سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

نامه درهم برهم عاشقانه


سلام

صبح تان  آمده

بیرون هوا گرم می شود

مگر من چند نفرم ؟       که تو

اینقدر توی همین پیاده رو      زیبا

شده ای     مثل همین صبح که به خیر

فردا پانزدهم هر ماه است

که تو هم

لبخند می زنی تا هوا کمی خنک شود

و باران نیامده

خیلی وقت است

می باید فکری به حال شما         چطورید؟

خیلی دلم می خواست              بیایید بیرون

این هوا گرم         نمی دانم چه بگویم

شایعه زیاد است

که تو خیلی خیلی زیبا شده ای

و چشم همین هوا کور

...

 

                                    پاره ای از شعر نامه درهم برهم عاشقانه

                                               از کتاب نامه باز شده و تار سیاه

                                   موسی بندری

تب رضا صادقی... پیری زود رس




تب رضا صادقی ... پیری زود رس ......روستای تازیان فروردین۸۴







روستای شهرو







روستای شهرو






روستای تازیان

تشکر...چهارشنبه سوزی...آمبولانس

 

  اول: یک تشکر بسیار ویژه از ناخدای عزیز که این قالب زیبا را برایم مهیا کرده و مرا تا نیمه های عمر شرمنده خود نموده. ممنون ناخدا...و نیز امیر به خاطر لطفهایش که با وجود دلمشغولیها همیشه یاری ام می کند . کوچکترینش هم لوگویی زیبایست که در سمت چپ وبلاگ می بینید . و استاد ادبیاتم آقای ذاکری که مرا با دنیای وبلاگ آشنا کرد و بجز آن چیزهای زیادی که به من آموخت و می آموزد . و حسن که وقتی از وبلاگ برایم حرف میزد و توضیح می داد من دهانم باز می ماند .و آقای درویشی مسئول کافی نت دانشگاه که اولین کسی بود که سعی کرد چیزهایی که بلد است به من هم بیاموزد.از احمد و بهروز که در زمان قحطی وبلاگ در بلاگ اسکای به داد من رسیدند. از عادل که هر چند سلیقه مان با هم جور در نمی آید ولی زحمتهایش را فراموش نکرده ام. از کامیرا که همیشه محبتهایش شامل حالم بوده.و خلاصه از تمام بلاگرهای هرمزگانی و غیر هرمزگانی که با حضورشان نعمتی بوده اند . از کسانی که سر می زنند و انتقادات و پیشنهاداتشان راهگشایم بوده. از کسانی که می دانم می آیند و بی هیچ نشانی می روند ........ببخشید که شبیه وصیت نامه شد . قرار بود تقدیرنامه باشد . خب این تغییر قالب و آدرس شاید بهانه خوبی بود تا از دوستانی که از آغاز تا کنون همراهم بوده اند تشکر کنم.  ببخشید اگر اسم شما را فراموش کرده ام بگذارید به حساب حواس پرتی...

  دوم: مراسم چهار شنبه سوری  از نیاکان ما به جامانده و البته با اتدکی تغییر به چهارشنبه سوزی  تبدیل شده است . این عکسها را هم از همین مراسم چهارشنبه سوزی در پارک دولت یا همان پارک مرغ و خروس دریایی بندرعباس گرفته ام .









  سوم: مسابقات فوتبال کارگری با قهرمانی تیم هرمزگان پایان یافت . پس از پایان مسابقه یکی از مسولین تیم حریف بر زمین افتاد . در حالی که دستش را روی قلبش گذاشته بود از درد به خود می پیچید . یکی از بازیکنان هم داد می زد:" توی این بندرعباس یه دونه آمبولانس پیدا نمی شه ؟"

                                                         

 توی آن شلوغی یکی گفت:" برای سلامتیش صلوات بفرستین ". او هم که دید از آمبولانس و این  چیزها خبری نیست به همان صلوات رضایت داد و حالش خوب شد .

                                     

                                             

ما از خودمان هم عقب تریم ( در باره نشست وبلاگ نویسان هرمزگان )

   با همت مسعود مدیر سایت مذاب نشست کاربران اینترنت در هتل هرمز به صورت سر پایی برگذار شد . نوشته کامیرا جرقه ای بود که در بین وبلاگ نوس ها افتاد : بزرگترین نشست وبلاگ نویس های هرمزگان . و علت این توصیف کامیرا  هم آمادگی بسیاری از وبلاگ نویسها برای حضور در این نشست بود . ولی بزرگ ترین نشست باید هدف بزرگی هم داشته باشد اینطور نیست ؟ اینکه فقط حس کنجکاویمان ارضا شود و ... کافی است؟  بی تعارف می گویم چقدر به اطلاعات ما وبلاگ نویسها اضافه شد ؟ چقدر تصمیم مفید گرفته شد ؟ چند فکر زیبا متولد شد؟ تا کی باید فقط  از دیدن یکدیگر خوشحال شویم ؟ البته بودن به از نبودن خاصه در برهوت هرمزگان...

   درست در همین زمانی که ما داشتیم  کم رنگی و پررنگی لبخندهایمان را برای یکدیگر تنظیم می کردیم ، چند کیلو متر آن طرفتر در بوشهر عزیز وبلاگ نویسان بوشهر هم دور هم جمع شده بودند.و داشتند در خانه وبلاگنویسان بوشهر (جنوب) اساسنامه شان را قرائت می کردند.این نقل قول  از وبلاگ دوست بسیار عزیزم حسین زیارتی را بخوانید: 

اولین جلسه مجمع عمومی خانه جوانان نویسنده وبلاگ جنوب در ساعت 17 روز جمعه مورخ 21 اسفند 1383 با حضور 37 نفر در سالن اجتماعات اداره کل ارشاد اسلامی بوشهر برگزار گردید.
در این جلسه آقای صغیری به عنوان رئیس جلسه و بنده به عنوان منشی در جلسه حضور داشتیم و مجمع دستور جلسه خود را به شرح ذیل برگزار نمود:

1)اساسنامه خانه قرائت شد و توضیحاتی نیز درباره بخش های مختلف آن داده شد.
2)کاندیدای عضویت در شورای مرکزی خانه خود را معرفی کردند و سپس رای گیری انجام شد ...

 و حالا نوشته ناخدا  در باب نشست وبلاگ نویسان هرمزگان را هم بخوانید.:قبل از برگزاری هر نشست باید تمام جوانب آن را  عمیقآ بسنجیم . قبول داریم که تا همین حد هم غنیمت است اما پر رنگ تر قبول داریم که هنوز تا حد متعادل و تکامل یافته و مفید یک نشست خوب خیلی فاصله داریم و می توانیم بهتر عمل کنیم ...

  نمی خواهم بگویم ما خیلی از آنها عقب تریم ، که شاید در برخی موارد جلوتر هم باشیم .( به طور مثال جنوب را که من آنرا حاصل تفکر و انگیزه تمامی وبلاگ نویسان هرمزگان می دانم.) ولی می توانیم چیز های زیادی از آنها بیاموزیم . آنها هم تقریبا شرایط و امکانات ما را دارند .ولی  همت ، پشتکار و اتحاد آنها برای من خیلی جالب بود.

  برای اولین قدم لازم است ما حداقل سعی در پیدا کردن مخاطب برای وبلاگ خود داشته باشیم . هر کاری تا جایی که حقیقت قربانی نشود ، برای جذب مخاطب انجام دهیم. و در عین حال  چیز مفیدی برای ارائه به مخاطب خود داشته باشیم .

 اگر مخاطب داشته باشیم . منتقد هم پیدا می کنیم و نقد خوب یاریمان می کند که بهتر باشیم .دوستان وبلاگ نویس و وبلاگ خوان ! بشتابید که ما از خودمان هم عقب تریم .

 در آخر این قول را از من داشته باشید که به یاری دوستان، نشست وبلاگ نویسان هرمزگان با حضور  خوانندگان وبلاگ ها  و نمایندگانی از روزنامه نگاران ، موسیقی دانان ، گرافیست ها ، نویسندگان  و دیگر چهره های هنری استان در سال ۸۴ برگذار خواهد شد تا با انتقادات ، نظرات و پیشنهادات  آنها بتوانیم  بهتر چهره واقعی هرمزگان را نشان دهیم .

 در حالی که رسانه های ما توان و خواست معرفی چهره واقعی فرهنگی هرمزگان را ندارند وظیفه ما سنگین است .