سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

کوچ دسته جمعی از بلاگ اسکای نفرین شده !

   چند روزی است که بلاگ اسکای دوباره دچار اختلال حواس شده . ابتدا گمان می رفت همان عادت ماهیانه معمولش باشد ولی شواهد نشان داد که این بار کار از عادت ماهیانه گذشته ...

نکته های مربوط:

 بلاگ اسکای برای کاربران مقیم ایران قابل دسترسی نیست ولی کاربران و بازدیدکنندگان  دیگر کشورها می توانند بدون هیچ مشکلی از خدمات  این سایت استفاده کنند .

 با استفاده از فیلترشکن می توان به این سایت دسترسی پیدا کرد .

نکته های نامربوط:

   اختلال در بلاگ اسکای با نزدیک شدن به مراحل حساس انتخابات  و رد صلاحیت شدن خیلی از صالحان صورت گرفت.
 اختلال در بلاگ اسکای همزمان با اعتصاب
وبلاگ نویسان برای همبستگی با زندانیان اهل قلم  انجام شد. 

نتیجه غیر اخلاقی:

 با توجه به این نکته که خیلی از دوستان را ترغیب به نوشتن در این سایت نفرین شده کردم و اکنون شرمنده گل روی آنها می باشم ، باید بگویم که راهی جز کوچ دسته جمعی وجود ندارد .

فردوسی خسته از گام های مینور !

  همزمان با دیگر نقاط ایران مراسم بزرگداشت فردوسی در بندرعباس به همت انجمن موسیقی(!) در فرهنگسرای شهید آوینی برگذار شد . هرچندمراسم به خودی خود چیزی در بر نداشت  ولی با جرقه هایی که در آخر مراسم از بین جمعیت حاضر برخواست امید می رود در آینده شاهد این مهم باشیم .

   امینی که استاد گیتار کلاسیک است مدیریت مراسم را به عهده داشت . ایشان در ابتدا مقدمه ذکا الملک را  به شکل بسیار خوبی رو خوانی فرمودند و سپس یکی از شاگردانشان قطعه ماریا را اجرا کرد .

  سعید آرمات دقایق کوتاهی درباره شاهنامه سخن گفت . از اینکه شاهنامه را دقیقی آغاز کرد و به فردوسی رسید و اینکه بهترین شیوه بیان شاهنامه همان نقالی است .و همین چند دقیقه ها بود که ما را دلخوش می کرد .

   امین امیری یکی از شاعران و نویسندگان جوان استان هم برای شاهنامه خوانی به روی صحنه آمد . ایشان نزدیک بود اشک جمعیت را دربیاورد . انگار فراموش کرده بود شاهنامه حماسی است نه غزل . 

سجادی نوازنده تار قطعه ای در چهارگاه اجرا کرد . و سپس آرمات با نوازندگی گیتار ابراهیم علوی چند بیتی از شاهنامه را خواند .

 متاسفانه در بزرگداشت فردوسی نه تنها حرفی از فردوسی نبود ، حتی شاهنامه اش را هم نتوانستند درست روخوانی کنند .

  در بخش موسیقی هم  اکثر قطعات اجرا شده در مایه مینور و حزن آور بودند . یعنی برخلاف شاهنامه که به شما شور و نشاط و سرزندگی می دهد .

   مراسم داشت به خوبی و خوشی و خاموشی به پایان می رسید که یکی از بین جمعیت گفت من چند انتقاد دارم . امینی هم زرنگی کرد و گفت بگذارید ماخودمان از خودمان انتقاد کنیم اگر حرفی باقی ماند شما بیان کنید . و گفت : شاهنامه خواندن کار هرکسی نیست شاهنامه برخلاف گلستان و بوستان سعدی و غزلیات حافظ از پیچیدگی زبانی برخوردار است( که البته این خود عجیب ترین حرفی بود که راجع به شاهنامه زده شده بود . امینی با این حرفش نشان داد که حتی یک بار هم شاهنامه را نخوانده است .)  متاسفانه آقای محمد علی بهمنی و علی رضایی در این مراسم نبودند که اگر بودند بهتر می توانستیم حق مطلب را ادا کنیم .مشکل سیستم صوتی سالن هم مزید برعلت بود .

 اما این بهانه ها مرد منتقد را آرام نکرد او با اعتماد به نفس از بین جمعیت (که حالاتعداد آنها فقط به بیست نفر رسیده بود )برخاست روی صحنه رفت و گفت :شما امروز در حق ادبیات و فردوسی ظلم کردید . پردازش به ادبیات که سیستم صوتی نمی خواهد . آقایان موسیقی هم بد نیست ولی در جای خودش و با کارشناسی دقیق . شما می گویید آقای بهمنی و رضایی نیستند . خب نباشند مردم که هستند چرا از مردم کمک نخواستید . و سپس چند بیتی هم از شاهنامه خواند که همه لذت بردند . و چند دقیقه ای هم درباره شاهنامه سخن گفت که همه اینها نشان میداد تسلط خوبی بر شاهنامه دارد . هر چند به قول خودش دیپلمش را در دبیرستان شبانه و به زور گرفته بود ولی حرف هایی برای گفتن داشت که در این مراسم جایش خالی بود .

  جمعیت باقی مانده هم از مرد منتقد جانبداری می کردند . تا اینکه مسئول فرهنگسرا گفت این سالن در اختیار شماست هر وقت خواستید آنطور که شایسته است بزرگداشت فردوسی را برگذار کنید .اصلا هر هفته شاهنامه خوانی داشته باشید . 

دیدم که بچه های دانشگاه هرمزگان شماره تماس مرد منتقد را می گرفتند تا قرار هایی بگذارند و اگر شد فردوسی بزرگ، بزرگ داشته شود .

مگر موسی بندری چند نفر است ؟

برای دومین بار است که شعری از موسی بندری را در وبلاگ می نویسم . و برای دومین بار است که همین نامه در هم برهم عاشقانه را ...البته این بار کامل و بدون خسارت های قبلی ...در قسمت پیامهای نوشته  قبل دوست عزیزم یداله شهرجو درباره موسی گفته بود :

بدون شک او یکی از زحمتکشان حوزه ادبیات در این سامان است موسی را نه به جهت شعرش که البته آن هم جای تامل بسیار دارد بلکه به جهت مرارتی که برای فرهنگ و هنر این آب وخاک کشیده و می کشد همواره ستوده ام ...موسی درد کشیده است که شعرهایش نیز سراغ و نشانی از درد به تومی دهد تکاپوی وتقابل دایم او با شعرو زندگی آثار اورا بازتابی از موسای بندری شاعر ساخته است در این روزها که بسیاری از دستها بر بساط ادبیات هم به جستجوی نان نشسته اند موسای عزیز زیست شاعرانه ای دارد که از هر سو به نگاه کنی او تنهایک موسی بندری شاعر است وبس.

موسی بندری

نامه درهم برهم عاشقانه


سلام

صبح تان  آمده

بیرون هوا گرم می شود

مگر من چند نفرم ؟       که تو

اینقدر توی همین پیاده رو      زیبا

شده ای     مثل همین صبح که به خیر

فردا پانزدهم هر ماه است

که تو هم

لبخند می زنی تا هوا کمی خنک شود

و باران نیامده

خیلی وقت است

می باید فکری به حال شما         چطورید؟

خیلی دلم می خواست              بیایید بیرون

این هوا گرم         نمی دانم چه بگویم

شایعه زیاد است

که تو خیلی خیلی زیبا شده ای

و چشم همین هوا کور

حسود این پیراهن دلربای تو

اول همین نامه گفتم

صبح تان

به خیر   که نشد این دل

فقط

می گویند    عاشق

شده      که این پیاده رو را خلوت کنیم

تا همه   یعنی هیچ کس

دیگر مثل من اینطور   عاشق

نشود و نکند که تو هم   ناغافل

عاشق من باشی  دیگر بدتر 

کاری فرمایشی خانم؟

این جا دل من سخت عاشق

همین پیاده رو که تو

خیلی در آن شایعه   شده ای   زیبا

 

 

 

این شعر هم چندان نیت پلید ندارد

 

من

با نیت پلید شعر کاری ندارم

لطفا شتاب نکنید

هیچ یک از این راه ها

به بهشت ختم نمی شود

تنها روی پل دختر می داند

چقدر این شهر از جنگ لطمه دید

چقدر شناسنامه

     تریلر

 و تعمیرگاه آبادان

در سراسر این سرزمین پراکنده شد

و دل من هم که کنده شد

 اپرای چایکوفسکی را اصلا نشنیده بود

ما شاعران اعلام می کنیم

کفش هامان بوی هیچ مینی نمی دهد

که مدام در دل مان منفجر می کنید

و بی آن که

به نیت پلید این شعر تن دهیم

مثل آن عاشق پست مدرن

روی جلد چشمانمان می کنیم:

از عشق تو من مرغم باور نداری قد قد

و قدما

یک خیابان پایین تر اندازه می گیرند

و سربازان در خیابان فلسطین می ریزند

تا از ته گلویمان

کلمه ای پیدا کنند

و آن سرباز

 خون کلمه ای که چاقو خورده بود

وقتی دید

گریه کرد

و همه احتمالا دانستند

گاهی

   به قامت شاعری هم

لباس سربازی می دوزند

این را

مادری که نامه پسرش نرسیده بود

 با نیت پلید این شعر

                           گریه می کرد

                                                                                     از کتاب نامه باز شده و تار سیاه ...

                                                                  موسی بندری

                                                      

سوال از مرتضی کریمی


  


 
در همین هفته گفتگویی با مرتضی کریمی نوازنده گروه ناصر عبدالهی و گروه مشکی پوشان ( رضا صادقی) و بازیگر فیلم های بشیر ، بلوغ، کیمیای مهر ، شیخ بهایی و ... خواهم داشت . اگر سوالی از ایشان دارید لطفا در قسمت نظرات بنویسید .