این هم چند عکس از عکسهای عبدالحسین رضوانی در اولین نمایشگاه عکس انفرادیاش.
به زودی گفتگویی با عبدالحسین رضوانی در این وبلاگ میخوانید . شما هم اگر میخواهید در این گفتگو شرکت کنید . در قسمت نظرات همین یادداشت نظر ، سوال ، نقد و ...تان را بنویسید.
***
نشست فتوبلاگرها با حضور بلاگرها و فتوبلاگرهای استان هرمزگان
زمان: روز پنج شنبه ۲۵ مرداد ساعت ۱۸
فرهنگسرای طوبی - نگارخانه کوروش گرمساری -نمایشگاه عکس
موضوع : بحث فنی در مورد عملکرد فتوبلاگرها و همچنین کارکرد عکس در وبلاگها و البته همین نمایشگاه ! و ...
اولین نمایشگاه انفرادی عبدالحسین رضوانی از پسین چهارشنبه ۱۷ مرداد با ۴۰ قطعه عکس رنگی در ابعاد ۵۰ در ۷۰ از اتفاقات خبری سال گذشته استان هرمزگان افتتاح میشود و تا ده روز ادامه دارد.
رضوانی که خیلی اتفاقی عکاس شده، امروز به اتفاق نظر اغلب صاحبنظران، اتفاقا بهترین عکاس اتفاقات و اخبار هرمزگان است.
سال گذشته از مجموعه "آشغالها و آدمها"ی این عکاس در جایزه عکس کاوه گلستان تقدیر شد.
علاوه بر گزارشی از این نمایشگاه اگر اجازه فرمودند عکسهای منتخب خودم را همین جا می گذارم تا شما هم از ذکاوت این آدم لذت ببرید.
یک پیشنهاد هم بدهم؟ در حاشیه این نمایشگاه چون به هر حال خود رضوانی یک فتوبلاگر هم هست. یک نشست بین فتوبلاگرها و علاقمندان،دربارهی فتوبلاگها و مسائل فنی آنها برقرار شود. وبلاگنویسان هم باشند ؟ هان ؟ صدات ضعیفه ؟
شاید خیلیها مثل من در کودکی برای خودشان عشقها و غولهایی داشته باشند. نمیدانم کدام عبارت بهتر است. ولی من خیلی برایشان وقت و انرژی و عشق میگذاشتم. عکسهایشان را مصاحبههاشان را موسیقیشان را هر طوری از هر جا شده بود پیدا میکردم.
یکی از آنها دیهگو مارادونا بود و دیگری خوانندهای که مال همین شهر گرم و شرجیزده بود. بهش می گفتند "ناصر عبداللهی"
من و کاکام همیشه با هم دعوا داشتیم. شاید در دیگر خانهها جنگ بر سر تیمهای فوتبال بود ولی ما ... او صدای روهنده را خیلی دوست داشت. اصلا دیوانهاش بود. خب البته آن کارهای قدیمی روهنده بخصوص آنهایی که با دهل و کسر بود خیلی شیرینند. گاهی بحثمان بالا میگرفت و وقتی هر کدام می خواستیم موسیقی مورد علاقهی خودمان را گوش بدهیم کار به دعوای فیزیکی هم کشیده میشد. پدرم اگر کلافه نبود ، صحنهی دعوا را ندیده بود و فقط چیزی به گوشش رسیده بود . پادرمیانی میکرد. نوارهای کاست قدیمیاش را از کمد کوچکش بیرون میآورد. کهنه ضبط صوتش را روشن می کرد و میگفت این از همه بهتر است. چرخونکهای ضبط صوت بهزحمت شروع به چرخیدن میکردند نمیدانم شاید زورشان به آن آدم نمیرسید. آدمی که توی آن نوار بود. بهش می گفتند : علیخان ! خان یعنی بزرگ ؟ هان ؟
کاکام خیلی خوب میرقصید. وقتی سرکنگی می ریخت. انگار برق ۲۲۰ ولت بهش وصل کردهباشند.خب برگ برندهاش هم همین رقصش بود. صدای روهنده را میگذاشت و طوری که من لجم بگیرد شروع میکرد به رقصیدن. البته من هم هر چند بهش نمی گفتم ولی خیلی لذت میبردم. تا صدای موتورسیکلت پدر از سر گوچه پتپت کنان به گوشمان میرسید.نوارها را جمع میکردیم. ضبط صوت خاموش میشد . همه چیز را به حالت عادی (!) بر میگرداندیم. از بس همدیگر را سر گوشکردن موسیقی کتک زده بودیم، موسیقی گوش کردن برای ما ممنوع شدهبود.
***
این چند خط بالا چندان مربوط به قضیه نبود فقط خواستم یک سری به آن روزها بزنم که خیلی خوش میگذشت!
***
دوازده مرداد ۸۵ من یکی از آن غول ها و عشقها را میدیدم . البته قبل هم دیده بودم ولی اینکه بیاید خانه و "سر دل سراحت " بنشینیم و گپ بزنیم نه. من با غولم دوست شدم. هر چند آن روز دیگر برای من خیلی وقت بود غول نبود و من حس میکنم خیلی منطقی با تمام ضعفها و قوتهایش دوستش داشتم و دارم .
به همین زودی یک سال گذشت؟ اگر کامنت یکی از دوستان و یادآوریاش نبود اصلا به ذهنم خطور نمیکرد. آخر هنوز سیمهایی که روی گیتار گذاشت سالماند. یکی دوتاشان فالش شدهاند ولی هنوز میشود یک صداهایی ازشان در آورد. هنوز چراغ قوهاش نو است. هنوز کتابی که امانت داد و گفت بخوان خوانده نشده ! به هر حال قبول! یک سال گذشت! ولی انگار همین دیشب بود که داشت میزد و میخواند و میگفت: این شعرم را خیلی دوست دارم :
بی تو ای بود و نبودم عمر یک لحظه بسن پهنهی وسیع عالم بی تو بی مه قفسن
(توضیح دارد)
حس بدی بهم دست میدهد وقتی اینجا بخواهم از او حرف بزنم . هر جایی دیگر هم شاید... نمیدانم این یادداشت میخواهد به کجاها برود ...اصلا بس است ...ولش کن ...
دیشب در برنامهای که تا بامداد امروز هم ادامه داشت با حضور امیر قلعهنویی ـ سرمربی تیمملیـ به بررسی عملکرد تیم ملی در جام ملتهای آسیا پرداخته شد و یا اینگونه وانمود شد.
اما در واقع این برنامه حتی نتوانست و نخواست سوالات رایج در بین مردم عادی را هم پاسخ بگوید و نه پاسخ، که حتی از نقل آنها هم عاجر ماند.
دو کارشناس در برنامه حضور داشتند یکی جناب دکتر ذوالفقارنسب که ۱ـ فوتبال خودش همیشه مورد انتقاد همه فوتبالدوستان است و ۲ـ نه آنچنان فن بیانی دارد که بتواند در چنین برنامه مهمی حضور داشته باشد.
دیگری امیر حاجرضایی که وقتی دید امیر قلعهنویی حرف او را نمیفهمد و یا دوست ندارد بفهمد ترجیح داد سکوت و یا قهر کند و فقط چند سوال کلی که به نظر می رسید از طرف شبکه به او توصیه شده را مطرح کند. سوالاتی که اصلا فوتبالی نبود.و بیشتر پاسخی بود بر حرفهای مضحکتری که در شبکهی ماهوارهای voa انجام شده بود.(رجوع کنید به صفحهی ورزشی روزنامه شرق)
به هر حال دعوت این دو کارشناس به جای کسانی مثل مجید جلالی ، محمد مایلیکهن و غیره شاید خود ادامهای بود بر حمایتهای بیسابقه تلویزیون از تیم ملی و متعلقاتش که البته حدسزدن دلایل این حمایت هم چندان سخت نیست و فقط کافی است نگاهی به دور و برمان بیندازیم!
ضعف مفرط مجری این برنامه عادل فردوسیپور در اداره بحث و طرح سوالات به موقع و جدی هم بر بیمایهگی برنامه افزوده بود. بطوری که سوالات و کریهای کودکانهی او با پاسخهای عصبی قلعهنویی سوهانی بود بر ...
شاید تنها نکته قابل تامل و جالبی که در این برنامه و توسط امیر حاجرضایی مطرح شد، لزوم تغییر ادبیات سرمربی تیم ملی بود و لزوم آن وقتی بیشتر نمایان شد که قلعهنویی در پاسخ به همین بحث فرمود : مگر ما به مردم بی ادبی کردهایم ؟
و البته تا پایان برنامه فقط همین ضعف بود که بیشتر در حرفهای قلعهنویی خود را نشان میداد.چنانکه در اواخر برنامه وقتی فردوسیپور از او پرسید شما نفرات را برای زدن پنالتیها انتخاب کردین ؟ با خندهای عصبی پاسخ داد: نه پس شما انتخاب کردین؟!
شاید خیلی ها با حاج رضایی موافق باشند که این ادبیات در شان مربی تیم ملی نیست.
مردم که به ناکامیهای فوتبالی عادت کردهاند. بهتر نیست حداقل کسی مربی تیم ملی شود که این مشکل را نداشته باشد؟ هر چه ناکامی هم بود به گردن خودش و آقای قلعهنویی که گردنش جان می دهد برای پذیرش باخت و این حرفها !
قلعه نویی بارها گفت من شکست را به گردن میگیرم ولی حاضر نبود هیچ اشتباهی را بپذیرد. معلوم نبود او چه چیز را میخواهد به گردن بگیرد. در حالی که علت حذف ایران را بد شانسی در ضربات پنالتی میدانست. آنهم در قسمتی از آن. ایشان می گفت: طالبلو عملکرد خوبی در گرفتن پنالتیها داشت و در زدن ضربات باید بیشتر دقت می کردیم!
***
به هر حال بار کج به منزل نمی رسد! مربی هر کسی باشد و اشتباه هر چه باشد! ما همان طوری بازی میکنیم که زندگی می کنیم !
تبریک میگویم قهرمانی تیم عراق را به تمامی فوتبال دوستان و دوستان!