سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

صالح سنگ بُر ترانه سرای ۵۸ ساله ی هرمزگانی از جان خود دست شست!

  صالح سنگ بُر ترانه سرای ۵۸ ساله ی هرمزگانی ، خودش را کشت ... چه بنویسم کاکا ؟ چند وقت است دارم کلنجار می روم ... چه بگویم ؟

   فقر و نداری امانش را بریده بود آنهم در شهری که پول کامیون کامیون جا به جا می شود . آخرین به جا مانده از نسل منصفی و کرمی  هم رفت . حتی از  دست دادن منصفی و کرمی  هم درسی برای ما نشد تا حداقل این آخری را قدر بدانیم . آفرین بر من ! آفرین بر مردم بندرعباس !

 

   می گفت :" نمی خواهم مزاحم کسی باشم . " شاید برای همین مهمانسرای اطلس را به عنوان مکان خودکشی انتخاب کرده بود . حداقل خانواده اش از تبعات این کار در امان می مانند.

   چطور خودم را سرزنش نکنم ؟ نمی توانم تاثیر محیط و شرایط را نادیده بگیرم . من هم جزئی از محیط و شرایط او بودم . شاید اگر مهربانتر بودیم .اگر دوست داشتن را بلد بودیم . کسی مجبور نمی شد در نزدیکی ما خودش را بکشد . ...آفرین بر ما !

کمی پرس و جو کردم و کمی هم به حافظه ام فشار آوردم تا آخرین دیالوگ های صالح را بیابم :

صبح روز سه شنبه ــ مسافر خانه ی هرمزگان  (کارکنان این مسافر خانه او را به جا می آورند )

صالح: آقا من یک اتاق می خواهم

متاسفم جناب سنگبر اتاق یک تخته خای نداریم . دو تخته هست .هفت هزار تومان .

صالح : تا ظهر هم اتاقی خالی نمی شود که من رزرو کنم ؟ فقط برای دو ساعت !

نه . می توانید بروید مهمانسرای اطلس . آنجا اتاق یک تخته دارند ارزانتر هم هست .

نزدیکی های شب همان روز تلفنم زنگ خورد شماره خالو صالح بود .

 /نمی خواهم دراماتیکش کنم . دقیق به خاطر دارم که مهربانتر از همیشه بود /

 صالح: سلام خالو جان !

ــ سلام خالو حال شما ؟

صالح: ممنون متشکر خالو . خسته نباشی .

ــ خالو الان می خواستم بیایم طرفت همین نزدیکیها هستم .

صالح: نه خالو نیا ! فقط یک شعری به تو داده ام  به نام یادگار .آنرا بگذار روی صفحه .

/کمی دلگیر شدم./ خالو من االان شعر ها دم دستم نیست نمی دانم این شعر را به من داده ای یا نه / شک داشتم آنهم برای اولین بار /باشد خالو می بینم اگر بود می گذارم .

صالح: ممنون خالو . در پناه حق .

خدانگهدار.

این دیالوگ ها مال وقتی است که او خود را برای رفتن به مهمانسرای اطلس آماده میکرده . هر چند تصمیمت را گرفته باشی ولی لحظات سخت و عجیبی خواهد بود . ولی گفتگوی من با او در آن شب به همین جا ختم نشد . او با تمام این دغدغه ها چند دقیقه بعد دوباره تماس گرفت.

صالح: سلام خالو جان .

سلام خالو.

صالح: من پوزش می طلبم . آمادگی اش را نداشتم که تو بیایی . باید بروم جایی ،کار دارم .

خواهش می کنم خالو این چه حرفیست . بالاخره پیش می آید .

صالح: به هر حال پوزش می طلبم . نمی خواهم از دست من ناراحت بشوی.

خواهش میکنم .

صالح: یا حق

خدانگهدار

با خودم گفتم آدم بزرگیست .

  رفته بود مهمانسرای اطلس و گفته بود من یک اتاق می خواهم . از بندرلنگه آمده ام . مسافرم .(پدرش اهل بندرلنگه بود و شناسنامه اش گواه این مدعا )

همانطور که حدس می زدم شعر یادگار را به من نداده بود . ولی همچنان فکر می کردم باید باشد . او بسیار در این مسائل دقیق بود . به خوبی می دانست کدام شعر و مطلب را به من داده و همین باعث شد مدت زیادی را صرف زیر رو کردن اتاقم بکنم که نکند آنرا جدای از چند صفحه ای که به من داده بود گذاشته باشم .

پنجشنبه بود هنوز یادگار را پیدا نکرده بودم . برای اینکه وبلاگش به روز باشد و از من دلگیر نشود . شعر عشق را انتخاب کردم . و چه اتفاق عجیبی بود ... چند ساعت بعد جسد بی جان او را ....

 این شعر اینگونه پایان می پذیرد که :

حتما آنروز

روز تولد ما خواهد بود .

...

خودش هم می دانست یادگار را به من نداده است .  اگر یادگار را داشتم و می خواندم می فهمیدم چه نقشه ای دارد و شاید مزاحم کارش می شدم . و البته می دانست که یادگار را دیگر دوستان به من می رسانند . البته کمی دیرتر از زمانی که ...یادگار را تقریبا به تمامی دوستان نزدیکش داده بود . فقط می خواست به من بفهماند که آخرین چیزی که باید روی صفحه اش بگذارم .یادگار است . پیدا کردن آن هم محال نبود .

 شاید با خودت بگویی این شعر هم چندان قوی نیست . خب . قبول ولی دل داشته باش و بخوان . نه به عنوان یک خواننده به عنوان یک انسان بخوان .

این زمان که میل به رفتن کرده ام
سه طلاقه هرچه خواستن کرده ام
خاتمه دادم به شعر و شاعری
من وداع با شعر گفتن کرده ام

زندگی بی شعر نبودن بهتر است
این نبودن را سرودن بهتر است
این سرودن را نه با شعر وکلام
با عمل آن هم پریدن بهتر است

                                                           قسمتی از یادگار(باقی را در صفحه خودش بخوانید)

 همانطور که می خوانید این زمانی که میل به رفتن کرده . با شعر و شاعری وداع کرده . بدون شعر نبودن را بهتر دانسته و این نبودن را با سروده ای گفتن ترجیح داده و این سروده را نه با کلام بلکه با عمل و پریدن ...

***

  چقدر این فضای وبلاگی را دوست داشت . کامنت هایش را دنبال می کرد . بعد از نوشتن هر مطلب پیگری می کرد که چه کسانی پیام گذاشته اند چه نوشته اند . چقدر ایده داشت . چه طرح هایی که نمی داد . چه انگیزه های که نداشت . غم نان داشت ولی دغدغه اش زبان بومی بود . می خواست از طریق وب کاری بکند . به همه گفته بود . خالو کمی صبر، نمی شد ؟ حق با توست خالو که گفتی : "وقتی من مُردم ..."

حق با توست همانطور که پیش بینی می کردی . حالا برای عکسی از تو سر رو دست می شکنند .

*** 

یک روز گفتم خالو : تو هم بهتر است برای کسانی که برایت پیام می گذارند وقت بگذاری و مطالبشان را بخوانی و نظری بدهی تا روابط قوی تر و بهتر شود .

گفت : خودت می دانی که من چشم هایم یاری ام نمی کنند .

گفتم خالو من برایت میخوانم

گفت: نه خالو ! از جانب من پوزش بطلب و بگو که نمی توانم بخوانم . از پیام هایی که گذاشته اند تشکر کن !

 با خودم گفتم که اگر این کار را بکنم . مخاطبانش دلسرد می شوند بگذار منتظرش بمانند . شاید اگر بفهمند خالو نمی تواند مطالبشان را بخواند دیگر کمتر رغبت کنند پیام بگذارند و او این روزها دلخوشی اش همین پیام ها بود .

 ***

 نمی خواهم حالا که نیست مدحش را بگویم . او آدمی بود با خوبی ها و بدیهای خاص خودش همان طور که در یادگار می گوید :

نیک و بد با هم دو بال آدمند

و ما هم به قولی : به جای خوبی ها و بدی های مردگان به خوبی ها و بدی های خویش بیاندیشیم .

چند بار این نوشته را تا همین جا مرور کردم نمی دانم چه  نوشته ام و چه بنویسم ....بر من ببخشید .

می گویند نوشته ای را به جا گذاشته که البته باید پس از روال قانونی به خانواده اش تحویل شود .شاید در آن نوشته ناگفته های دیگری باشد که ...

نحوه خود کشی هم هنوز مشخص نیست .هیچ علامت ظاهری وجود نداشته است . چیزی که مشخص است این است که او مدتهاست چنین فکری داشته و تنها نگهدارنده ی او دغدغه ی چاپ کتاب دومش کغار بود که آنهم با جواب دلسرد کننده ای که برای مجوزش شنیده بود از بین رفت ...

آنچه می ماند به نامم یادگار
یک ، کتاب یادتن دو هم کغار
نه پسر نه دختر و همسر بود
این دو باشند حاصلم از روزگار

امروز بدن بی جانش تشیع می شود . و خیل عظیم دوستداران فرهنگ و هنر هرمزگان را می شود در آنجا دید . آفرین بر ما که دوستدار فرهنگ و هنریم . دوستدار انسانیم . مهربانیم و مهربانی می کنیم . آفرین بر ما مردم خونگرم بندرعباس !

 .............................................................................................

پ ن : مراسم خاکسپاری به فردا یکشنبه  ساعت ۴ موکول شد .

در همین باره :

صالح هم ...برید/ شریف

وبلاگ پروند دیگر به روز نمی شود . : بندرخوبم

پروند /فریاد صبر

برای خالو سنگبر/مهدیسما

امروز و دیروز/گارم زنگی

صالح سنگبر با میل خودش رفت./کامیرا

پروند و آخرین یادگاریش از استاد/بندرلنگه

حسرت دیدار /ذهن زیبا

خداحافظ صالح/اهل هوا

لوطی فراموش شده ای که حتی یک انتر هم نداشت/کانون هنر

 

چند نکنه ی کوتاه از وبلاگ نویسی هرمزگان

گاهنامه لاتیدان منتشر می شود ! (ویژه ی نقد وبلاگ دیار من کوخرد)

البته قرار نیست کسانی از کرات دیگر بیایند و وبلاگ های ما را نقد و لاتیدان را منتشر کنند . از همه وبلاگ خوانان و وب نویسان دعوت می شود در این کار سهیم باشند . برای آغاز از وبلاگ دیار من کوخرد شروع می کنیم . نوشته ها و نقد های خود را تا تاریخ چهاردهم شهریور ماه به آدرس latidan_blog@yahoo.com بفرستید .(بلاگرهای هرمزگانی برای انتخاب وبلاگ بعدی و حتی چگونگی انتخاب وبلاگ ها نظر بدهند.)

لینک هرمزگانی ها

برای ایجاد نظم و هماهنگی بیشتر بین وبلاگ نویسان هرمزگان پیشنهاد می کنم وبلاگ نویسان هرمزگانی این کد را که حاوی لینک متحرک وبلاگ های هرمزگان است به وبلاگهایشان اضافه کنند . برای این کار کافیست این کد ها را در جای مناسبی بین کدهای قالب وبلاگتان اضافه کنید .


<font color="#993300" face="Arial"><span lang="fa">
هرمزگانی</span> <span lang="fa">
ها</span></font><br></b></td> </tr><tr><td class="Title"><span style="{font-family: Tahoma; font-size: 8pt; color="#996633"}><script language="javascript" type="text/javascript" src="http://rpc.blogrolling.com/display.php?r=064609a76eb3aa18dbc106017934ba8e"></script>

بعد از هر بار به روز شدن هم به این صفحه بروید و در کادر اول عنوان وبلاگ و در کادر دوم آدرس وبلاگتان را بنویسید و کلید ping را فشار دهید . پس از انجام این کار نام وبلاگ شما در بالای لیست وبلاگ ها قرار می گیرد و همه از به روز شدن شما مطلع می شوند و دیگر نیازی نخواهد بود که شما برای تک تک دوستانتان کامنت بگذارید که به روز شده اید . توضیحات کاملتر را اینجا بخوانید .

ستون تبلیغات

از امروز این ستون به این وبلاگ افزوده شده است . فکر نمی کنم نیازی باشد که دلیلش را توضیح بدهم . همان چیزی که شما حدس می زنید، درست است ! کسانی که مایلند در این وبلاگ تبلیغات داشته باشند فقط کافیست برای هماهنگی به نشانی من(siavrshan@yahoo.com) یک ایمیل بزنند و ... (در مورد مبلغ و شماره حساب در همان ایمیل ها حرف می زنیم .) برای تبلیغات هیچ گونه محدودیتی وجود ندارد از جوراب گرفته تا جان آدمیزاد ...

دو وبلاگ از بستک

جهانگیریه امروز و بستک دو وبلاگی هستند که تازه با آنها آشنا شده ام . این دو از شهر باستانی بستک می نویسند. از این پس ما بیشتر از حال و هوای امروز و دیروز بستک آگاه می شویم . اگر بلاگر های دیگری هم از دیگر نقاط استان در حال فعالیت هستند خود را به ما معرفی کنند تا با آنها هم در ارتباط باشیم .

فتوبلاگ سوترا

این فتوبلاگ پربار و زیبا هم به جمعه فتوبلاگرهای حرفه ای استان افزوده شده . به امید استمرار فعالیتهایش در این فضا .

چیزی شبیه برگ درخت کشک !

با وجود اینکه بارها به نحوه استفاده از مطالب و عکس های منتشر شده روی وب بخصوص وبلاگهای شخصی توسط نشریه های محلی اعتراض کرده ایم و البته نحوه اصولی و صحیح آنرا هم توضیح داده ایم و داده اند ولی هنوز هم برخی نشریات این اصول ابتدایی اخلاق حرفه ای را رعایت نمی کنند .

نشریه ی صبا در شماره ۱۲۰ ( دوشنبه ۲۳ مرداد ) در صفحه ۸ عکسی از وبلاگ من برداشته و بدون هیچ اجازه ای به چاپ رسانده است . این عکس مربوط به استاد صالح سنگبر و یادداشت مورخه ۱۰ مرداد (صدای گرم جنوب...) است .

جالب اینجاست که در صفحه ۵ همین نشریه مطلبی با عنوان نگاهی به پدیده سرقت خبری چاپ شده که در آن از به سرفت رفتن مطالب و عکس های خبرنگاران و عکاسان از روی وب پرداخته است . در قسمتی از این نوشته آمده است که :

هر کس تمام یا قسمتی از اثر دیگری را که مورد حمایت این قانون است به نام خود و یا به نام پدید آوردنده بدون اجازه ی او و یا به نام شخص دیگری غیر از پدید آورنده ، نشر یا پخش کند به حبس تادیبی از شش ماه تا سه سال محکوم خواهند شد .

و حالا جالب تر از تمام عجایب دنیا این است که نشریه ی مذکور همین مطلب را هم از جایی(احتمالا یک منبع اینترنتی) کپی کرده و بدون ذکر منبع آنرا به چاپ رسانده است !!!

آدمیزاد می ماند که اینها حداقل همین مطالبی که خودشان به خورد مردم می دهند را نمی خوانند ؟ این یک فاجعه است . اگر این مطلب را خوانده اند پس چرا در حق همین مطلب هم رحمی نکرده اند و اگر نخوانده اند که دیگر بدتر،چرا چاپ کرده اند ؟

***

بگذارید کمی درباره ی مطلب فرهنگ و هنر هرمزگان در کما که در صفحه آخر صبا چاپ شده بگویم .

با خواندن عنوان عجیب این مطلب چیزی که به ذهنم رسید این بود که احتمالا نوشته درباره ی فستیوال ها و جشنواره هایی است که برگذار نشده. ولی برگذار نشدن جشنواره و فستیوال دلیل نمی شود که بگوییم فرهنگ و هنر در کما هستند . مطلب را که خواندم دیدم که نه بابا نوشته از این هم بی راه تر است . طرف آمده و نوشته چرا اسامی کوچه ها به نام هنرمندان مزین نشده و از شهردار خواسته تا روزی را به نام مفاخر استان نام گذاری کند . چند جمله پایانی این مطلب را بخوانید و لذت ببرید : چه اشکالی دارد شما به عنوان شهردار(!) این شهر روزی را به یاد مفاخر این شهر نامگذاری کنید و یا همراه هنرمندان بر مزار بزرگان گرد آیید و با فاتحه ای اعلام کنید فرهنگ و هنر بندر هنوز هم می تواند چشمها را میخکوب شکوهش کند ...

طفلک گناهی هم نداشته و در حد وسع خودش نوشته است. تقصیر از کسی است که اجازه ی چاپ چنین مطلبی را در نشریه صادر می کند . البته بعید می دانم کسی این مطلب را بخواند و ... شاید وقتشان با ارزش تر از اینها باشد .

***

اگر بخواهیم علت وجود چنین نوشته های غیر تخصصی و نیز مطالب کپی شده در نشریات را بررسی کنیم و کمی هم درباره نحوه کار این نشریات اطلاعات داشته باشیم،به نتایج جالبی می رسیم .

برای داشتن مطالب تولیدی و در عین حال تخصصی مفید باید از قلم افراد متخصص استفاده کرد . در این صورت نشریه مجبور است مبلغی بابت حق التحریر پرداخت کند . برای داشتن یک مطلب خوب و به درد بخور باید وقت و هزینه صرف کرد . اما راه آسان تر و پر در آمد تری هم وجود دارد . خدا برکت بدهد صفحات بی صاحب اینترنت را که می توانند نصف نشریه را تامین کنند .آگهی های صفحه اول هم به تنهایی هزینه کاغذ و چاپ نشریه را در می آورد . اگهی های دیگر صفحات و گزارش های ویژه ی ادارات و ارگانها هم که کار همان اگهی را برای نشریه انجام میدهد هم جای خود را دارد . این روش به تخصص ،زحمت و هزینه کمتری نیاز دارد در حالی که سود بیشتری خواهد داشت . فراموش نکنیم که در این روش وظیفه شناسی ، احساس مسولیت و غیره چیزی شبیه برگ درخت کشک است !

این حرف ها خیلی وقت بود توی دلم مانده بود . چاپ عکس بهانه ای شد تا باز گو کنم !

چند خبر کوتاه از موسیقی هرمزگان

هرمزگانی ها در جشنواره موسیقی ملل ، سوئد

امسال هم هرمزگانیها در جشنواره موسیقی ملل در سوئد حضور پر رنگی خواهند داشت . منصور از سوئد گزارش می دهد :

در این جشنواره که در تاریخ ۲۵نوامبر برگذار می شود . استاد علی حبیب زاده و فرزندانش ، حسین وفادار(نوازنده چیره دست عود) و نیز عیسی بلوچستانی خواننده ی جوان، مستعد و گمنام هرمزگانی شرکت خواهند داشت .

استاد حبیب زاده/ عکس از هرمزگان

برای اطلاعات بیشتر اینجا را کلیک کنید.

فاضل پیش

فاضل که تا پیش از این به عنوان یک اعجوبه در نوازندگی گیتار الکتریک مطرح بوده این بار خوانندگی و آهنگسازی را امتحان می کند . او به تازگی مجوز موسیقی کارهایش را گرفته و با شرکت باربد برای نشر کارهایش به توافق رسیده است .

 منتظر یک کار تازه و متفاوت از فاضل پیش باشید . کارهای فاضل بیشتر حال و هوای بلوز دارند .

حسن پیغان

شطرنج نام اثر تازه ی اوست . علاوه بر این او یک تور بزرگ و تا حدودی عجیب در ایران خواهد داشت . حسن در ۲۵ شهر به همراه گروهش کنسرت می دهد . رهبری ارکستر او را هم فاضل پیش نوازنده و آهنگساز ۲۱ ساله ی بندرعباسی بر عهده خواهد داشت . اجراهای حسن از ۹ و ۱۰ شهریور در کرج آغاز می شود .

رضا صادقی

رضا ۳۰ و ۳۱ مرداد (همین ماه) به مناسبت مبعث در جزیره ی کیش کنسرت خواهد داد .

راز شب کار تازه ی او هم در اواخر شهریور به بازار می آید . در این آلبوم هم یک قطعه بندرعباسی به نام هیچ جا بندر نابوت (هیچ جا بندر نمیشه) وجود دارد . رضا خود درباره ی این کار می گوید : "در این کار افتخاری بزرگ نصیب من شده و آن حضور استاد قنبر راستگو ست . فکر نمی کردم روزی چنین افتخاری نصیبم شود . استاد راستگو در این قطعه به شروه خوانی و نیز نوازندگی جفتی می پردازد . "

ناگفته نماند که رضا ۱۸شهریور در دبی اجرا خواهد داشت .

غلامرضا صنعتگر

غلامرضا می گوید : در کار جدید ناچار به سلیقه تهیه کنندگان تن داده ام و شاهد یک کار بازاری از من خواهید بود .

غلامرضا چند روزی را در بندرعباس به سر برد و دیداری با دوستان و پیشکسوتان تازه کرد .

ناصر عبدالهی

ناصر این بار هم به سراغ بازسازی قطعات قدیمی بندرعباسی رفته است . وختی که تُمدی(وقتی که دیدمت) اثر مرحوم حسن کریمی و یمبو سئنه کاری از استاد حبیب زاده دو قطعه بندرعباسی آلبوم تازه ی او خواهند بود . باید منتظر بود و شنید. ناصر نشان داده در بازسازی قطعات قدیمی می تواند موفق باشد . باشد که دوستداران موسیقی با موسیقی بندرعباسی آشنا شوند .

مامبو لیوا

  مامبو هم مراحل پایانی مرد جنوبی را طی می کند . مامبو از جمله گروه های ریشه دار هرمزگان است که وسواس زیادی در ارائه کار هایش دارد . با وجود فعالیت طولانی مامبو در زمینه موسیقی این اولین کار مامبوست که در سطح کشور منتشر می شود .

 نکته قابل توجه در این کار  حضور حسین قدسی نژاد یا همان کارلوس خواننده مشهور سالهای پیش هرمزگان است . مامبو هم از قطعات قدیمی یارچغلو ،قد یاروم بلندن و همچنین یمبوسئنه را (علاوه بر کارهای دیگری از ابراهیم منصفی) اجرا کرده است .

باید صبر کرد و یمبوسئنه ها را شنید و  لذت برد .هر کدام از این یمبوسئنه ها با سبک و شیوه مجری آن اجرا شده . فاضل ، ناصر و گروه مامبو هر کدام با حال و هوای خودشان این قطعه را اجرا کرده اند و هر کدام زیبایی خاص خودشان را دارند . هر چند که نباید از اجرای قدیمی این کار توسط استاد حبیب زاده که اکنون سه دهه از آن می گذرد،به سادگی گذشت .

پ ن : یمبو سَئنَه یک عبارت سواحیلی است که برای سلام و احوالپرسی به کار می رود . در برخی از نقاط افریقا جَمبو سئنه هم گفته می شود .