیم گیرنده جلب نشود پایتخت شدن امکانپذیر نیست، ارزیابی شما چیست؟
بد
نیست نظر مسئولان عالی رتبه استان، نمایندگان مجلس و دستگاههای فرهنگی
استان را هم جویا شویم آنها بیشتر از دیگران به این موضوع اهمیت میدهند.
از همه عزیزان تقاضا داریم بغضها را کنار بگذارند و کمک کنند.
یک گلهمندی هم از ندای جوان داشتی؟
از هفته نامه ندای جوان هم گلایهمندم به خاطر تیترش! بهتر بود جای طنز یا تراژدی مینوشتید رویا یا واقعیت!
+++
1 : در این قسمت انگار بخشی از متن را دوستان ندای جوان جا انداختهاند.
2 : لینک حمله