ناصر عبداللهی در کماست . لطفا دعا کنید . او در پی یک حادثه دچار مشکل مغزی* شده و در وضع نامناسبی به سر می برد .
کسانی گه گروه خون آنها بی منفی(-b) است فردا یا بهتر است بگویم امروز شنبه در شعبه مرکزی انتقال خون بندرعباس حاضر شوند و ... لطفا !
کاش بتوانیم همدیگر را بیدار کنیم . برای خوابیدن همیشه وقت هست ... دعا کنیم ... او پسر خوب موسیقی جنوب است .
خدایا خودت می دانی من زیاد اهل دعا کردن نیستم ...این را اجابت کن ...
همین چند وقت پیش بود که برایت می خواند :
مُهر مِهرت ای خدا کپِ کپ دل خو اُمزدن اون نشون عاشقی وا آب و گِل خو اُمزدن
لحظه ئون عاشقی گپ و گفتی امنین وا کسی چه بگم با کس و ناکس تو برام همه کسی
من هم امشب این را به جای دعاهایی که بلد نیستم زمزمه می کنم . باشد که ...
خواهرم در آخرین لحظات نوشتن این یادداشت کاغذی آورده و می گوید این را بخوان : بسم الله و بالله لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم الهم ایاک نعبد و ایاک نستعین قد ترا ما فیه ففرج انی یا کریم .
این را هم می خوانم .
..............................................................................
* در سی تی اسکن از ناصرعبداللهی ورم مغز مشاهده شده و پزشکان معالج وی از کبودیهای نامتقارن روی گونه ، لگن راست و زانو اظهار تعجب کرده اند.
یادداشت زیر ادامه ای است بر مبحث قبلی ، به قلم چوک سورو
***
با عرض سلام !
نه موسیقی دان هستم و نه حتی از الفبای موسیقی چیزی می دانم ، ولی از شنیدن موسیقی لذت می برم و برایش هیچ مرز جغرافیای قائل نیستم ، از سرنا و جفتی ، چنگ و دهل بندری گرفته تا سیتار راوی شنکر و شهنای بسم الله خان هندی. از عود فریدالطرش ،آواز عبدال حلیم حافظ تا صدای جادوی امکلثوم و صدای شجریان ،از آواز دکتر شوان به زبان کردی ، صدای بنجوی عبدلرحمان بلوچ. تا موسیقی افریقای و نوای دل انگیز نی انبان هنرمندان بوشهری ( همسایه غربی ) . بنا بر این هیچ تعصبی در این باره ندارم . عاشق تاریخ و فرهنگ جنوب بخصوص هرمزگان هستم و از این زاویه تاریخی روندی که موسیقی هرمزگان از آن تاثیر گرفته را دنبال می کنم . تاثیر فرهنگ افریقای و هندی بر فرهنگ هرمزگان موضوعاتی بوده اند که طی ۲۰ سال گذشته بصورت جدی دنبال کرده ام . و از این زاویه به گفته های اقای حبیب مفتاح نگاه کرده ام ، ایشان به سادگی و بدون کوچکترین اطلاعی از موسیقی هرمزگان، آن را تا سطح یک موسقی کوچه بازاری تنزل داده و ان را یک نوع موسقی عربی برشمرده است ( بخوانید کاباره ای ) . در مقابل چنین برخوردی نباید انتظار یک برخورد متین و شمرده داشت .
حبیب مفتاح بعد از تعریف و تمجید از موسیقی بوشهری و عالمگیر شدن آن چنین می گوید :" آنچه موسیقی خلیج فارس و جنوب یاد می شود موسیقی بوشهری است . "یعنی موسیقی هرمزگانی در این مرز جغرافیای جای ندارد .
***
نی انبان بصورتی که امروزه در کشورهای عربی و ایران مورد استفاده قرار می گیرد چیزی نیست جز ره آورد تسلط انگلیسیها در منطقه هر چند اگر به تاریخ قدیم نگاه کنیم در نواحی مصر باستان ، ایران باستان و روم از نی انبان رد پایی پیدا می شود و بعضی محققان می گویند این رومیها بودند که نی انبان را به انگلیس و اسکاتلند برده اند .
آقای محسن شریفیان در تایید گفته های آقای حبیب مفتاح که گفته بود حدود ۲۰۰ سال پیش یک قبیله افریقایی به جنوب مهاجرت کرده بود ، با استناد به سفرنامه نییور در سال ۱۷۶۵ (که سیاهان را در جزیره خارگ در حال اجرای مراسمی دیده)آنرا دلیلی بر درست بودن گفته های حبیب مفتاح و بی اطلاعی من دانسته است .
اقای محسن شریفیان گرامی ! بودن چند افریقایی تبار در خارگ و یا هزاران افریقای در ۲۰۰ سال پیش در امریکا ، چه ریطی به مهاجرت دارد . مگر ما تاریخ برده داری را نخوانده ایم ؟ از ۱۵۰۰ سال پیش اعراب هزارن افریقایی را از شکارگران انسانها خریده و در سراسر خاورمیانه به فروش می رساندند . مگر از حضور دهها هزار برده در خوزستان و بین النهرین در کتابهای تاریخی چیزی نخوانده ایم ؟
قیام زنگیان در سواحل شط العرب در ماه شوال ۲۲۵ هجری قمری ( سال ۸۶۹ میلادی ) که حدود ۱۵ سال بطول انجامید این قیام از بصره آغاز و سراسر منطقه را فرا گرفت و حتی شهرهای اهواز شوش دشت میشان و جندی شاپور هم برای مدتی در دست شورشیان زنگی بود .
هندو شاه در کتاب : تجارت السف : به حضور دهها هزار برده افریقای در منطقه و شرکت آنان در قیام علیه برده داران و خلفای عباسی اشاره می کند . همچنین جرجی زیدان در کتاب تاریخ تمدن اسلامی به حضور دهها هزار برده در نواحی خوزستان و بین النهرین اشاره می کند و می گوید هزاران برده در معادن اطراف بغداد و اراضی بصره و .... بکار گرفته بودند . در هیچ کدام از کتابهای تاریخی اشاره به مهاجرت افریقایها به منطقه خلیج فارس نشده ، این نظام برده داری بخصوص بعد از تسلط مسلمانان بر منطقه بین النهرین و خلیج فارس ، هزاران انسان افریقایی از شکارچیان انسان خریده و در بازار منطقه بفروش می رساندند . نه مهاجرت ! در باره رابطه جنوب ایران با افریقا و تاثیرات آن بخصوص ارتباط با منطقه زنگبار دو مطلب جداگانه در بلاگ سورو نوشته ام. (1 ، 2 )
برای هنرمندان بوشهری و هرمزگانی آرزوی موفقیت می کنم . و از آقای محسن شریفیان بخاطر حضورشان در جمع هرمزگانیها سپاسگذارم . ما مردم جنوب فرهنگ مشترکی داریم ، مشکلات مشترکی داریم ، از لحاظ منابع غنی هستیم ولی هردو استان منطقه محروم هستند خلاصه در فقر هم شریک هستیم .
پ ن : چوک بندر هم لینک جالبی درباره ی نی انبان گذاشته است . [لینک] . متشکرم .
چندی پیش یادداشتی نوشته بودم درباره ی گفتگوی حبیب مفتاح ـ نوازنده ی بوشهری ــ با سایت میراث فرهنگی در خصوص موسیقی جنوب و البته موضع گیری بدون دلیلش در مقابل موسیقی هرمزگان که موسیقی هرمزگان عربی است و ... در آن یادداشت سعی کردم تا جایی که ممکن از است از زبان دیگر موزیسن های بوشهر در مورد موسیقی هرمزگان و رد سخنان مفتاح استفاده کنم . در این میان دیگر دوستان مثل چوک سورو هم نظرات مختلفی داشتند . چیزی که باعث شد دوباره سر این بحث را باز کنیم جوابیه ای است که آقای محسن شریفیان ــ موسیقیدان و پژوهشگر ـ بر گفته های چوک سورونوشته است . ابتدا نظرات چوک سورو و سپس جوابیه آقای شریفیان را می خوانیم . دیگر دوستان هم می توانند در این بحث شرکت کنند . باشد که چیزهایی نو بیاموزیم .
... متاسفانه عدم اطلاع ایشان(حبیب مفتاح) از فرهنگ و تاریخ جنوب و یا تعصب کور ( شونیستی) بوشهری باعث گردیده نه تنها واققیت را وارونه جلوه دهند بلکه تاریخ را هم تحریف نمایند . ایشان موسیقی بندعباس را بیشتر با ریتم عربی می دانند ؛ ساز علی کو بریمو ؛ چنگ (قیچک) جمشیدک ؛ جفتی قنبر راستگو و دوستک ؛ سبک زیباشیربان و نصره ؛ سبک لیوا ؛ سبک زار ؛سبک حبیب زاده و..... کجایشان ریتم عربی دارند ؟!
به جز موسقی مطربی که بیشتر در جزیره قشم رواج دارد و ترکیبی از موسیقی بندری و خلیجی است .
در موسیقی جنوب/ بندرعباسی ؛ بوشهری ؛ آبادانی و...جای پای فرهنگهای مختلفی را می توان دید ؛ فرهنگ ایرانی ، افریقای ؛ هندی ؛ عربی و فرهنگ بومی قدیم منطقه (دراویدی) . حبیب مفتاح از نی انبان به عنوان ساز بوشهری نام می برد در صورتی که این ساز اسکاتلندی است و همراه سربازان انگلیسی به جنوب وارد گردیده است . ولی جفتی
یک ساز محلی اصیل بوده و هست .
در مورد موسیقی افریقایی و زار در جنوب عملا به بیراهه می رود و از مهاجرت ؛ یک قبیله از افریقا حدود ۲۰۰ سال پیش به بوشهر ؛ نام می برد و زار و حضور تیره پوستان ( افرو -بندری) نتیجه این مهاجرت می داند . هیچ کجای تاریخ ایران نمی توان یافت که از مهاجرت قبایل افریقای به جنوبنام برده شده باشد .درگذشته برده داری و خرید و فروش برده یکی از عوامل مهم حضور نژادهای افریقای در جوامع دیگر بوده است .
محسن شریفیان :
سلام خسته نباشید تبریک صمیمانه ی من را برای تلاش مجدانه تان, در اعتلای موسیقی جنوب؛ پذیرا باشید.
پیشاپیش از نقد یکی از کتاب های حقیر و نظرات خوانندگان نیز سپاسگذارم.
حبیب مفتاح دوست نزدیک من و نوازنده ای ماهر و قابل است که در آغاز با گروه مروارِد لیان همکاری داشت است.
با این وجود با تمام احترامی که به ایشان دارم, مصاحبه ی حبیب را در مورد موسیقی هرمزگان با تمام اما و اگر هایش نمی پسندم.
اما دوستی که به نقد ایشان پرداخته باید متوجه باشد که عصبانیت در نوشته هایش نباشد و آنچنان که حبیب را به کم اطلاعی متهم نموده خود از این موضوع مبرا باشد نه اینکه !!!
در جای نقد کرده است که: «حبیب مفتاح از نی انبان به عنوان ساز بوشهری نام می برد در صورتی که این ساز اسکاتلندی است که همراه سربازان انگلیسی به جنوب وارد گردید .ولی جفتی یک ساز محلی اصیل بوده و هست.»
محسن شریفیان
دوست عزیز نی انبان اسکاتلندی با نی انبانی که در جنوب ایران است فرق می کند و اگر از منظره تکامل سازها به این موضوع نگاه کنید شاید حرف شما برعکس شود چون نی انبان رایج در ایران و اکثر کشورهای اسلامی نوع ساده و مبتدی آن است, در حالی که در اسکاتلند تکامل یافته است. ضمناً منابع تاریخی قابل توجه ی در خصوص رواج نی انبان در تاریخ ایران وجود دارد که در اینجا مجال نیست.
در مورد نی جفتی حق با شما است و رد پای این ساز در طول تاریخ از بین النهرین تا ایلام و غیره قابل بررسی است و در مناطق مختلف ایران وجود دارد و مختص جنوب هم نیست در خراسان, کردستان آذربایجان شوشتر و ... نی جفتی با عناوین مختلف رایج است اما هرکدام ویژگی های خاص خودش را دارد با اینکه نی جفتی در بوشهر با هرمزگان کاملاً متفاوت است.
در جای دیگر نقد کرده اید:
«هیچ کجای تاریخ ایران نمی توان یافت که از مهاجرت قبایل افریقای به جنوب نام برده شده باشد»
بسیار روشن است که شما در این زمینه مطالعه زیادی ندارید و البته می پذیرم که منابع آن هم به سادگی به دست نمی آید.
در این مورد شما را به «سفرنامه نیبور» در سال 1765 میلادی ارجاع می دهم که اتفاقاً در مورد همین موضوع است و از کافرهای افریقایی از خاندان بانتو نام می برد که در جزیره خارگ مراسمی را برپا می نموده اند به نام شیخ فرج. من از آن در تبارشناسی موسیقی زار در خارگ استفاده نموده ام (ر.ک: اهل زمین. انتشارات قلم آشنا. چاپ دوم) پس در این مورد حبیب آنچنان بی راه نگفته است و ما نباید تر و خشک را بسوزانیم.
......................................
پ . ن ۱: به نظر می رسد گفتگوی مفتاح از سایت میراث فرهنگی حذف شده است !!!
پ. ن ۲ : چوک سورو در جایی دیگر درباره نی انبان می گوید :... کم کم جفتی به نی انبان ( به خاطر راحتی در نواختن ) و تقلید از انگلیسها ، تبدیل گردید.
پ . ن ۳: هرمز ـ که خدایش رحمت کند ـ در قسمت نظرات همان یادداشت نوشته بود :
هرمز رفت . رفت شاید فعل خوبی برای این جور جاها نباشد . هرمز ... نمی دانم .
از خودش چیزی نمی دانستم . وقتی وبلاگ نویسی را شروع کرد هم همانطور ادامه می داد . برای من هم همان کار با ارزشش مهم بود . می شد حس کرد که نمی خواهد زیاد شناخته شود . من هم نشناختمش تا دیروز که خبر درگذشتش را در هرمزگانی دات نت دیدم . البته باز هم نشناختمش ...
قالب وبلاگ و سلیقه اش در گذاردن عکسهای خوب و حتی نحوه چیدن عکس ها در صفحه مرا مجذوب می کرد . چه علاقه ای پشت این کارها بوده ؟ مطالب را که بخوانیم خیلی چیزها روشن می شوند . از ابرام می گوید از حسن کرمی می گوید از ...ناگفته هاشان و ...
حالا که وبلاگش را نگاه می کنم هیچ چیز جز یک کلمه در آن نیست : پایان !
نمی دانم چه کسی وبلاگ را به روز کرده و چرا اینگونه که دسترسی به مطالب او را بسیار سخت کرده است . آیا خواست خودش بوده ؟ اگر نبوده از این دوست عزیز می خواهم که وبلاگ را به حالت عادی اش در بیاورد . به هر حال هر چند این اواخر به روز نمی شد ولی مطالب طوری نبود که تاریخ مصرف داشته باشد . هرمزگانی که هرمز ساخته بود می تواند مرجع خوبی برای دوستدارن فرهنگ و هنر باشد .
امیدوارم هر جا هست خوش و خرم باشد .
.............................................................
مدت زیادی از مرگ خالو صالح نگذشته است !