خب بازیهای جام جهانی آلمان هم برای من به پایان رسید . یک پایان تلخ . تیمی که خواست بیشتری داشت برنده شد هر چند توانش شاید کمتر بود !
Don't Cry for Me, Argentina
تیم آرژانتین بسیار یکدست و منسجم بود . خونسردی و شخصیت پکرمن در تمام تیم هم دیده می شد . تیمی بدون سرو صدا و زحمتکش . این تیم با سیستمی تازه و خلاقانه بازی می کرد که پس از این جام الگوی خوبی برای دیگر تیم ها خواهد بود . امیدوارم پکرمن با این تیم ادامه بدهد . تا بتوانیم همچنان در زمین فوتبال هم از زیبایی لذت ببریم .
نمی خواهم درباره ی بازی با آلمان حرف بزنم . چون داغ دلم تازه می شود . فقط درباره حرکت آخر بازی که منجر به درگیری بازیکنان شد (فردوسی پور طوری جلوه داد که بازیکنان آرژانتین پس از باخت این حرکات را انجام داده اند) از دوست بسیار عزیزی کمی اطلاعات گرفتم ، که می خوانید:
یکی از بازیکنان آلمان بر روی هاینزه آب دهان ریخت و درگیری ها از آنجا شروع شد.
گویا علاوه بر آلمان در انگلیس هم برای حذف آرژانتین جشن گرفته اند . لینه کر بازیکن سابق تیم ملی انگلیس بعد از این بازی گفت : در عالم فوتبال هیچ چیزی برای یک انگلیسی به اندازه باخت آرژانتین لذت بخش نیست !
.............................................................................................
بعد نوشت : کامنت ها را که خواندم کمی حالم بهتر شد . بی شک روحیه دادن و حضور دوستان موثر بوده و در ضمن از اینکه آقای استبان کامبیاسو هم بعد از بازی آمده و برای من کامنت گذاشته احساس غرور می کنم .
بندرعباس هم لرزید .اول فکر کردم باز هم شاهکار همسایه مان است که در حال برج زدن است و هر از چند گاهی با ماشین های سنگین و ریختن مصالح باعث لرزش شیشه ها می شود ولی صدای جیغ زنهای همسایه و ادامه لرزشها از شیشه به دیوار و از دیوار به ... به هر حال زلزله بود .صدای هولناکی داشت .ولی بیشتر از اینکه وحشتناک باشد هیجان انگیز بود .چقدر لذتبخش بود تا حالا اینقدر لرزش همه گیر ندیده بودم .راستی اگر زلزله فقط می لرزاند و خرابی نداشت همه انتظار آمدنش را می کشیدند نه ؟ امیدوارم این زلزله همینگونه بوده باشد .
همه گیج بودند ...راستی در این گیرودار من یک چیزی کشف کردم : خانم ها زودتر زلزله را می فهمند . چون زنان همسایه اولین کسانی بودند که به کوچه ریختند .برق ها قطع شد و همه جا تاریک بود فقط گاهی صدای آمبولانس با صدای زنها قاطی می شد .ولی از همه جالب تر سر و صدای بهنام بود .بهنام پدر و ماردش را در زلزله بم از دست داده و اکنون یکی از همسایگان شریف ما سرپرستی او را بر عهده دارند .انگار او از همه ما باتجربه تر بود.شاد و شنگول می دوید .
بعضی ها کانون زلزله را قشم و برخی بندرعباس می دانند . برای دانستن اخبار موثق باید تا صبح صبر کنید . طبق اخبار رسیده از بندر خمیر در غرب بندرعباس تا شهرستان رودان در شرق همگی لرزیده اند .قشم هم که جای خود دارد . از خسارات و تلفات احتمالی خبری ندارم . با قشم که تماس گرفتم گفتند : خانه های شهری آسیب ندیده است . بافت روستایی که با زلزله قبلی ویران شده بود و دیگر چیزی برای ویران شدن وجود ندارد هنوز هم عده ای از مردم در چادر زندگی می کنند .
***
حالا که دارم اینها را می نویسم ،تازه برق آمده .خیلی ها رفته اند و لب دریا را برای خوابیدن انتخاب کرده اند .باقی هم در حیاط خانه شان . و عده ای هم بیخیال زیر باد کولر گازی .
احتمال وقوع پس لرزه وجود دارد .مردم هم از بس زلزله دیده اند و البته بیشتر شنیده اند دیگر همگی استادند .حتی یکی از همسایگان ما شدت زمین لرزه را هم حساب کرده بود .
***
من باید بخوابم . توی این گرما حال و حوصله بیرون رفتن را هم ندارم .اگر این وبلاگ به روز نشد من را حلال کنید!
نتایج تیم ملی فوتبال ایران واکنش های متفاوت و عجیب و غریبی در بین مردم و رسانه ها داشته است . حتی صدا و سیما که نقش یک رسانه ملی را ایفا می کند و باید نسبت به این قضیه علمی و فنی نگاه کند از این رویه پیروی می کند . تا قبل از جام جهانی صدا و سیما تیم ملی را در حد یک تیم درجه یک بزرگ می کرد ولی در قسمت اول برنامه نقد و بررسی عملکرد تیم ملی حتی انگ کم کاری و بی غیرتی و ...را هم از بازیکنان دریغ نکرد . اولین چیزی که به ذهن می رسد این است که برای هدایت و خنثی کردم خشم مردم راهی جز این نیافته بودند . بهتر نیست به جای اینکه کار به جاهای باریک و تاریک بکشد همه چیز را بر سر برانکو ، دایی و دادکان خراب کنیم؟ البته که بهتر است چون مردم هم خود تا حدودی به این سو گرایش دارند . عزل عجولانه دکتر دادکان هر چند تا حدودی خشم مردم را کاهش داد ولی از سویی دیگر خشم فیفا را بر انگیخت .
گوینده اخبار ورزشی که تا چند روز قبل رییس فدارسیون را دکتر محمد دادکان خطاب می کرد ،امروز او را دادکان خشک و خالی می نامد .
فقط کافی است به یکی از موضوعات قابل بحث در این برنامه اشاره کنم تا بفهمید که چقدر هالو پنداشته شده ایم !
مجری برنامه در جایی به کارشناس می گوید : چرا نفرات جدیدی به تیم فراخوانده نشدند و تیم همان ترکیب مشخص خود را دارد ؟ مگر مربی بازیهای لیگ را ندیده است ؟ نمی شد نفرات جدیدی به این تیم تزریق کرد ؟
و چند دقیقه بعد : چرا بازیکنانی که از چهار سال قبل در ترکیب بودند و با برانکو زندگی می کردند از تیم کنار گذاشته شدند و یک هو نفراتی تازه به تیم اضافه شدند ؟
و در جایی کارشناس عزیز می گوید ؟ عیب مربی این بود که با کسی مشورت نمی کرد .
و چند دقیقه بعد همان کارشناس : مربی توصیه پذیر بود .
بازتاب این برنامه در سایت بازتاب !
***
و البته از همه جالب تر حرفهای مایلی کهن در خصوص تیم ملی بود . او یکی از دلایل ضعف تیم ملی را حضور و دخالت های دایی در تیم می دانست . او در جایی حتی تغییر رییس فدارسیون سابق را نیز از اقدامات دایی نام برد ! جدای از اینکه می خواهم درباره دایی حرف بزنم چند سوال از جناب مایلی دارم .
جناب مایلی ! شما در جواب عادل فردوسی پور در برنامه نود علت حذف تیم ملی امید به مربیگری خودتان را اینگونه پاسخ دادید : واقعیت فوتبال ما همین است . یادآوری می کنم که تیم شما با سه گل از چین شکست خورده بود . آیا علی دایی در شکست تیم شما هم دخیل بود ؟
آقای مایلی شما در زمان مربیگری تیم ملی هم با دایی مشکل داشتید . چرا او را روی نیمکت نمی گذاشتید . (خب چون نمی توانستید کسی را جایگزین او کنید .) آن موقع دایی آقای گل لیگ بود ؟
آقای مایل شما گل های دایی را همین چند هفته پیش به الغرافه قطر دیدید ؟ آیا دایی به آنها هم پول داده بود تا از سی متری گل بخورند ؟
و سوال آخر اینکه شما دم از صراحت و صداقت می زنید . آیا قبل از جام جهانی نمی توانستید صادق و صریح باشید ؟
و اما نظر من درباره دایی (که البته فقط نظر شخصی است و درست و نادرستی اش را گذشت زمان مشخص می کند)
قبل از هر چیز باید بگویم که بازی کردن در جام جهانی حق او بود . بدون در نظر گرفتن ایده های مربی و جایگاه دایی دراین تفکرات، همانطور که گفتم او در ۱۲ بازی آخرش ۱۵ گل به ثمر رسانده بود و نشان داده بود هنوز آماده است . هر چند در جام جهانی او هم مثل دیگر بازیکنان نتوانست در اندازه های خودش ظاهر شود . مسلما اگر اهداف دراز مدتی داشته باشیم او و خیلی های دیگر جواب نمی دهند .
دایی بازیکنی است که توانایی انجام بازی تماشاگر پسند را ندارد . حتی وقتی در اوج باشد . پاهای کج ، تکنیک مبهم و گاهی اوقات ناتوانی اش در کنترل توپ تماشاگر را ناامید می کند . سرعت و چابکی گذشته را ندارد . جهش ها و ضربات سر که روزی مشخصه او بود امروز کمرنگ شده است . و البته مثل دیگر بازیکنان چندان برای تماشاگران خارج از زمین جذاب نیست !
ولی از سوی دیگر هوش و درک بالای او از فوتبال ضعف هایش را جبران کرده است . او با همین تکنیک مبهم هم با استفاده از هوش و ذهن آماده اش می تواند مالدینی را دریبل بزند .
گاهی با یک پاس تک ضرب در طول یا عرض زمین جریان بازی را عوض می کند . تقریبا توانایی شوت زدن با هر دوپا را دارد . جاگیری اش در محوطه جریمه بدون نقص است . ضربات آخر را خوب به توپ می زند و از روحیه بالایی برخوردار است . نظم دادن به حرکات تیمی و رهبری تیم هم از مشخصه های یک کاپیتان خبره است .
شبیه پاس های تودر او در فوتبال آسیا و حتی جهان به ندرت دیده می شود . پاس دایی به خداداد در بازی با استرالیا ، به مهدوی کیا در بازی با امریکا ، به علی کریمی در بازی رفت با ایرلند و البته همین اواخر در بازی با بوسنی به رحمان رضایی . توانایی ارسال اینگونه پاسها فقط به هوش و درک بازیکن از فوتبال بستگی دارد . بازیکن خودی نباید در آفساید قرار بگیرد . مدافعین و دروازبان حرف به توپ نرسد . سرعت بازیکن خودی و زمان رسیدنش به توپ محاسبه شود .
خلاصه بگویم . من عقیده دارم دایی بازیکن خوبی است . به گذشته اش هم بی توجه ام . همین حالا هم می شود به او به عنوان یک بازیکن خوب نگاه کرد . در این نوشته تنوانسته ام علاقه ام به او را پنهان کنم ولی باور کنید من نه او را از نزدیک می شناسم و نه از او پولی دریافت کرده ام . مطمئن باشید ایران مدتها از داشتن یک مهاجم کلاسیک رنج خواهد برد . و گذشت زمان همه چیز را روشن می کند .
محمد پُرخو ــ سرپرست گروه زار بندرلنگه ــ تازه از اجرا در یک فستیوال موسیقی درمانی از فرانسه بازگشته بود که از گرد راه رسیدیم و چند ساعتی پای صحبتش نشستیم . او علاوه بر اجرای موسیقی اهل هوا ، کارگردانی ، نویسندگی ، عکاسی و بازیگری هم می کند . به طور خلاصه بگویم او گنجی است که در بندرلنگه قدر دانسته نمی شود . اهل هواست یا اهل عشق ما هم ندانستیم . با ما از همه چیز گفت از هوا گرفته تا عشق از شیخ ادروس گرفته تا فردوسی چنان: که از زنگباز خون به جیحون رسید !
محمد پرخو
آقای پرخو به عنوان اولین سوال ،تفاوت موسیقی هرمزگان با موسیقی دیگر مناطق جنوب ایران در چیست ؟ یا بهتر بگویم تشخص موسیقی هرمزگان در چیست ؟
در گویش ، در سازها و ریتم ها تفاوت چندانی نیست .
ولی وقتی یک نفر مثلا در خوزستانی بدون کلام عود بنوازد بازهم با نوای عود یک بندرعباسی متفاوت است !
بین خوزستان و بندرعباس بله ولی من بوشهر را مد نظر دارم . موسیقی خوزستان به طرف موسیقی عربی می رود . البته همان هم در واقع ایرانی است . مثلا یک نوع موسیقی عربی هست به نام موسیقی بسته . کلمه بسته هم خودش فارسی است . حتی عود هم از ایران به آنجا رفته.
چرا منطقه جنوب بیشتر اهل موسیقی اند ؟
به علت بیکاری ! قبلا در اینجا بیشتر مردم خیلی از ماه های سال بیکار بودند . سه ماه کار بود و باقی استراحت . یا شش ماه کار و باقی بیکار . البته به جز بازاریان که تعداد آنها بسیار اندک بود . هزار نفر غواص بود ده نفر بازاری .
ولی می گویند موسیقی جزئی ازکار مردم جنوب بوده است ! علت ماندگاری اش هم همین است .
نه ! موسیقی جزئی از کار نبوده ، موسیقی برای کمک به کار بوده نه جزئی از کار .
پس به هر حال توجه به موسیقی از روی بیکاری نبوده !
ببینید یک غواص نه ماه بیکار بود . وضع مالی اش هم خوب بود . اینها شب و روز می زدند و می رقصیدند . عروسی بود موسیقی عروسی می زدند اگر نه زار می زدند . زار نبود لیوا می زدند . همیشه خوش بودند . و این مساله متاسفانه هنوز روی ما تاثیر دارد .
چرا متاسفانه ؟
نه موضوع موسیقی اش، موضوع بی کاری و بیخیالی اش . آن زمان اگر آب نبود می رفتد از راههای دور آب می اوردند ولی الان اگر در بندرلنگه آب قطع شود یک نفر حتی به خودش زحمت نمیدهد با یک تماس تلفنی هم که شده پی گیری کند که چرا آب قطع شده !
خب پس چرا موسیقی ما پیشرفت نکرده است ؟
ببینید موسیقی جنوب ،بخصوص بندرلنگه همراه با رقص است . و ما الان نمی توانیم برقصیم . من یک تئاتر در جشنواره فجر به نام گل اندام . هیچ کس به ما نگفت بالای چشمان ابروست . حتی موسیقی ما در اختتامیه فجر هم اجرا شد . ولی وقتی همین تئاتر را در بندرلنگه اجرا کردیم تمام مسولین و ادارات با ما درگیر شدند .
باید یک نفر بفهمد آگاه باشد . متاسفانه ما در بندرلنگه مسئول باسواد نداریم . سواد داشتن به مدرک تحصیلی نیست . تا یک نفر در یک رشته هنری تبحر نداشته باشد بی سواد است . /با خنده/ اگر کسی عکاسی بلد نباشد بی سواد است .
خودتان تئاتر را از کی شروع کردید ؟
از زمان کودکی . ما در مراسم های عروسی مان تئاتر داشتیم . ولی شروع کار حرفه ای در سال ۵۴ بود .
درخارج از کشور چطور با کارهای شما آشنا شده اند و چگونه به فرانسه دعوت شدید .
خب فیلم اجراهای ما را دیده بودند و ما را توسط یک رابط پیدا کردند . و خودشان آمدند و کار ما را دیدند . و از ما دعوت کردند .
چه اجراهایی داشتید ؟
اول باسنک اجرا کردیم . بعد طبق قانون اهل هوا اول مشایخ ،سادات ،زار و نوبان را اجرا کردیم .
چه کسی غنی می کرد ؟ (غنی کردن = آواز خواندن )
عیسی قادری از روستای سلخ ِ قشم .
استقبال از اجراها چطور بود ؟
خوب بود . در حین اجرا چند تن از تماشاگران از خود بی خود شدند . آن ها هم زار داشتند . یکی از خوانندگان فرانسوی اینقدر تحت تاثیر قرار گرفته بود که آمد و دستان عیسی قادری را بوسید . در پایان برای اجرا به کشور سوئد هم دعوت شدیم .
خب کمی بحث را عوض کنیم . رفت و آمدهایی که در گذشته با افریقا داشته ایم چقدر در فرهنگ ما تاثیر گذاشته است ؟
سیستم زندگی ما به شدت تحت تاثیر زنگبار است . همین شیشه های رنگی در در و پنجره ها را نگاه کنید . می دانید کاربردش چیست ؟ نور متصاعد از این شیشه ها باعث میشود حشرات وارد خانه نشوند . شما خانه های قدیمی لنگه را ببینید اصلا پشه و مگش در آن پر نمی زند . اینها همه از زنگبار آمده است . حتی در خانه خا هم همینطور .
عروسی ها ما هم بر گرفته از عروسی های آنهاست . و خیلی چیزهای دیگر ...
مسیر حرکت چطور بوده ؟
اول می رفتند بصره از آنجا خرما بار می زدند و از آنجا می رفتند یمن ، ممباسه ، زنگبار و حتی ماداگاسگار.
اهل هوای غلامحسین ساعدی را حتما خوانده اید نظرتان چیست ؟
من بارها گفته ام هیچ نویسنده ای نمی تواند اهل هوا را بنویسد . چون یک چیزهایی هست که قلم توانایی نوشتن آنها را ندارد . فقط باید دید و درک کرد .
در حال حاضر در بندرلنگه کسی هست که زبان سواحیلی را بداند ؟
بلد . حاجی آمنه توانایی خواندن به زبان سواحیلی را دارد .
از نوادگان ماما قدم کسی باقی مانده است ؟
نه هیچ کس نمانده است ! اغلب کسانی که در جوانی به جرگه اهل هوا در می آیند عقیم می شوند .
شما هم باد دارید ؟
هیچ کس در دنیا نیست که باد نداشته باشد . من این را می توانم ثابت کنم . یکی بادش باحجاب است و یکی نه می خواهد بیاید و خودش را معرفی کند که من هستم !
چرا بادها بیشتر اصل افریقایی دارند؟
به خاطر اعتقاد و اهل موسیقی بودنشان .
اگر اینطور باشد پس باید کولی ها هم اهل هوا باشند .چون آنها هم اهل موسیقی اند !
نه . موسیقی کولیان باد را فراری می دهد . باد موسیقی سنگین می خواهد . موسیقی که از خودبی خودت کند . ریتم باید خمارت کند .
/ برایمان موسیقی می گذارد و ما هم گوش می دهیم و از خود بی خود می شویم /
ممنون از اینکه ما را پذیرفتید .چیزهای زیادی یاد گرفتیم .
خیلی خوش آمدید . هر وقت سوالی داشتید من در خدمتم .
..................................................
پ ن : این نوشته خلاصه کوتاهی بود از یک گفتگوی چند ساعته
پ ن ۲: با تشکر از بچه های نجیب بندر لنگه : نوید: امین : گوگانا
پ ن ۳: باز هم تشکر از صاحب عکس ها حسن راستین و همچنین هرای گرامی