یک از دوستان قدیمی ما در عرصه ی نت جواد خان رسولی تازه گی ها یک ISP راه انداخته اند . شیرینی اش برای مخاطبین این وبلاگ یک هفته اکانت رایگان است که کاربران مقیم بندرعباس می توانند از آن استفاده کنند .
user :avaya
pas: avaya
tel : 9713030-9713040
۶۰ نفر به صورت همزمان می توانند از این اکانت استفاده کنند .
یکی دیگر از خدماتی که این isp ارائه می دهد ارسال sms از طریق عضویت در سایت است که برای اولین بار در بندرعباس انجام می گیرد . جواد می گوید : خوانندگان وبلاگ سیاورشن می توانند با ایمیل info[at]avayaco[dot]ir تماس بگیرند و از ارسال رایگان ده sms بر خوردار شوند .
ممنون جواد خان !
این بار دو گروه از هرمزگان در جشنواره شیستا ی سوئد شرکت می کنند . این جشنواره هر ساله با شرکت گروه هایی از ملل مختلف برگزار می گردد .
برای گفتگو با هنرمندانی که قرار است در این جشنواره شرکت کنند به پیپه سرا سرکی کشیدم.
موسی کمالی می گوید : ما امسال دو تیم جدا هستیم . حبیب زاده و پسرانش به همراه خالو قنبر(قنبر راستگو) و حسین وفادار یک گروه هستند . من ،حمید سعید ،مهدی لشکری و عیسی بلوچستانی هم یک گروه .
موسی در این لحظه حمید و عیسی را هم که مشغول تمرین هستند برای گفتگو فرا می خواند .
حمید سعید لیدر گروه است و علاوه بر نوازندگی گیتار کار تنظیم و آهنگسازی را هم بر عهده دارد .
حمید کارهای شما در چه سبکی خواهند بود ؟
ریتم های اصیل بندرعباسی ، ملودیهای بندرعباسی و تلفیق آنها با موسیقی مدرن .
کلام ؟ ترانه هایی از ابرام (ابراهیم منصفی )و عیسی را اجرا می کنیم .
صحبت به ابرام و موسیقی بندرعباس میکشد و البته عیسی هم حرف های ناگفته زیادی داشت که ترجیح می دهم پس از بازگشتشان گفتگو ها را کامل و سپس منتشر کنم .
بدون شک صدای عیسی همه را حیرت زده می کند .
به نقل از کانون هنر : "در روزجمعه 24 نوامبرعیسی بلوچستانی در سالن خانه ی فرهنگ استکهلم (Kulturhuset) روی سن خواهد رفت و روز شنبه 25 نوامبر سن سالن الکتروم (Electrumsalen, Electrum, Kista) میدانی برای هنرنمایی علی حبیب زاده یکی از نام های بزرگ و به یاد ماندنی موسیقی فولکلور هرمزگان خواهد شد."
حبیب زاده تمرینات زیاد و منظمی انجام داده ،او حتی ترانه های محلی اش را به انگلیسی برگردانده است .
برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به صفحه ی اینترنتی جشنواره ی بین المللی موسیقی شیستا مراجعه نمایید.
................................................................
عکس از دوست عزیزم انوش ملایی
مجید ذاکری باغستانی نویسنده ،شاعر و ترانه سرای جوان هرمزگانی به عنوان برترین استعداد داستان نویسی ایران برگزیده شد و این بهانه ای شد که مجید را پس از مدتها ببینم هر چند که این روزها او را بیشتر می شنویم . تا اینکه بخوانیم و ببینیم . ترانه های او این روزها با صدای های مختلفی از گوشه و کنار به گوش می رسند از برنامه های تلویزیونی گرفته تا تاکسی های سطح شهر، او در بین تمام اقشار مردم شنیده می شود . این خود نویدی است که شاهد نسل تازه ای از ترانه های خاص و عام پسند خواهیم بود .
خب آقا ذاکری برایمان بگویید که چه کردید ؟ کجا بودید و چه شد ؟
همه چیز از جشنواره خلیج فارس شروع شد . جشنواره ای که سال گذشته با یک نگاه و رویکرد تازه برگذار شد . در این جشنواره یک اثر از من به نام باید بین کارهای برگزیده کشور قرار گرفت .
استقبال خوبی که از این کار شد (گرفتن امتیاز برای فیلمنامه و ترجمه به زبان انگلیسی) باعث شد من تحرکم را کمی بیشتر کنم .
امسال در جشنواره داستان کوتاه متیل در یاسوج که اولین جشن داستان ایران بود با داستانی به نام اضافی شرکت کردم . این کار از نظر مخاطبان بهترین کار شناخته شد . و با نظر داوران (یعقوب یادعلی ، سناپور و شهلا پروین روح) در بین آثار برگزیده قرار گرفت .
پس از آن در یک اردو که با همت سازمان آموزش و پژوهش کشور و همکاری حوزه هنری برگزار شد ، حضور یافتم . در این اردو بسیاری از هنرمندان کشور حضور داشتند . از تمامی رشته های هنری . هنر مندان با توجه به شرکت در جشنواره ها ، ارائه کار ، و چاپ آثار به این اردو دعوت شده بودند . خیلی از کسانی که سالهای پیش در جشنواره های سراسری بندرعباس ، شرکت کرده بودند هم در این اردو حضور داشتند .در روز آخر بر اساس نظر داوران و بررسی آثار سه نفر به عنوان برترین استعدادهای داستان نویسی ایران برگزیده شدند که نام من اولین آنها بود .
در کل می توانم بگویم تجربه ی خوبی بود .
مسلما در این اردو با هنرمندان زیادی نشست و برخاست داشته اید . آنها چه شناخت و برداشتی از فضای هنری هرمزگان داشتند ؟
برای من خیلی جالب بود که آنها هرمزگان را یک فضای بکر و کشف نشده هنری می دانستند . در موسیقی ، ادبیات ، تئاتر و ... "هرمزگان مانند یک صندوقچه است که هر آن چیز تازه ای برای رو شدن در آن وجود دارد . "
فضای امروز داستان نویسی هرمزگان را چگونه می بینید ؟
دور افتاده ایم از آنچه باید انجام دهیم . مانند کسی هستیم که در گرمای شهریور بندرعباس کاپشن به تن کرده باشد .
قبل از نوشتن باید دو سوال از خود بپرسیم . که چرا می نویسم ؟ و چه می خواهیم بنویسیم ؟ آنوقت راه مشخص است . با توجه به سبک و زبان خاص خود می توانیم کار را دنبال کنیم .
چیزهایی که در نزدیکی مان هستند را نمی بینیم .
رفتن و دیدن محله پشت شهر کشف فوق العاده ای است . به نامهای آنها دقت کرده ای ؟
اینها چیزهایی است که ما از آنها دور افتاده ایم .
چند سال پیش حرکت تازه ای در داستان نویسی هرمزگان شروع شد که نوید دهنده ی سالهای پر بار پیش رو بود ولی متاسفانه هیچ کدام از آن استعداد ها نتوانستند جایگاه واقعی خود را پیدا کنند من امروز فکر می کنم ما به بی راهه رفتیم. .
البته اینها نظر شخصی من است . !
شما چقدر با فضای اینجا آشنایی دارید و آیا سعی می کنید این آشنایی بیشتر شود ؟
شروع کار من با همین فضا بود . اولین داستان های من در روستاهای جاسک اتفاق می افتاد . از صحبت مادربزرگ ها شروع می شد . ولی متاسفانه مدتی از این فضا دور شدم و با کاپشن در گرمای شهریور بندرعباس از خانه خارج شدم .
اما امروز راهم را پیدا کرده ام . مطالعه ام را بیشتر می کنم .
جغرافیای انسانی ، مردم شناسی ، گویش های مختلف ، فرهنگ ها و آیین ها و پوشش ها ، را دنبال می کنم . به روز زندگی می کنم ولی نگاهی هم به باورها ، سنت ها و آیین ها دارم . من به کاپشن نیاز دارم ولی در بهمن ماه !
ابتدا باید شهرم را بشناسم ، تا جهانی شوم . امروز برای من موسیقی محلی هرمزگان بسیار با اهمیت است . ترانه های قدیمی ، داستانها و تفکرات حاکم بر آن برایم بسیار با ارزش است . این کاری است که آغاز کرده ام و فکر می کنم کمکم کند .
امروز ترانه های شما همه جا زمزمه می شود . چرا و چگونه به ترانه رو آوردید ؟
خیلی اتفاقی به پیشنهاد یک دوست که با فضای کاری من آشنا بود . ترانه نزدیک ترین پل برای بیان اندیشه در میان مردم است . ترانه حرف و زبان مردم کوچه و بازار است که تو صمیمی و موزونش می کنی و به خود آنها هدیه می دهی . هر ترانه یک کشف به همراه دارد .
ترانه های شما توسط خوانندگان متعددی اجرا شده ولی از بین تمام اینها کارهایی که با هادی آرمین انجام داده اید چیز دیگریست و این تفاوت را البته استقبال بی نظیر مردم نمایان کرده است . فکر می کنید درک متقابل هادی از شما چقدر موثر بوده ، با توجه به اینکه شما دوستان نزدیکی هستید .
خب صد در صد تاثیر داشته است . هر کلمه دارای یک شخصیت است . آنها مانند فرزندان ما هستند . آنها را باید به یک معلم خوب سپرد . کسی که با حس آنها آشنا باشد . هادی آرمین در این مورد خیلی قوی است . او نیازی به شرح و توضیح ندارد . من با آهنگسازان مختلفی از جاهای مختلف دنیا کار می کنم . در بین آنها یک آهنگساز ازبک هست که حتی فارسی را خوب نمی داند ولی با این وجود نیازی به توضیح من هم ندارد . به خوبی همه چیز را حس می کند .
پس از ترانه سرایان نسل قدیم هرمزگان و قبل از پدیدار شدن نسل جدید یک فاصله خالی بین این دو نسل به وجود آمد . این فضا با ترانه هایی بسیار سطح پایین پر می شد تا جایی که مردم خواهان همان ترانه های چند دهه قبل می شدند . شما علت این خلاء را چه می دانید ؟ اصلا با کلیت این حرف موافقید ؟
بله با حرف شما موافقم . یک دلیل نمی تواند مسبب این امر باشد . دلایل زیادی دست به دست هم دادند . تغییر سریع زندگی مردم ، نوع پوشش و گفتار در همه چیز تغییر ایجاد کرد . نگاه عوض شده بود . امروز ما داریم به تعادل می رسیم . همیشه سلیقه مردم شرط اول است . باید پا به پای آنها پیش رفت . باید آنها را شناخت و با آنها دوست شد تا حرفی از تو بپذیرند . آنگاه می شود ذائقه مردم را هم ارتقا داد . صمیمیت در کار خیلی مهم است .
از حرف های شما اینگونه بر می آید که روی آوردن به ترانه باعث شد شما با دقت در ترانه های پیشین بیشتر با فضای اینجا آشنا شوید و این حتی در کار داستان هم به شما کمک کرده . حالا می پرسم بجز اینها خود ترانه چقدر شما را راضی کرده است ؟
خب همین که می بینم در ذهن مردم جاری هستم برایم کافیست . همین که یک زن خانه دار ترانه ام را گوش می دهد و می گرید. همین که عده ی زیادی با شنیدن یک ترانه شاد می شوند ،لذت می برم .نباید فراموش کرد که نمی توان بدون این مردم به جایی رسید .
........................................................................
وقتی که توی آسمون
مهتاب هادیت به خو نشون
ستارئون صف بکشن
از سر نو چشمک زنون
وقتی که غایه ی نماز
درون رحمت بشه باز
دور از چش غراب پیر
دیریا بکن پاخو دراز
ابرو که راه خو برن
دس از سر گنو بسن
بایه بپرسی از گنو
قیمت هر ستاره چَن؟
مشتا که جون خو تر بکن
بی مرغ شوو خبر بکن
باد لای شاخه ئون مغ
کرشک دس خو در بکن
دوباره وقت دیدنن
گل گفتن و شنیدنن
نزیک ابو راهون دور
وقت به هم رسیدنن
البته پایان این ویژه نامه بدان معنی نیست که دیگر از حبیب زاده نوشته نمی شود و یا اینکه او را فراموش می کنیم .
امیدورام که این مطالب و این شکل ارائه توانسته باشد تا حدی زحماتی که حبیب زاده برای موسیقی و هنر این مرز و بوم کشیده را بازگو کند . هر چند می دانم که همه چیز می توانست خیلی بهتر از اینها باشد .
هنوز دوستانی هستند که می توانند و می خواهند از علی خان بگویند و بنویسند . از این روز یک صفحه (http://kolodang.blogsky.com/) را ویژه ی حبیب زاده ثبت کرده ام تا علاوه بر چیزهایی که تا کنون نوشته شده حرف های تازه تر را هم در خود جا دهد . نام این صفحه را هم کلودنگ (آشیانه پرنده)می گذاریم . نامی که علی خان برای گروهش انتخاب کرده بود .
علی خان هم اکنون مشغول تمرین برای اجرای ۲۵ نوامبر است . در این اجرا حسین وفادار نوازده عود و قنبر راستگو نوازنده جفتی هم او را همراهی می کنند .این دو نوازندگان و همراهان قدیمی علی خان هستند . او همچنان ترجمه ترانه هایش به انگلیسی را نیز آغاز کرده است.
برای او آرزوی شادی و سلامتی داریم .
از تمامی دوستان و اساتیدی که در این راه با ما بودند سپاسگذارم .