سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

تقدیر شبانه/ یادداشتی از حسن بردال درباره‌ی مراسم روز خبرنگار

حسن بردالدیروز پنج‌شنبه 17 مرداد مراسم پاسداشت روز خبرنگار و نیز نکوداشت قاسم کرمی توسط اداره کل فرهنگ و ارشاد هرمزگان در تالار آوینی بندرعباس برگزار شد. این مراسم همراه با نکات و حواشی بسیاری بود: ۱. زمان برگزاری مراسم ساعت ۲۰:۳۰ اعلام شده بود. سوابق برگزاری این مراسم‌ها که سخنرانی مدیران دولتی را به همراه دارد نشان می‌داد که احتمالا جلسه تا پاسی از شب طول می‌کشد. با این حال حدود ساعت ۲۱:۱۵مراسم شروع شد.

2. اولین بخش برنامه مداحی مداح اهل‌بیت، آقای تذرو بود. ایشان که مسوول روابط‌عمومی استانداری هرمزگان نیز هستند در طول اجرای خود تلاش زیادی برای ایجاد روح معنوی در مراسم کردند. و تقریبا هر 30 ثانیه یک‌بار حاضرین در سالن را به همراهی به جواب دادن و صلوات فرستادن و نیز دست زدن ترغیب می‌کرد اما حاضرین چندان میلی برای همراهی نشان نمی‌دادند. هنگام مداحی ایشان، با خاموش شدن نور سالن آن‌قدر فضای سالن معنوی شد که نزدیک بود اشک مردم در بیاید! صحبت‌های گهربار این مداح اهل بیت در خلال مداحی نشان می‌داد که در مداحی اهل دولت نیز ید طولایی دارند!

۳. پس از سخنرانی مدیرکل ارشاد، آقای صاحب‌محمدی استاندار هرمزگان در جایگاه سخنران قرار گرفت و تقریبا 65دقیقه حاضرین در سالن را با رهنمودها و سخنان گهربار خود به فیض رساند. جناب استاندار در پایان سخنانش اشاره داشت به این نکته که وی نوکر ملت است و برای نوکری به این استان آمده است، وظیفه‌اش خدمت به مردم است و قس علی هذا. سخنرانی استاندار آن‌قدر پربار بود که تقریبا یک پنجم حاضرین را به بیرون رفتن از سالن ترغیب کرد. استاندار و استاد قاسم کرمیدر پایان سخنرانی ایشان که حدود ساعت ۲۳:۲۰بود مجری اعلام کرد: استاندار اکنون برنامه‌ای دارند و بایستی بروند، با توجه به این‌که فردا هم جمعه است. (نقل به مضمون) و این چنین استاندار حضور در برنامه‌ بعدی‌اش را به ادامه حضور در سنگر خبرنگاران ترجیح داد و با اهدا لوح و سکه به خبرنگاران منتخب استانداری سالن را ترک کرد.

4. تجربه نشان داده که اداره فرهنگ و ارشاد هرمزگان توانایی و قابلیت‌های زیادی در تبدیل برنامه‌های رسمی و جدی به جلسات طنز و شادی و بلعکس دارد. بی‌برنامه‌گی، سردرگمی تنها بخش کوچکی از اتفاقات مراسم روز خبرنگار بود. تقریبا در همه‌ی جای سالن می‌شد صدای خنده و قهقهه حاضرین را شنید. با طولانی شدن و کش آمدن زمان مراسم احتمال صرف سحری و صبحانه در سالن هر لحظه بیشتر قوت می‌گرفت. آخرین جلسه‌ای که توسط اداره ارشاد و انجمن موسیقی در تالار آوینی برپا شد همایش تقدیر از هنرمندان بود. برگزاری آن مراسم نیز که نکات طنزآمیز و تلخی را به همراه داشت، نشان داد که بی‌برنامه‌گی‌ها و بی‌نظمی‌های این‌گونه برنامه‌ها چندان اتفاقی هم نیست و نمونه کامل‌تر آن در مراسم روز خبرنگار به رخ کشیده شد.

5. در ادامه برنامه از آقای آخوندی معاون سابق استاندار نیز خواسته شد که متنی را که برای نکوداشت قاسم کرمی نوشته بودند، بخوانند. ایشان پشت تریبون گفت: از من خواسته شده بود فقط این متن را بنویسم و قرار نبود که آن را بخوانم. با این حال می‌خوانم. و بدین ترتیب متنی که می‌توانست در نشریه‌ی ویژه همین روز منتشر شود به مدت ۱۵دقیقه خوانده شد تا سند دیگری باشد بر ناهماهنگی‌ها.

 6. مدیرکل ارشاد هرمزگان در همایش تقدیر از هنرمندان انجمن‌های هنری، بندرعباس را پایتخت موسیقی ایران دانست. حال چگونه است که در پایتخت موسیقی ایران یک گروه موسیقی سنتی از کرمان برای اجرای برنامه دعوت شده بودند. آن هم در حالی که گفته می‌شد برای حضور این گروه چیزی نزدیک به ۷میلیون ریال هزینه شده است. بالاخره اجرای این موسیقی ملال‌آور در ساعت ۲۴، در پایتخت موسیقی ایران شروع شد. در طول برگزاری برنامه انواع افکت بر روی صدای مجری تست شد. و نشان داده شد در عرصه صدابرداری هم می‌توان شاهد استعدادها و سبک‌های تازه‌ای بود.

7. متاسفانه برای نکوداشت قاسم کرمی پیشکسوت مطبوعات هرمزگان نبز برنامه‌ی خوبی که در شأن ایشان باشد، پیش‌بینی نشده بود. فیلمی که به همین مناسبت ساخته شده بود آن‌قدر از سطح کیفی نازلی برخوردار بود که همه‌ی امیدهای ما را به باد داد. تقریبا بیشتر کسانی که برای تقدیر از آقای کرمی به روی سن می‌رفتند از مشکل جسمی ایشان مطلع نبودند و با اصرار می‌خواستند هدیه خود را به دست ایشان بدهند در حالی که این امکان وجود نداشت.

8. از نکات جالب دیگر این بود که جایزه نفرات اول و دوم و سوم در هر بخش یکسان بود و خوشبختانه هیچ تبعیضی قائل نشده بودند و به یک میزان همه از یک ربع سکه بهره‌مند شدند و اهدا تندیس به نفرات برگزیده نیز فراموش شد.

این مراسم با حواشی بسیار ساعت ۱:۰۸بامداد روز جمعه در حالی پایان یافت که هنگام اهدا جوایز نفرات برگزیده تقریبا در سالن کسی حضور نداشت و من را نیز مطمئن کرد که برای دیدن یک برنامه‌ آبرومند فرهنگی در بندرعباس دیگر نمی‌توان دلخوش بود.

لینک این یادداشت در وبلاگ حسن بردال

عکس مجید جمشیدی

لینک در بالاترین

گوشت خوک لای ساندویچ/ محمد ذاکری

محمد ذاکریمن به حد کافی واقع‌گرا و معتدل و میانه‌رو هستم و شرایط روز و روزگار را به خوبی و به اندازه همگی لمس کرده و می‌کنم اما راستش را بخواهید روزنامه‌نگاری امروز در هرمزگان یعنی: رفتن مدام به جلسات مدیران پرگو و لمیدن روی صندلی‌ها و مسابقه در خوردن موز و پوست کندن نارنگی و گرفتن چند عکس و رد و بدل کردن چند لطیفه تازه! یعنی: صرف کردن وقت خود به چت و منحصر کردن دنیای خود به فاکس روابط‌عمومی‌ها و اخبار خبرگزاری‌ها. یعنی: این که نه تنها روزنامه‌ات و مخاطبت که حتی آینده خودت را هم بفروشی به یک پورسانت عالی و به جای عکس جناب مدیر! پوستری تمام قد را از حضرت آقا چاپ کنی و تیتر بزنی مدیریتی از جنس...یعنی: این که عکس خنثی‌ترین مسئولان دولتی را آن‌قدر بزرگ چاپ کنی که نیم صفحه اول فقط پیشانی و دماغ حضرت‌شان باشد و بقیه چهره بماند برای نیم صفحه دوم!  یعنی: این که پیام‌شان را به رییس سازمان‌ملل در یک نشریه محلی چاپ کنی و ندانی که کوفی عنان چند سال پیش بازنشسته شده! من نمی‌گویم که نباید به فکر نان بود. نمی‌گویم که نباید آگهی جذب کرد نمی‌گویم تبلیغ بد است نمی‌گویم انعکاس فعالیت مدیران خوب نیست.اما می‌گویم همین خودزنی‌های مطبوعاتی است که کار را به این‌جا رسانده که پس از این همه ستون فروشی! و تیتر فروشی! و خبر فروشی! گزارش فروشی! و چوب حراج زدن به همه چیز! ارشدترین مدیر استان بگوید که «رسانه های محلی در انعکاس فعالیت‌های دولت خوب عمل نکرده‌اند». و این به قول ما هرمزگانی‌ها یعنی خر خسته و صاحب ناراضی! [متن کامل]

نمونه‌های کار حرفه‌ای در مطبوعات محلی!

 نشریه صبا در آخرین شماره خود (شماره ۲۴۴) که روز شنبه ۱۲ مرداد منتشر شده یک نیم‌صفحه را اختصاص داده به احمد قاسمی نوزانده درامز گروه لیوا که به تازگی درگذشته است. در این صفحه خاطرات و نکات جالبی در خصوص او به قلم هادی کیکاووسی، ناصر زرجام، حسین گردین و محمد محترم‌پناه به چاپ رسیده که شناخت بیشتری از احمد قاسمی به خواننده می‌دهد.[تصویر این صفحه] اما نکته‌ی دیگری که می‌خواهم به آن اشاره کنم استفاده‌ی بدون اجازه و ذکر منبع از عکس‌هایی است که در این وبلاگ کار شده بود. من در [آن یادداشت] دقیق مشخص کرده‌ام عکس‌ها از چه کسی و چه منبعی است. برایم جالب است که یک نشریه به قدر یک وبلاگ برای کار خودش اهمیت قائل نمی‌شود.

سازدهنی، فیلمی در حوالی دنیا!

اول: زنده باد امیر نادری

ساز دهنیدوم: پخش فیلم سازدهنی از تلویزیون از چند جهت برای من فراموش نشدنی و لذت‌بخش بود. ابتدا اینکه فیلم واقعیتی را به تصویر می‌کشد که شاید گردانندگان این رسانه چندان راضی به بیان آن نباشند. چرا که خود آنها هم در واقع یک سازدهنی دارند که ما مثل کودکان این فیلم به آن خیره شده‌ایم و... هر لحظه بیم داشتم  پخش فیلم در میانه به بهانه‌ای قطع شود و همین باعث می‌شد با ولع بیشتری فیلم را نگاه کنم. دیگر اینکه در این فیلم که با تصویر‌برداری شگرف "زرین‌دست" همراه هستیم، دیدن تصاویر [برای من] بهشت گونه‌ی بندرعباس آن سالها بسیار لذت‌بخش و حسرت برانگیز بود.

سوم: فیلم داستان کشمکش بین چند کودک است. عبدلو که از باقی ضعیف‌تر است به خاطر اینکه داروهایش را بخورد از پدرش یک سازدهنی هدیه می‌گیرد. چیزی که بچه‌های دیگر تا آن موقع ندیده‌اند. بچه‌ها حاضر می‌شوند برای لحظه‌ای کوتاه حال کردن با سازدهنی برای عبدلو هر کاری بکنند.‌برایش انار سرخ بیاورند، هندوانه بدزدند و حتی خر او شوند. امیرو نقش مقابل عبدلو که به لحاظ علاقه‌ی بیشترش به ساز دهنی و ویژگی جسمانی‌اش از باقی قابلیت خر شدن بیشتری دارد از این امکان خدادادی استفاده می‌کند و مشتری همیشگی سازدهنی می‌شود. امیرو خم می‌شود و عبدلو سوار بر او از میان کوچه و بازار می‌گذرد. کتک‌ها و گریه‌های مادر، نگاه‌های متحیر دختر مورد علاقه‌اش فقط می‌توانند برای مدت کوتاهی او را از وسوسه سازدهنی دور نگه‌ دارند و او چند باره خم می‌شود تا عبدلو سوارش شود.

در سکانس‌های پایانی امیرو که از خر شدن خسته شده و می‌خواهد رها شود. سازدهنی را برمی‌دارد، فرار می‌کند و آن را به میان دریا می‌اندازد. از آن لحظه او و دیگر کودکان هم بازی‌اش آزاد می‌شوند. اولین اقدام‌شان پس از آزادی کتک زدن عبدلو است. چقدر هم که این کتک خوردن لب ساحل بندرعباس 35 سال پیش می‌چسبد!

چهارم: یکی از نواقص این فیلم صداگذاری آن است که با فضاها هم‌خوانی ندارد و مصنوعی به نظر می‌رسد. لهجه بازیگران و شخصیت‌هایی که بومی هستند هم یک لهجه عجیب و من‌ د‌‌رآوردی است که البته هنوز هم در فیلم‌هایی که در هرمزگان توسط فیلم‌سازان غیر بومی ساخته می‌شود رواج دارد.

پنجم: در نتایج جستجویم برای یافتن اطلاعاتی بیشتر در مورد فیلم سازدهنی به نکته جالبی برخوردم. در اغلب نوشته‌ها فضای تولید فیلم را حوالی بوشهر نوشته بودند. هر چند این فیلم نه در حوالی بوشهر است و نه بندرعباس، سازدهنی اتفاقی است در حوالی همین دنیا.

لینک‌های مرتبط: [ "امیرو" های جهان متحد شوید!!]     [ساز دهنی]     [گفتگو با امیر نادری]

پ ن : چطور می‌توانم نسخه کامل این فیلم را پیدا کنم؟